در مناظرات انتخابات رياست جمهوري 1400، کانديداهاي منتقد دولت وقت، رديف شده بودند و تا جايي که در توان داشتند، از صدر تا ذيل، دولت وقت را به باد انتقاد گرفته و از بيعرضگي تا بيلياقتي، نثار آن دولتمردان ميکردند. همچنين طوري سخن ميراندند که تو گويي آنان منجي اين کشور هستند و کشتي به گل نشسته را بازسازي کرده و به آب انداخته و در مقابل امواج سهمگين درياها و اقيانوسها هم بدون هيچ مشکلي راه را ميپيمايند چون راه و چاه را بلدند و از اينرو ميتوانند ناخداي مطمئني باشند.
يکي دادش از گرانيها بلند شده بود و وعده تورم يک رقمي ميداد، ديگري ميخواست ارزش پول ملي را برگرداند چون به قول خودش متخصص اين کار بود، آن يکي خود را ضد فسادترين فرد ميدانست و اژدهاي هفت سر فساد را درهم ميکوبيد، ديگري معتقد بود مرغ و تخم مرغ چه ربطي به تحريمها دارد؟! آن يکي فغانش از انتصابات فاميلي بلند شده بود، يکي ديگر ميگفت به سرانجام رساندن برجام، دولت قوي ميخواهد و خلاصه همه بزرگواران از شرايط وقت به شدت ناراضي، و غمخوار ملت و به طور خاص جوانان بودند که اين بندگان خدا با اين شرايط دشوار چطور روزگار را سر کنند و اميدي به آينده داشته باشند؟!
همچنين همگي از يکي دو جين برنامه مدون و حساب شده صحبت ميکردند که اين برنامهها کشور را از اين پيچ تاريخي نجات داده و سعادت دنيوي و اخروي را براي مردم به ارمغان خواهد آورد. در اين شرايط، درصدي از مردم به ميدان آمده و در يک انتخابات نه چندان رقابتي يکي از کانديداها را برگزيدند بلکه آن روياهاي شيرين وعده داده شده، در عالم حقيقت نيز به وقوع پيوسته و اين ملت سختي کشيده، رنگ رفاه و آرامش به خود ببينند. دست بر قضا ساير کانديداهاي منتقد نيز يکي پس از ديگري به دولت قوي و مردمي پيوستند و به جايگاههاي مهم و حساس منصوب شدند و براي مردم هم مايه شادماني که اگر برنامههاي ساير کانديداها هم به آن هفت هزار صفحه برنامه کانديداي منتخب اضافه شود که ديگر احتمال موفقيت دوچندان است.
اما حال به شرايط امروز بر ميگرديم که دولت جديد به دو سالگي خود نزديک ميشود و علي القاعده بايد بخشي از وعدهها محقق ميشد يا حداقل نشانههايي وجود داشت که وعدهها در حال محقق شدن است. امروز کار به جايي رسيده است که دولت به خود جرات نميدهد نرخ تورم را اعلام کند و بعد از فشار رسانهها، با تاخير و اکراه، عدد نه چندان درستي را اعلام ميکند. اوضاع بازار خود گواه است که وضعيت گرانيها و نرخ تورم چگونه است. اتفاقا مرغ و تخم مرغي که قرار بود به تحريم ربط نداشته باشد، طلايهدار گرانيها شدهاند. وضعيت ارزش پول ملي که قرار بود ترفيع يابد، با افزايش نرخ ارز، هرچه بيشتر سقوط کرد و ظاهرا کساني هم که متخصص اين کار بودند، ره به جايي نبردند. قرار بود يک دولت قوي و مردمي برجام را آن طور که خودمان ميخواهيم به طرف مقابل بقبولاند اما امروز تقريبا برجام به کما رفته و عليرغم پالسهاي تيم مذاکره کننده دولت مبني بر پذيرش همان برجام قبلي، ديگر ارادهاي از سوي تيم مقابل ديده نميشود.
قرار بود بساط انتصابات فاميلي برچيده شود، اما هر از چند گاهي، رسانهها پرده از انتصابات فاميلي در دولت بر ميدارند و البته فسادي که قرار بود ريشههايش خشکانيده شود، همان طور که شاهديم باز هم گاهي اوقات خودنمايي ميکند. قرار بود با بهبود شرايط اقتصادي و بخصوص سر و سامان دادن به وضعيت مسکن، ازدواج جوانان آسان شود اما به جايي رسيدهايم که بعضي از جوانانمان ديگر قيد ازدواج را زدهاند.
اين يادآوريها نه براي سرپوش گذاشتن به ضعفهاي دولت قبل بود و نه براي تخريب دولت فعلي. فقط تلنگري بود که يادآور شويم که کشور صرفا با لفاظي کردن اداره نميشود، اگر اصرار به گذاشتن افراد جهادي و انقلابي است، در کنار اين خصلتها تخصص هم لازم است وگرنه اوضاع هميني ميشود که ميبينيم و به جمله معروف شهيد چمران اشاره ميکنيم که گفتند: «ميگويند تقوا از تخصص لازم تر است، آن را ميپذيرم اما ميگويم آن کس که تخصص ندارد و کاري را ميپذيرد، بيتقواست».
با شرايط فعلي، مردم با وجود تمام مشکلاتي که در دولتهاي قبلي با آن مواجه بودند، به جايي ميرسند که از آنان بهتر ياد ميکنند و به مثل معروف «از طلا گشتن پشيمان گشتهايم، مرحمت فرموده ما را مس کنيد!» ميرسند.