; ?>; ?> تجاری‌سازی دانشگاه و بحران علوم انسانی - مردم سالاری آنلاين
۰
چهارشنبه ۱۶ فروردين ۱۴۰۲ ساعت ۲۰:۲۶

تجاری‌سازی دانشگاه و بحران علوم انسانی

محمد آخوندپور امیری
تجاری‌سازی دانشگاه و بحران علوم انسانی
بخشی از شاخص‌‌های بازشناسانه که به واسطه آنها می‌توان نسبت میان زمانه اکنون با گذشته نه‌چندان دور را ادراک نمود، تغییر در مناسبات اجتماعی، روند فعالیت‌های روزانه و انقلاب رفتاری و نگرشی است که خود برآمده از تغییر در کارکردهای ساختارها است. روند صنعتی شدن جوامع شاید بیش از هر امر دیگری بر شکل‌گیری پدیده مصرف‌گرایی نوع بشر تاثیر گذاشت؛ اما این مصرف‌گرایی را نمی‌توان به شکلی ابتدایی و دم دستی معنا نمود که تنها به علاقه مُفرط نوع بشر به مصرف کالاها تقلیل داد. واکاوی تبعات جبران‌ناپذیر این رویکرد مخرب وجه همت این نوشتار را به خود اختصاص خواهد داد.
دانشگاه یکی از عرصه‌هایی است که از قاعده بازاری‌سازی مناسبات انسانی و ساختاری بی‌نصیب نگردید. اتفاقی که برای این ساختارهای علمی روی داد روند شکل‌گیری قارچ‌گونه دانشگاه‌های پولی، افزایش حجم پذیرش دانشجوها، پایین آمدن سطح کیفی آموزش و عدم تناسب میان پذیرش دانشجو و جذب این سرمایه‌های انسانی به بازار کار بود. این عوامل به شکلی غیر عقلایی دست به دست هم داد تا با پدیده‌ای به نام تجاری سازی دانشگاه روبرو گردیم. از قرار معلوم دریافت مبالغ آنچنانی در طول این چند دهه آنچنان برای برخی از نخبگان سیاسی پر نفوذ سرشار از سود و منفعت اقتصادی بوده است که دیگر به فکر خروجی این حجم گسترده از فارغ التحصیلان بیکار نبوده‌اند. انبوه بیکاران در دل خود بحران‌های فزاینده اجتماعی را بازتولید خواهد نمود. طبیعتاً از نسلی که بهترین سال‌های عمر خود را مصروف به امر آموزش و ارتقای سطح کیفی دانش و معرفت خود نموده، نمی‌توان انتظار داشت که به هر کاری تن دهد یا  مشغول به کاری گردد که هیچ نسبتی با تخصص دانشگاهی او ندارد.
انبوه نارضایتی جمعی طبقه الیت دانشگاهی، پدیده‌ای اجتماعی است که تجاری‌سازی امر آموزش می‌تواند یکی از آفرینندگان آن باشد. این موضوع که می‌توان از هر امری پول درآورد، به‌گونه‌ای لجام گسیخته جای پای خود را در نگرش قاطبه سیاستگذاران امر آموزش (از اواخر دهه هفتاد و بطور مشخص دهه هشتاد و نود خورشیدی) باز نمود.
از دیگر سو ورود انبوه دانشجویانی که هیچ رغبتی به امر آموزش نداشته و ندارند، اساتیدی که با روحیه نه‌چندان مطلوب قشر دانشجو مواجه‌اند و طبیعتاً تاثیرات نامطلوب خود را در کیفیت امر آموزش می‌گذارد و آینده‌ای مبهم برای فارغ التحصیلان، همگی نشان‌دهنده بحرانی است که چنانچه نتوانیم در میان مدت آن را درمان نماییم باید منتظر تبعات جبران ناپذیر آن باشیم.
علوم انسانی بعنوان یکی از این مجموعه رشته‌ها که در طول این سال‌ها از باب این تجاری‌سازی صدمات بسیاری را متحمل گردیده، نیازمند توجه ویژه و خاص اهالی نظر و تصمیم‌گیرندگان امر سیاست آموزشی است. روند بحرانی برخی از رشته‌های زیرمجموعه علوم انسانی (به مانند رشته علوم سیاسی و گرایش‌های زیرمجموعه آن) به شکلی است که تقریباً پذیرش فارغ‌التحصیلان آن در نهادهای دولتی در حداقل میزانی است که می‌توان متصور گردید. از سوی دیگر بخش خصوصی چندان تمایلی به جذب فارغ التحصیلان برخی از این رشته‌ها را نداشته و طبیعتا نمی‌توان بخش قابل ملاحظه‌ای از این سرمایه‌های انسانی را در دیگر بخش‌ها به کار گمارد. این درحالیست که نه تنها هر ساله روند پذیرش این رشته‌ها کم نشده که بر میزان آنها نیز افزوده شده است. حال باید این سوال را مطرح نمود که مسئولین امر با چه توجیه و استدلال عقلانی نسبت به پذیرش بی حد و حصر دانشجو در حوزه علوم انسانی اقدام می‌نمایند؟
از دیگر سو نسبت بازار کار با فارغ التحصیلان این رشته‌ها به‌گونه‌ای باید مشخص گردد که یک دانشجو پس از سپری کردن دوران تحصیل، دچار افسردگی و صدمات روحی مفرط ناشی از عدم بکارگیری در مناصب دولتی و خصوصی نگردد. آفت تجاری‌سازی، بحران دیگری را هم با خود به همراه خواهد آورد. روند تجاری‌سازی دانشگاه (به‌خصوص در حوزه علوم انسانی) نسلی از سرمایه‌های انسانی بی انگیزه و بدون افق روشن را تربیت خواهد نمود که نمی‌توانند در ابعاد معرفتی به اذهان جمعی جامعه شکل بدهند. در واقع رسالت علوم انسانی خوانده‌ها تنها مدرک گرفتن و اشتغال به کار نیست. ابعاد وجودی و ماهیتی این رشته‌ها (در حوزه علوم اجتماعی) به شکلی است که وظیفه و رسالت اعتلاء و ارتقای معرفتی و اخلاقی جامعه را برعهده دارند. حال زمانی که دانش آموختگان حوزه‌های معرفتی در علوم انسانی از بحران فزاینده عدم اقبال و اعتناء نسبت به این مجموعه عظیم روبرو هستند، چگونه می‌توان انتظار داشت که رسالت تاریخی و اجتماعی خود را به بهترین نحو ممکن برعهده گرفته و به انجام کار ویژه‌های خود همت‌گمارند؟
نتیجه آنکه عبور از روند تجاری‌سازی، ایجاد ارتباط سازنده میان دانشگاه و بازار کار، بازگرداندن حیثیت و شأن علمی به ساحت دانشگاه، توجه به دغدغه‌ها و نیازهای اساتید و دانشجویان در جهت ارتقای وضعیت جامعه علمی و معرفتی، همگی عناصری هستند که می‌توان در سایه نگاه ویژه به آن، ترسیم‌گر افق‌هایی روشن و درخشان در سپهر سیاست، اجتماع و فرهنگ ایران زمین باشیم.
 
کد مطلب: 193151
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *