بیش از یک دهه است که شرایط سخت زندگی بر جامعه ایران مستولی است و امیدی به تغییر و تحول اساسی در نظامهای سیاسی و اقتصادی نیست. پدیده منجیگرایی و یافتن راه حلی برای خروج از این وضعیت تحقیر و تبعیض مدام بهطور اجتنابناپذیری اهمیت مییابد و نتیجه آن را در جنبش اعتراضی چند ماه گذشته میتوان مشاهده کرد. امید و آرزو انگیزه اصلی زندگی در هر جامعه است. هنگامی که یأس و ناامیدی با کوچک شدن سفره و تنگ شدن آزادیهای اجتماعی مردم را فرا میگیرد و رویاها و آرزوهای خود را بر باد رفته میبینند ابتدا در ذهن خود بهدنبال برآوردن خواستهها و تغییر شرایط نامطلوب موجود و ساختن شرایط مطلوب را تصور میکنند و تمایل برای یافتن شخصیت قهرمان و اسطورهای که ظهور کند و ملت را از این شرایط سخت و کشتیگیر افتاده در دریای پرتلاطم بحرانها نجات دهد افزونی مییابد. سپس آرام آرام بهدنبال واقعی کردن و عینیت بخشیدن به رویا و آمال خود به شخصیت منجی گرایش پیدا میکنند. شرایط کنونی ایران مساعد منجی جویی بوده و این گرایش به شدت افزایش یافته است. مضافا منجیگرایی از سوی نخبگان سیاسی هم همیشه تبلیغ و ترویج شده است. در دهههای گذشته روسای دولتهای مختلف با شعار و سخن و وعظ خود را به عنوان منجی و قهرمان ملی مطرح ساخته و سعی داشتن با برجسته ساختن عملکرد اجرایی دولت، خود را قهرمان ملی قلمداد کنند. حتی یکی از چهرههای مشهور سیاسی در گذشته خود را به عنوان رضا شاه حزب الهی معرفی کرده و اکنون ایده نجات ایران و حکمرانی نوین را مطرح میکند. اینک هشتگ من وکالت میدهم به عنوان کاریکاتوری از پدیده منجیگرایی در شبکههای اجتماعی ترویج یافته و موافقان و مخالفانی را در مقابل هم قرار داده است. موافقان به شاهزاده پهلوی برای عبور از جمهوری اسلامی وکالت سیاسی میدهند و مخالفان از چپگراها و تجزیهطلبان تا احزاب و نیروهای اجتماعی محلی به نیروهای درونی متوسل شده و برگشتن به استبداد پهلوی را خاطر نشان میکنند.
در حوزه سیاست اعتقاد بخشی از جامعه این بود که چند گانگی و تعارض بین دو گروه انتصابیها و انتخابیها و جدال نیروهای سیاسی در ارکان حکمرانی و قوای سهگانه موجب فرسایش و هدر رفتن قوای نظام میشود. لذا در رسانههای دولتی اینگونه القا میشد که با به قدرت رسیدن ابراهیم رئیسی به عنوان سید محرومان و نجات کشور از ناکارآمدی و اهمالکاری دولت قبل و یکدست شدن قوا و شکل دادن دولت مقتدر مشکلات به سرعت برطرف میشود. طبقه پایین به این باور رسیده بود در دولت سیزدهم آخرین امید به منجیگری با نتیجه یافتن برجام و عبور از تحریمها قطعی شده و قطعا گشایشی در زندگی مردم پدید خواهد آمد. شوربختانه ایده مقابله دائمی با غرب و شراکت با روسیه در جنگ اکراین به امید دریافت جنگنده و شاید پیشکش کردن بمب هستهای از سوی روسها احتمال توافق و خروج از تحریم را منتفی کرد و ژست منجیگرایانه سید محرومان و همه آمال و آرزوی حامیانش را بر باد داد. اکنون که دولت در کار خود مانده است و با کسری شدید بودجه به هر دری میزند تا با قاچاق نفت یا افزایش مالیات و فروش سکه مرهمی به زخم خود بزند دیگر امیدی به کنترل گرانی و تورم و ایجاد رفاه نیست. از سویی جامعه دیگر امیدی به نخبگان سیاسی موجود ندارد و دولتمردان قوی، واقعگرا یافت نمیشود که افق گشایی کنند و آینده مطلوبی را متصور باشد. لذا جامعه ایرانی در بن بست زندگی سخت و یأس و ناامیدی به منجیگرایی تمایل داشته و نجاتدهندهای را انتظار میکشد.