اعضای گروه هفت و اتحادیه اروپا از اواسط هفته گذشته تصمیمی را به اجرا گذاردهاند که بر مبنای آن برای داد و ستد نفت روسیه سقف قیمت، شصت دلار برای هر بشکه، تعیین شده است.
این تصمیم دو هدف عمده را دنبال میکند: نخست این که قصد دارد درآمدهای نفتی روسیه را کاهش دهد و به این ترتیب تامین بودجه و هزینههای جنگ در اوکراین را دشوار سازد و دوم این که اجازه دهد صدور نفت روسیه ادامه یابد و بنابر این از کمبود نفت و افزایش قیمتهای آن در بازار جهانی نفت جلوگیری شود.
تصمیم گروه هفت برای تعیین قیمت نفت از جهاتی مسبوق به سابقه است و از جهاتی دیگر بیسابقه و جدید.
تا آنجا که به پیشینه تعیین قیمت نفت در بازار جهانی مربوط است، نام سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) بسیار آشنا است. از آغاز تاسیس اوپک شصت و دو سال میگذرد. اوپک از سال 1960 تا اواسط دهه هشتاد میلادی به طور مستقیم برای نفت صادراتی خود قیمت تعیین میکرد. اما از این تاریخ به بعد با افزایش روزافزون حجم معاملات نفت در بازار آزاد، قیمتگذاری نفت براساس عرضه و تقاضا صورت گرفت و قیمت گذاری به بازار آزاد انتقال یافت. تعیین بهای نفت در بازار آزاد به نفت اوپک نیز تسری یافت به نحوی که میتوان ادعا کرد این سازمان در سی سال دوم حیات خود دیگر دست اندرکار تعیین قیمت نفت نبوده است. آنچه اوپک اکنون انجام میدهد این است که سقف تولید تعیین میکند و در کنار سهمیهبندی اعضا میکوشد با کاهش یا افزایش عرضه به طور غیر مستقیم بر قیمتهای نفت در بازار جهانی اثر بگذارد.
با وجود این، کشورهای غربی هنوز هم در مواردی به اوپک به چشم کارتل مینگرند و مقامات آمریکایی از جمله نمایندگان کنگره هر از چند گاهی میکوشند با تصویب لایحه «نه به کارتلهای تولیدکننده و صادرکننده نفت» (نوپک)، اوپک را به دلیل آنچه که از نظر آنان اقدام غیرقانونی در تعیین قیمت نفت است، تحت تعقیب قرار دهند.
سابقه تعیین قیمت برای نفت اما به اوپک خلاصه نمیشود. پیش از تشکیل اوپک، شرکتهای نفتی عمده غربی یا همان هفت خواهران بودند که کنترل تولید و قیمت گذاری نفت را در اختیار داشتند و تشکیل اوپک در واقع تلاشی بود برای اعمال حق حاکمیت بر منابع نفتی از یک سو و انتقال حق قیمتگذاری نفت از شرکتهای نفتی به کشورهای صادرکننده نفت.
با این پیشینه، تصمیم گروه هفت برای تعیین قیمت نفت در همان حال که مسبوق به سابقه است اما تازگی دارد. تازگی دارد زیرا نخستین بار است که کشورهای مصرفکننده چنین تصمیمی میگیرند. به عبارتی قیمت گذاری نفت که با شرکتهای نفتی شروع و سپس توسط کشورهای تولیدکننده و صادرکننده نفت ادامه یافت، اکنون برای نخستین بار توسط گروه هفت کشور صنعتی به اجرا در میآید و تا اندازهای یادآور رفتار هفت خواهران برای کنترل قیمتها و تنظیم بازار است.
اما تهدیدها و فرصتهای تعیین نفت شصت دلاری برای ایران چیست؟ عمدتا اعتقاد براین است که با این تصمیم روسیه به طور فزایندهای برای فروش نفت خود به بازار آسیا روی خواهد آورد و جای بازار نفت نه چندان باثبات ایران را در قاره کهن تنگتر خواهد کرد. این نگاه به میزان زیادی درست است؛ بویژه آن که مشتریان آسیایی قادر خواهند بود تخفیف قابل توجهی از روسیه دریافت کنند. کاهش قیمت نفت روسیه در کنار تحریم نبودن خرید آن، برای مشتریان آسیایی انگیزه بیشتری ایجاد میکند تا به طور فزایندهای خرید نفت از روسیه را جایگزین خرید نفت از ایران کنند.
اما سازوکار جدید، فرصت جدیدی را برای ایران در بازار نفت فراهم میآورد. تعیین بهای شصت دلار هر بشکه برای نفت اورال روسیه همزمان است با تصمیم اتحادیه اروپا برای تحریم خرید آن بخش از نفت روسیه که با کشتی حمل میشود. اکنون اتحادیه اروپا باید نفتی را که از روسیه نمیخرد، و بر اساس برآورد آژانس بینالمللی انرژی میزان آن به یک میلیون و چهارصد هزار بشکه در روز میرسد، از دیگر تولید کنندگان نفت، بویژه از خاورمیانه، تهیه کند.
ساز و کار نفت شصت دلاری فرصت مناسبی را برای ایران که نفتش را با تخفیفهای عمده میفروشد، ایجاد میکند تا این ارقام را مبنای مذاکره و ورود به بازار اتحادیه اروپا قرار دهد و به این ترتیب بازاری را که در آسیا از دست میدهد در اروپا جبران کند. همچنین تا آنجا که به محاسبات معمول اقتصادی و سود و زیان بازیگران صحنه جهانی نفت باز میگردد نفت شصت دلاری باید مبنای خوبی باشد برای مذاکره و ورود به بازار اروپا.
اما پر واضح است در شرایط کنونی، که تنش در روابط ایران و اروپا بالاست، بهره برداری از فرصت پیش آمده نیازمند ابتکارات دیپلماتیک است. نمیتوان تا ابد منتظر ماند تا ابتدا مشکلات ایران و غرب در قالب برجام حل و فصل شود و سپس درهای کشورهای مصرف کننده به روی صادرات نفت ایران باز شود.
تاریخ دیپلماسی جهانی نشان میدهد در اوج تنش در روابط آمریکا و چین در دهه هفتاد میلادی، دیپلماسی پینگ پنگ توانست روابط دو کشور را به سوی عادی شدن سوق دهد. چین و آمریکا منتظر حل و فصل اختلافات در سطح کلان نماندند تا به تبع آن تنشزدایی به دیگر عرصهها از جمله ورزش تسری یابد؛ بلکه برعکس ورزش ابزاری شد برای تنشزدایی در سطح کلان. اگر پینگ پنگ بتواند چنین نقشی در کاهش تنش میان دو بازیگر عمده روابط بینالملل ایفا کند همپوشانی منافع در بازار نفت چرا نباید سرآغاز عادیسازی روابط و خروج از بن بست صادرات نفت باشد؟
جدای از درسهای دیپلماسی جهانی، گذشته کشور چون چراغی پیش روی ماست. اگر احمد قوام، نخست وزیر، پس از جنگ جهانی دوم و اشغال کشور توسط متفقین توانسته است با تکیه بر ظرفیتهای دیپلماسی، اتحاد شوروی تحت رهبری استالین را به خروج نیروهایش از ایران متقاعد سازد، آذربایجان را به مام میهن بازگرداند و در همان حال دسیسه شوروی را برای دستیابی به امتیاز نفت شمال ناکام بگذارد، پس با تکیه بر آموزههای دیپلماسی و به کارگیری دانش روابط بینالملل باید بتوان برای خروج از بن بست دوگانه برجام و دور زدن تحریمها راهی یافت.