مناسبت روز دانشجو، تاکیدی بر رسالت اجتماعی این قشر مهم از جامعه است که به تعبیری «چشم» و «چراغ» جامعه به حساب میآید؛ چشمی بینا که «نظارهگر» موضوعات است و چراغی، «نورافکن» که راه را برای حرکتهای درستتر باز میکند. کسی که به کسوت دانشجویی در میآید در واقع وارد یک رسالت اجباری «آگاهی بخشی عمومی» میشود. به عبارت دیگر این قشر، پرچمدار و متولی موضوع مهمی چون «راهبری» جامعه است که بر بنیان آگاهی سوار است. دانشجو قلب تپنده هر جامعهای است که اگر درست بتپد طبعا جامعه را زندهتر و پویاتر میکند.
دانشجو به واسطه فلسفه نامگذاری ۱۶ آذر در مخالفت با «استکبار» و «استبداد» ماهیت مناسبتی پیدا کرده است؛ اگر نقش بینایی و نورافکنی را برای دانشجو قائل باشیم بهتبع آن با مظاهر فساد و مفسده نیز که استکبار و استبداد است، مبارزه و مخالفت خواهد شد.
طبیعی است این قشر بواسطه ماهیتش که دانشاندوزی و اندیشهورزی است، نقش خود را در ظاهر و پنهان جامعه ایفا خواهد کرد و در این تردیدی نیست هر چه یک جامعه با بحران مواجه شود نقش و رسالت اجتماعی این قشر بیشتر و بیشتر میشود. حرف زدن، تحرک اجتماعی، فعالیت مبتنی بر دانش و توانایی علمی خود و توجه کنشورزانه به مشکلات جامعه وظیفه این قشر است که باید به آن توجه دقیق شود و این البته مستلزم فراهمآوری بستر مناسب فعالیت است. در زمینه فراهمآوری بستر، خود دانشجو نیز میتواند نقشآفرینی کند و به نوعی در راستای «ایده دانشگاه» کارل یاسپرس، فیلسوف آلمانی به عنوان محل گردهمایی دوستداران حقیقت حرکت کند.
روز دانشجو و ۱۶ آذر هر سال تلنگر جدی بر نقشآفرینی و داشتن مسئولیت در جامعه و عرصه عمومی است. روز دانشجو را گرامی میداریم تا از قشری محافظت و مراقبت کنیم که جامعه را لاجرم باید راهبری کند و از این نقش نمیتواند کنار برود چون جزو ذات آن است.
دانشگاه که محل دانشجو است حصن حصینی برای نوعی خاص از کنشورزی اجتماعی است. در این میان، سیاست و جناحهای سیاسی نمیتوانند جریان دانشجویی را جهت دهند و این رابطه باید برعکس باشد و فهم این موضوع خیلی مهم است. دانشجو و نیروهای مرتبط با آن از قبیل استاد و کارمند و مدیران همه باید همراستا با کنش ورزی آن در صحنه اجتماعی باشند و الا دانشگاه، خاصیت مهم خود را از دست خواهد داد.