در این روزها که احتمال احیای توافق برجام قوت گرفته است اظهارنظرهای متفاوت و قابل توجهی از سوی موافقان و مخالفان درخصوص این مذاکرات طولانی و فرسایشی بیان میشود. برخی از این موضعگیریها که منافع مردم و منافع ملی را سرلوحه سیاست خود میداند بر رفع تحریمها با بهرهگیری از همه ابزارها به خصوص برقراری صلح و تجارت و بهرهگیری از گفتگو و دیپلماسی برای رهایی مردم از این همه رنج و مشقت و تحقیر تاکید دارد. برخی دیگر از مواضع بر اساس جایگاهی که وابسته به قدرت است و هویت و نام و نانشان به قدرت متصل است به زبان علمی و سیاسی اقتصادی چنان فلسفهبافی میکنند که هر آدم عاقلی متحیر میشود و معمولا بنای اینگونه تحلیلها بر این امر است که هر تصمیمی که اصحاب قدرت اخذ کردهاند همانند وحی الهی لازم و ضروری است و باید تمکین کرد. در کنار این مواضع متضاد دستهای دیگر از مواضع بر پایه و منطق استقلال از هرگونه نیروی خارجی و الزامات حیات در شرایط آنارشیک بینالملل به رویکرد یگانه تقویت زور و خشونت و مبارزه دائم با دشمنان و سخت جانی و حریف طلبی اعتقاد ویژهای دارد و در این بین عامدانه یا عالمانه در زیر پرچم کاسبان تحریم خدمت میکنند.
سعید لیلاز، یکی از کارشناسان مسائل اقتصادی، که از لحاظ تبارشناسی سیاسی به جریان اصلاحطلب و حزب کارگزاران مرتبط است در موضعگیری شگفت خود با اشاره به اینکه «آرامش از لوله توپ در میآید نه از توافق» در گفتوگویی ویدئویی گفته: دانش ساخت بمب اتمی سپر ژئوپولیتیک ایران است. او معتقد است تمام دستاوردهای احتمالی احیای برجام موقتی است و اظهار امیدواری کرده که دولتمردان برجام را امضا نکنند.
این گفتوگو همانند فایل صوتی لو رفته از مصاحبه ایشان با دکتر ظریف که دوگانه دیپلماسی و میدان را در فضای سیاسی برجسته ساخت عکسالعمل فراوانی از سوی اصحاب سیاست و نخبگان فکری در رسانهها و شبکههای اجتماعی به همراه داشته است. سوالی که از این مباحث در اذهان جامعه متبادر میشود این است که آیا تکیه بر متغیرهای یکتایی همانند مذاکره یا جنگ، نسخه نهایی و قطعی نجات کشور از این همه بحران و تحریم است یا مولفههای پنهان و آشکار دیگری وجود دارد که میتوان بر روی آن متمرکز شد و برای حل مسئله کمک گرفت؟
یقینا همانگونه که همه نخبگان و دلسوزان کشور بر آن تاکید دارند و مبنای کار عقلانی و تجربی است باید حکمرانان از همه ظرفیتهای موجود همانند دیپلماسی عمومی، اقتدار، بازار و اقتصاد، مذاکره، قوای نظامی و ظرفیتهای منطقهای برای حل مشکلات و مسائل ایران استفاده کنند و تک صدایی و یکتا انگاری و تجویزات تک نسخهای برای حل بحرانها محکوم به شکست است.
یکی از نظریههای اساسی روابط بینالملل نظریه صلح دموکراتیک کانت است که در آن از افزایش رابطه تجاری بین دولتها و افراد برای بالا بردن کیفیت دموکراسی در سرزمینهای مختلف و نزدیک شدن به صلح و کاستن رنج بشر تاکید دارد. لذا نکته اساسی این نظریه که بر بازاری شدن سیاست و تن دادن به تجارت برای ایجاد رابطه ای صلح آمیز است در سیاست خارجی جمهوری اسلامی بسیار کمرنگ است. این ایده در مقاطع حساس و سخت تاریخ روابط بینالملل جهان به ویژه در ایجاد رابطه ایالات متحده با دشمنان خود همانند ویتنام پس از جنگ و تجارت غلات با روسیه در کشاکش جنگ سرد از نکات کلیدی و قابل تامل است که میتواند در مورد دیگر کشورها مجددا تکرار شود. در توافق برجام 2015 که در واقع بزرگترین توافق بین دو دولت با ایدئولوژی بشدت متضاد شکل گرفته بود به سبب همه مخالفتهای دشمنان داخلی و خارجی آن، به ویژه روبرویی با رئیس جمهوری تندرو، تنها ایده تقویت تجارت فیمابین میتوانست آن را از شکست مصون دارد و از لطمات و ضرر صدها میلیارد دلاری به ایران در این چند سال جلوگیری کند و ثبات و آرامش را به دولت و مردم ایران هدیه کند و شوربختانه مسیر دیگری یافت.
اکنون زمزمه احیای توافق برجام تماما نه از الزامات میدان و لولههای توپ و نه صرف دیپلماسی و امتیاز بخشی محض امکان احیا دارد بلکه همانند تجربه تاریخی بشر بیشتر به نقش تعیین کننده بازار وابسته است. با توجه به نیاز مبرم ایالات متحد از افزایش عرضه نفت در بازار جهانی و امید به کاهش قیمت سوخت و درگیری اروپا در تحریم روسیه و جدیت سران اروپا نسبت به گذشته در عملی ساختن توافق برجام و تجربه و نیازی که اقتصاد ورشکسته دولتی ایران دارد همه طرفها حتی چین و روسیه را وادار به تقلا بر احیای توافق برجام کرده است. تکیه بر اصل مبادله و بازار یکی از ابزارهای اساسی حفظ توافقنامه و رسیدن به صلحی نسبی حتی با ظهور دولتهای تندرو در آینده در ایالات متحده است.