۰
شنبه ۴ تير ۱۴۰۱ ساعت ۲۱:۱۸

یادی از افکار عمومی

شعبان پیرحیاتی
یادی از افکار عمومی
تعامل، سلوک و همدلی با مردم چه از نگاه عامه، یا شناخت و باور آن در حوزه جامعه شناسی اسمش را مدارا با خلق می‌نامیم، که نوعی عقلانیت و احترام به خرد جمعی است.
به هرحال نتیجه و بازخورد آن هرچه باشد از زیر پوست افکار عمومی تراوش خواهد کرد.
افکار عمومی‌ای که به هیچ کس وفادار نیست و نمی‌شود برای بلند مدت آن را فریب داد، که اگر از شخص یا جناحی روی برگرداند همچون اسبی سرکش عنان بگشاید و بی‌اعتنا به کوه و دشت بگریزد.
بنابراین، اعتنا به افکار عمومی که آن را صدای مردم هم می‌نامند نباید از نگاه دولتمردان و سیاستگذاران مقفول بماند که اگر چنین شود، برای جامعه عقوبتی بس زیانبار به همراه خواهد داشت!
در این راستا، جز این نیست که رضایت و همدلی مردم از خط مشی نظام سیاستگذاری یکی از سرمایه‌های ملی و اجتماعی است که در افکار عمومی تجلی پیدا می‌کند. اما امروز رفتار و گفتار دولتمردان، فارق از مشکلات جاری که گریبان جامعه را گرفته، به نحوی است که خود را از مقربین و منصوبین ملت می‌پندارند، گویی که برای خود یک مقام قدسی، و شوکت ابدی دست و پا کرده‌اند که همراه با تضمین قلبی و قطعی از طرف مردم است!
حال آنکه این یک باور غلط و فارق از قاعده‌‌ و مرام افکار عمومی است. حضرات باید با واقعیت‌های اجتماعی رو به رو بشوند و بدانند که گفته‌های آنان آن بار معنایی و مفاهیم گذشته را از دست داده و مردم قادر به تفسیر و ترجمه وا‌ژگان آنها نیستند و خطر واقعی همین جاست که آنها را به ورطه خود فریبی سوق داده است و درک این مرحله خارج از فهم مردم نیست. این فرایند که طی چندین سال ادامه داشته بدون تردید به این دلیل بوده است که احساس می‌شود که اغلب سیاستگذاران از جنس این مردم نیستند، که این خود آغازی بود برای پروسه «دگری سازی»، که سال‌هاست فعال شده است و می‌تواند رابطه دولت- ملت را خدشه دار کند.
از این منظر، با نگاهی نقادانه به حوزه مردم سالاری این نوع رفتار با مردم و آسیبی که به رابطه مردم و دولتمردان زد از آنجا ناشی شد که با افتخار اعلام می‌شود مجلس و دولت یکدست است! قدرمسلم چنین نگرش و استدلالی برای یک نظام نه مایه قدرت و بالندگی است و نه مقبولیتی به همراه خواهد داشت، بلکه باب نقد را بیشتر می‌بندد، که متاسفانه در حوزه نقد بضاعت دولتمردان ما بسیار ضعیف است. بر منتفد می‌تازند و او را با عناوینی گونا گون آزرده خاطر می‌کنند.
اینجاست که خط قرمزهای بسیاری صف آرایی می‌کند وعرصه بر مردم و منادیان اندیشه تنگتر می‌شود؛ به طوری که برای افراد جامعه ملجا و منزلتی باقی نمی‌ماند. نتیجه همین انباشت نابسامانی‌هاست که روح یک ملت را آزرده کرده و ناشیانه و با عجله همه نا کارآمدی‌ها را گردن این و آن می‌اندازند و به زعم خودشان توجیه می‌کنند.
ای کاش باور داشتیم که با مردم نمی‌شود جز از باب صداقت و راستی سخن گفت. غیر از این ریسمان مودت و همدلی را پاره می‌کنیم. باید قدری فرصت به مردم داد تا فقط یک کمی از بغضهای خود را با چاشنی امید و لبخندی غورت دهند و به فراموشی بسپارند. اما انگار این شکاف و بیقراری برای مردم پایانی ندارد.
وانگهی نگاه به درون و نگاه به این مردم شریف، این غلامان حلقه به گوش، همین‌هایی که هشت سال جنگ و چهار دهه تحریم‌های کمرشکن و ظالمانه را تحمل کردند از عقلانیت یک نظام است.
اما امروز شاهد بی مهری‌های بسیار و گزنده‌ای هستیم که خاطرهر انسانی را خدشه دار می‌کند و ناسپاسی‌ها هر روز عریانتر می‌شود. بیایید با این مردم فهیم و شریف از در آشتی درآیید و درشتی نکنید. این سکوت مردم نوعی هجرت به درون است که هزاران فریاد بی عدالتی و تبعیض را به بند کشیده است. باید از این سکوت و یخبندان اندیشه‌ها ترسید!
کد مطلب: 166683
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *