*اگر زمان ما سلامت انتخابات به دغدغه اصلی مردم مبدل نشده بود به دلیل پایبندی دولت اصلاحات به اصل گردش نخبگان و جابهجایی مدیریت به خواست و رای مردم بود.
*بسیاری از چهرههای شاخص اصلاحطلب در مصاحبهها، بیانیهها و... به تعریف اصلاحطلبی پرداختهاند؛ بر همین اساس اصطلاح اصلاحطلبی، نامانوس و تعریف نشده نیست. منظور از اصلاحطلبی حرکت در جهت تغییر پارهیی روشها، کارکردها و شرایطی که با تفسیرهای غلط از قانون اساسی یا تخلف از قانون اساسی یا نادیده انگاشتن بخشی از قانون اساسی بر کشور حاکم شده است؛ باید توجه داشته باشید که همه این مسائل زیر چتر جمهوری اسلامی و مبتنی بر اصول قانون اساسی است. شاید سادهتر آن باشد که بگوییم اصلاحطلب کسی است که در چارچوب نظام با رعایت اصول قانون اساسی خواستار بهبود شرایط اداره کشور هست. اجرای اصول قانون اساسی با تمام ویژگیهای آن خواسته این جریان است.
*ما معتقدیم آن نگاهی که دولت اصلاحات در حوزه سیاست خارجه داشت (نگاه تنشزدایی) بیشترین خدمت را به ملت کرده است. در حالی که مواضع اصولی استکبارستیزی جمهوری اسلامی هیچ گاه از آن تنازلی صورت نگرفت مقابله با استکبار و بدخواهان نظام به صورت قاطع دنبال میشد اما در کنار مقابله با بدخواهان، دوستان را افزایش دادیم و دشمنان را کاهش. باور ما این بود که میشود در دنیا به گونهیی زندگی کرد که بیخود و بیدلیل دشمنتراشی نکنیم. به نظر من این روش صحیح و اصولی است که برکات زیادی برای جمهوری اسلامی داشت اینکه عدهیی این را به معنای پذیرفتن سلطه غرب یا عدول کردن از سیاستهای اصلی انقلاب تلقی کردهاند من نهتنها این را نمیپذیرم بلکه عکس آن معتقدم در دوران اصلاحات سیاستهای اصولی جمهوری اسلامی در دنیا مطرح شد و این دولت اصلاحات بود که توانست یک چهره زیبا و قابل قبولی از ایران را به دنیا عرضه کند.
*اگر جایگاه اصلاحطلبان را در حوزه افکار عمومی در نظر بگیریم به نظر من امروز شرایط اصلاحطلبان بهترین شرایط است یعنی امروز اصلاحطلبان در میان افکار عمومی بهترین جایگاه را دارند. مردم تازه متوجه شدند آن روشهای اصلاحطلبانهیی که در عرصههای گوناگون، اقتصادی، اجتماعی، بینالملل و... در هشت سال دولت اصلاحات به کار گرفته شده بود هم معیشت مردم و هم عزت آنان را تضمین کرده بود. شاید اگر در سال ۸۴ که دولت جدید روی کار میآمد، عدهیی معتقد بودند که این افرادی که آمدهاند بهتر عمل میکنند؛ اما تجربه این ۷ سال دولت جدید مشخص کرد که اصلاحطلبان هم در تدبیر امور موفقتر بودند و هم تکیه گاه کارشناسی آنها قویتر بود و هم شتاب توسعه اقتصادی، فرهنگی، سیاسی جمهوری اسلامی در این دوره شتاب قابل قبولی داشت. بنابراین امروزه در افکار عمومی جایگاه اصلاحطلبان بهترین جایگاه است اما اگر منظور جایگاه آنان در قدرت است، باید بگویم اصلاحطلبان هیچ سهمی ندارند
*در انتخابات پیش رو هنوز داوری نمیکنیم شاید شرایط بهتر از مجلس نهم باشد، شاید مجموعه دستگاههای نظارت و اجرا برای انتخابات فرصت تنفسی بهتری به وجود آوردند که سلیقههای مختلف امکان حضور پیدا کنند، اگر این شایدها عملی شود حتما اصلاحطلبها حضور پیدا میکنند؛ یعنی اگر حداقلهایی از رقابت واقعی وجود داشته باشد اصلاحطلبان حتما در عرصه رقابت وارد میشوند. اما متاسفانه آنچه شاهد آن هستیم نه تنها آن دورنما به چشم نمیآید بلکه آن اصلاحاتی که قرار است در قانون انتخابات صورت پذیرد و به مجلس دادهاند، انتخابات را وارد شیب تندی میکند. از یک سو از لحاظ سنی، برای کاندیداها محدودیت قائل شدهاند، از سوی دیگر از لحاظ میزان تحصیلات؛ درباره رجل سیاسی بودن نیز شرایطی مقرر شده است که پیچ کار در دست عدهیی قرار میگیرد که میخواهند انتخابات را مدیریت کنند؛ البته من بعید میدانم مجلس آن را تصویب کند و بعیدتر میدانم که شورای نگهبان آن را تایید کند چون علنا مخالف قانون اساسی و موازین مردمسالاری است.