هشدار تلويحي رهبري معظم براي سال 98 بسيار قابل تامل است چون سال متفاوتي براي ما خواهد بود. اين هشدار به هيچ وجه براي خالي کردن دل ملت نيست بلکه براي آمادگي براي فردا و فرداهاست. وگرنه ايران حوادثي از اين قبيل از قرار مضايق و تنگناها را بسيار ديده و از سر گذرانده است از قضا بزرگي و جاودانگي اين ملت هم همين بوده که در شرايط طوفاني با شجاعت و نترسي خود را به ساحل مقصود رسانيده است. به سبب همين سابقه تاريخي و اعتماد به نفس است که میگوييم دلش با اين حرفها و تهديدها خالي نمیشود. براي همين است که ما در منطقه دو کشور سعودي نداريم. بلکه يک ايران داريم؛ ايران شگفتآور که باز هم جا دارد که در تکرار تاريخ، بزرگيهاي خود را دوباره تکرار کند.
اما خطرها و تهديدهايي در سال 98 متوجه ماست که با سال 97 تفاوت ماهوي و مغاير دارد که در اينجا به بعضي از آنها اشاره میشود باشد که با برنامهريزي دقيق و هوشياري و غيرت ايراني، اين سال بسيار حساس را در تاريخ ايران، پشت سر بگذاريم و آسيبي بيشتر نبينيم!
نخست اينکه انبوه غيرقابل باور زير خط فقريها، در سال آينده، توان و تحمل کمتري خواهند داشت و اين، در صورتي است که تهديدهاي تورمي سال آينده، بيش از سال جاري خواهد بود. لذا بايد بودجه را طوري تنظيم کنيم که اگر گروههاي ذيل خط فقر را بالا نمیکشد و به طبقه متوسط ارتقا نمیدهد، برعکس عمل نکند چون تحمل اين انبار قابل انفجار و اشتغال هم حدي دارد. همسانسازي و تعديل ثروت و داشتهها، خيلي میتواند به آرامش جامعه تحريم شده ما کمک کند. میتواند همه طرحها و برنامهها در ذيل اين موضوع مهم تعريف شود.
دوم: عربستان، امارات و رژيم صهيونيستي مثلث شومي هستند که جهت برون رفت از چالشهاي منطقهاي متکي به رهاکردن آخرين تير ترکش خود خواهند بود و نشانهاي هم جز ايران ندارند چرا که اين ايران است که منافع منطقهاي و هژموني آنها را مورد تهديد واقعي و چالش قرار داده است به طوري که آنها در چارچوب وجودي خود هم تامين ندارند و به نظريه «گراهام» سناتور جمهوري خواه هم که ادعا کرده عربستان بيش از يک هفته نمیتواند در مقابل ايران مقاومت کند نيز نمیتوان مغرور شد چون در پس اين نظر، غرض و مرضي نهفته است.
سوم: خود ترامپ است و چالشهايي که با کنگره و نهادهاي پرسشگر و حقوقي و حتي نهادهاي امنيتي دارد و از همه مهمتر اواخر سال 98 ما آغاز مبارزات انتخاباتي رياست جمهوري آمريکاست و سوابق تاريخ آمريکا هم دال بر اين است که چنين مشکلاتي را با جنگ حل میکند. و البته پيشينه تاريخ مردم آمريکا هم نشان داده در مصالح و منافع ملي خود، دو حزب مخالف، برخلاف راست و چپ ما به منافع ملي خود بيش از مصالح و قرابتها و تناسبات حزبي میانديشند به تعبير ديگر، دموکراتها، در اين موضوع، همان جمهوريخواهان هستند.
چهارم: تکيه بر ياران و متحدان هم چندان وجهي ندارد. عراق و سوريه و حزب الله به طور کلي «مقاومت» و يمن و ... که تکليفشان مشخص است و گرفتار معضلات عديده خود هستند و چشم اميد دارند که ما همچنان دستشان را بگيريم. از طرفي، سوابق ما در روابط با چين و روسيه هم حاکي از آن است که اين دو کشور، هميشه با کارت ما در بازيهاي سياسي و اقتصادي، بازي کردهاند و جهت حفظ منافع خود آنجا که لازم بوده در محکوميت ما بيمحابا عمل کردهاند، نمونهاش تحريمهاي پيش از معاهده برجام است و محکوم کردن ما در قطعنامههاي شوراي امنيت! از همه مهمتر اينکه به صلاح اين دو کشور نيست که ايران قدرتي در مقابل و در همسايگي آنها باشد.
بنابراين باتوجه به مراتب بالا همانگونه که در يادداشتهاي مشابه در همين ستون اشاره شده، هيچ چارهاي بعد از توکل به خداي لايزال، جز وفاق و همدلي و اعتمادبخشي و توزيع عادلانه ثروت و ديدن مردم به تصريح مفاد اصول قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيست. و بديهي است که اگر ما در داخل با خود آشتي باشيم، میتوانيم با تکيه بر همين وحدت و اتحاد مردمي سال 98 را به 99 پيوند دهيم و از معرکه و مهلکه، به سلامت بگذريم اما نکته پاياني، حقيقت نهفتهاي در خوي و منش ايراني است که دشمن نخواسته است که بفهمد و آن اينکه، آنجا که دشمن، ضعف ما تلقي میکند، همانجا، قوت ماست. اين، راز جاودانگي يک ملت کهن با فرهنگ متعالي است. ملتي که از عمق آتش و خاکستر ققنوسوار، دوباره جوانتر و شادابتر زندگي را آغاز کرده است.