تحولات پرشتاب این روزهای افغانستان و پیشروی دور از انتظار نیروهای طالبان در تصرف پی در پی ولایتهای این کشور تمامی ناظران و تحلیلگران را به حیرت افکنده است. ایالات متحده آمریکا پس از بیست سال نبرد طاقتفرسا و پرهزینه در افغانستان اکنون بر آن است تا تمامی نیروهای نظامی خود را از این کشور خارج کند. به نظر میرسد راهبرد نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی واشنگتن و متحدان این کشور هیچ گرهی از کار فروبسته افغانستان باز نکرده و بیش از پیش کابل را در آستانه فروپاشی دوباره قرار داده است. با نگاهی به شرایط کنونی افغانستان باید پذیرفت که در زهدان این سامان سیاسی ناپایدار، بحرانی دیگر در ابعادی تصورناپذیر در شرف زاده شدن است که تمامی وجوه زندگی مردمان این کشور و حتی کشورهای همسایه را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
با عطفنظر به واقعیتهای موجود، پرسش این است که چه انگیزهها و اهدافی سبب خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان شد و اینکه ترک کشور افغانستان از سوی آمریکا چه پیامدهایی در ابعاد داخلی و منطقهای خواهد داشت؟ در این یادداشت سعی بر آن داریم با تأمل در اظهارات مقامات آمریکایی و تعمق در راهبرد کلان این کشور در نظام بینالملل، اهداف و پیامدهای اقدام آمریکا را استخراج کنیم.
دلایل خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان: با امعان نظر به اظهارات مقامات آمریکایی و تدقیق دلایل مطرح شده درباره چرایی خروج نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان، میتوان دلایل واشنگتن در انجام این اقدام مهم را در موارد ذیل تجمیع کرد:
شکست کامل القاعده و از بین رفتن خطر تروریسم در افغانستان: جو بایدن رئیس جمهور آمریکا و سایر مقامات سیاسی و نظامی این کشور با صراحت هرچه تمام و در چرخشی آشکار از دلایل مطرح شده در زمان حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001، اکنون بر این باورند که اولویت اصلی آمریکا از همان ابتدا شکست گروه تروریستی القاعده و از بین بردن رهبر این گروه، اسامه بنلادن بوده است و اکنون این هدف به طور کامل محقق شده است و بدینسان دیگر نیازی به حضور نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان نیست. به گفته ند پرایس سخنگوی وزارت خارجه و جان کربی سخنگوی وزارت دفاع آمریکا، اکنون گروه تروریستی القاعده از بین رفته و توانی برای انجام حمله به خاک امریکا همانند حمله یازده سپتامبر 2001 را ندارد. اتکاء به این استدلال در توجیه خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان به خوبی گواهی بر این واقعیت است که سران واشنگتن اکنون، سیاست ملتسازی (Nation- Building) آمریکای دوران جورج بوش پسر را تقبیح و ناموجه تبیین میکنند. به بیانی دیگر سیاق گفتار و کلام مقامات واشنگتن بهگونهای است که نشان میدهد، سیاست دولت-ملتسازی، راهبردی نادرست و شکستخورده است و نباید بیش از این در پی تحقق این سیاست در نظام بینالملل بود. التفات و آگاهی به شکست این سیاست از زمان باراک اوباما آغاز و در زمان ترامپ و بایدن نیز پیگیری شد. از این همه میتوان دریافت که "رؤیای آمریکایی" در ترسیم افسانه این کشور در مقام "چراغی بر ای هدایت جهانیان" یا همان شهری بر تپه (City on a Hill) اکنون تنها لفظی تهیشده از معنا است و چندان مبالغه نیست اگر آن را پنداری وهمآلود و بازی آشفته تخیل آمریکایی توصیف کنیم.
فقدان تهدید امنیتی علیه سرزمین آمریکا از خاک افغانستان: دیگر دلیل مقامات کاخ سفید در تبیین چرایی خروج نیروهای آمریکایی آن است که با نابودی ساختار گروه تروریستی القاعده، دیگر این گروه یا گروههای نزدیک بدان نمیتوانند از خاک افغانستان در مقام پایگاهی برای حمله به سرزمین آمریکا و انجام حملهای در گستره یازده سپتامبر 2001 استفاده کنند. اگر این تفسیر مقامات آمریکایی وافی به مقصود باشد، چنین میتوان استنباط کرد که از نظرگاه رهبران واشنگتن، تنها نگرانی آنها در افغانستان، تبدیل این کشور به محل امنی برای استخدام و پرورش گروههای تروریستی برای حمله به خاک آمریکا بوده است و اکنون با از بین رفتن این امکان، دیگر دلیلی برای حضور نیروهای آمریکایی وجود ندارد. مقامات آمریکایی از جو بایدن رئیس جمهور تا مقامات وزارت خارجه و وزارت دفاع در موقعیتهای گوناگون این استدلال را با تمهید و تفصیل تبیین کردهاند.
تغییر ماهیت گروه طالبان: دلیل مناقشهبرانگیز آمریکا در تبیین خروج نیروهای این کشور از افغانستان، تغییر ماهیت گروه طالبان از گروهی حامی تروریسم به یک کنشگر سیاسی عادی است. از نظرگاه مقامات آمریکایی، حضور رهبران طالبان در گفتگوهای صلح و مذاکره با دولت مرکزی افغانستان، گویای این واقعیت است که طالبان اکنون بر آن است تا با پذیرش مسئولیتهای حکمرانی، به کنشگری عادی در سپهر سیاسی داخلی افغانستان و نظام بینالملل بدل شود. این استدلال دولت بایدن، با مخالفتهایی گسترده مواجه شده است. بسیاری بر آنند که طالبان علیرغم شرکت در گفتگوهای صلح دوحه در عمل نشان داده به هیچیک از مفاد حکمرانی عادی در افغانستان پایبند نیست و بدینسان در صورت فتح دوباره کابل، همان سیاق حکومت گذشته را احیاء خواهد کرد.
ضرورت تشکیل یک حکومت ائتلافی در افغانستان: استدلالی که تلویحاً در کلام مقامات آمریکایی بویژه جو بایدن رئیس جمهور طنینانداز شده، اذعان به ناتوانی و ناممکن بودن یک دولت یکپارچه در افغانستان است. بایدن در نطق رسانهای خود در تشریح سیاست خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان با صراحت هرچه تمام مدعی شد که تاریخ افغانستان نشان داده که تشکیل یک دولت یکپارچه و مبتنی بر تسلط یک گروه خاص در این کشور ناممکن است و بدینسان لازم است که تمامی گروهها و اقوام از جمله طالبان در اداره این کشور نقش داشته باشند.
ورود آمریکا به عرصه جدید رقابت قدرتهای بزرگ: شاید اصلیترین دلیل آمریکا در تبیین چرایی خروج نیروهای نظامی از افغانستان را باید در پذیرش واقعیت ورود این کشور به عصر جدیدی از رقابت قدرتهای بزرگ جستجو کرد. این دلیل با استحکام و انتظام بیشتری از سوی تحلیلگران مطرح شده است. با شتابگرفتن قدرتیابی چین در نظام بینالملل و تبدیل پکن به اصلیترین رقیب آمریکا، اکنون ضرورت مقابله با این کشور، مهمترین اولویت راهبردی سران واشنگتن است. مهمتر آنکه برداشت از چین در مقام چالشگر بنیادین آمریکا، برداشتی فرا-حزبی است و هم جمهوریخواهان و هم دموکراتها، در این امر اشتراکنظر دارند. با التفات به این درک، ضرورت تجمیع نیروها و هزینهها برای مقابله با چین در شرق آسیا، سائقه نخستین اقدام آمریکا در خروج نیروهای نظامی از افغانستان است. اگر استدلالهای پیشین آمریکا با تردیدهایی همراه شده است، اما استدلال ضرورت مقابله با چین و در نتیجه الزام خروج نیروهای نظامی از افغانستان، استدلالی تردیدناپذیر است که به تمامی انتقادها پاسخگو خواهد بود.
دلایل یادشده را میتوان مهمترین استدلالهای مقامات آمریکایی در تبیین چرایی خروج نیروهای نظام از افغانستان در نظر گرفت. با وجود این و صرفنظر از دلایل یادشده، اقدام آمریکا در بردارنده پیامدهای مهمی برای منطقه و محیط پیرامونی افغانستان از جمله ایران است که در این بخش بدین پیامدها میپردازیم.
پیامدهای خروج نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان: با در نظر داشت استدلال اصلی آمریکا برای خروج نیروهای نظامی از افغانستان در جهت تمرکز بیشتر بر مقابله با روند قدرتیابی چین در نظام بینالملل، پیامدهای این خروج را میتوان در مواد ذیل بررسی کرد:
بحرانآفرینی در محیط پیرامونی رقبای آمریکا: با خروج نیروهای نظامی آمریکا و تشدید جنگ داخلی در افغانستان، بیتردید رقبای اصلی آمریکا همچون چین، روسیه و ایران با بحرانی پرپیامد، مواجه خواهند شد. صورت مسئله چندان دشوارفهم نیست، این سه کشور ناچار خواهند شد بخشی از نیروی سیاسی و حتی نظامی خود را برای مدیریت بحران در افغانستان و جلوگیری از سرایت آن به مرزهای خود، مصروف کنند. ناگفته پیداست که چنین پیامدی تأمینکنندة بخشی از راهبرد کلان آمریکا برای مقابله با چین خواهد بود.
کاهش آسیبپذیری در برابر ایران: از پیامدهای مستقیم خروج نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان، کاهش آسیبپذیری در برابر حملات احتمالی ایران در صورت تشدید بحران در منطقه است. شرح این استدلال با در نظر داشت اقدام دیگر آمریکا در تغییر وظایف نیروهای نظامی در عراق و محدودکردن عملیاتهای آنها به وظایف آموزشی و اطلاعاتی، قابل پذیرشتر خواهد بود. آمریکا و عراق در چارچوب گفتگوهای راهبردی (Strategic Dialog) فیمابین بر آن شدهاند تا نیروهای نظامی آمریکا میدان مبارزه را ترک و تنها به وظایف آموزشی و اطلاعاتی متمرکز شوند. این اقدام ضمن کاهش فشارهای داخلی به دولت مصطفی کاظمی برای خروج نیروهای آمریکایی، توجیه حملات راکتی به این نیروها را نیز از بین میبرد. بدینسان آمریکا با کاهش آسیبپذیری در برابر حملات گروههای شیعی عراقی مورد حمایت ایران، فراغبال بیشتری برای فشار بر ایران در مذاکرات هستهای خواهد داشت.
*استاد روابط بین الملل دانشگاه خوارزمی