نقش اجتماعی و سیاسی مردم در دوران پر فراز و نشیب حضور بسیار موثر و ماندگار شادروان دکتر محمد مصدق از دیدگاههای متفاوتی قابل تامل است.
حضور توأم با شور و نشاط در عرصهی سیاسی منتهی به 30 تیرماه 1331 و نهضتی که همراه با احساسات پاک و خالص ملی برآمده از هماهنگی و درک موقعیت و شرایط بوجود آمد که بدون شک مرهون کوششی بود که مجموعه دولتمندان آنزمان با درایت کامل و با هماهنگی بدون اختلاف دیدگاه به هدایت اصولی ملت همت گماردند و به کسب موفقیت انجامید.
با فاصله ای اندک طی یکسال بعد، برنامه ریزی گروههای سازمان یافته و هدایت شده مزدوران داخلی و نقش آنان در توفیق برنامه های استعماری دولتهای انگلیس و آمریکا با هماهنگی دربار، منتهی به کودتایی شد که عاملی اساسی در ادامه حکومت دیکتاتوری وقت تا سال 57 به شمار میرود. براین مبنا که قابل مطالعه است همان سیاهی لشکر در یکروز دو چهره متفاوت از خود نشان میدهد.
تا قبل از امرداد ماه 32 حمایت مردم از دکتر مصدق غیرقابل انکار است اما، در روز کودتا مردمی که در یک خیابان به نفع مصدق شعار میدادند در مسیری دیگر مرگ او را میخواستند.
این چگونگی را بایستی با ادبیات مناسبتری بدون توهین به مردم که در هر دو ماجرا نقش داشتند عنوان کرد به این ترتیب که مردم ایران بیشتر با تکیه بر شورشان وارد کنشهای سیاسی و اجتماعی میشوند تا تکیه بر بلوغشان، که برآمده از میزان بینش و نحوهی مطالعه و تحلیل محدود آنان است.
به عبارت دیگر طی جنبش ملی شدن صنعت نفت، شاید بتوان گفت مردم حضوری از سر شور داشتند نه بر مبنای بلوغ سیاسی.
این دلیل تغییر رویکرد مردم، اتفاقاتی است که از آغاز جنبش ملی شدن صنعت نفت پیش آمد و به وقایعی منجر شد که زمینهساز کودتای 28 مرداد شد.این شر و شور را در غالب روزهای خاص میتوان مشاهده کرد.
حتی امروز بخشی از جامعه را میتوان با تشریح فوق همراه دید و مثال زد. یعنی آنان که در صحنه حضور مییابند گاه 180 درجه تفاوت موضع می دهند. فرهنگ رایج که عامل اصلی دغدغه معاش، عدم اعتماد به آینده، حکومت رابطه ها، روزمرگی و نکاتی بسیار اساسی از این قبیل است، در تغییر مواضع میتواند نقش داشته باشد. همچنین عامل این تشتت را میتوان نبود برنامه ریزی گروههای سیاسی در قالب تشکل های فعال و شناخته شده بعنوان حزب و رعایت اصول تحزب با مفهوم اصولی دانست که موانعی متعدد و آشکار در این مسیر کماکان وجود دارد.
بنابراین بر متفکرین و رهبران راستین، دلسوز، میهن دوست و آیندهنگر جامعه است که این شور به بلوغ تبدیل شود و به تابعیت محض تبدیل نگردد. یعنی یک روز «در حمایت از حرکت گروه یا هر جنبش سیاسی» و روز دیگر «بیتفاوتی و به نظاره نشستن» که شرایط مطلوبی در پی نخواهد داشت.
اما اینکه چرا «جبههی ملی ایران» به عنوان یک تشکل سیاسی معتبر و متشکل در آن زمان نتوانست یا نخواست از هوادارانش بخواهد برای حمایت از مصدق در روزهای مانده به 28 امرداد به خیابان بیایند تا حدودی از همین شناخت نشأت میگرفت.
«جبههی ملی اول» از احزاب ایران ـ ملت ایران ـ زحمتکشان و مجمع مجاهدین اسلام تشکیل شده بود و یک حزب تک بعدی نبود که حمایت و حرکت آنان را به سادگی بتوان هدایت و مدیریت کرد.
به این دلیل که «
حزب ملت ایران» به رهبری شادروان داریوش فروهر را ناسیونالیستهای تندرو هدایت میکردند و از قدرت چندانی برای سازماندهی مردم برخوردار نبودند و به همین دلیل نقش چندانی در جریان ملی شدن صنعت نفت و مبارزه با کودتا ایفا نکردند.
«حزب ایران» دیگر حزب این ائتلاف، به وسیلهی گروهی از روشنفکران و اساتید دانشگاه که اندیشهی ناسیونالیستی داشتند مانند مهندس زیرکزاده ـ مهندس حسیبی ـ شاپور بختیار ـ نظامالدین موحد ـ کریم سنجابی و الهیار صالح بنیانگذاری شده و از پایگاه اجتماعی چندان مستحکمی برخوردار نبود و نمیتوانست نقش مؤثری برای سازماندهی تودهی مردم داشته باشد.
«حزب زحمتکشان» به نسبت قدرت بسیج عمومی مردم را داشت ولی، به مرور و با شدت گرفتن اختلاف خلیل ملکی و مظفر بقایی (دو تن از رهبران این حزب) و اعلام انشعاب خلیل ملکی و تشکیل گروه خط سوم هر چند که تا پایان وفادار به مصدق ماند ولی، وقوع این انشعاب بیانگر ضعف شدید تشکیلاتی و وجود اختلاف در نیروی تشکیلدهندهی جبههی ملی بود.
«مجمع مجاهدین اسلام» به رهبری آیتالله کاشانی، قدرتمندترین عضو ائتلافی و دارای بیشترین نفوذ در بین تودهی مردم، در بزنگاهها به خوبی از این نفوذ استفاده کرد و با حضور در مجالس و منابر به سادگی مردم را برای قیام تهییج میکرد و خروج آن در پی ائتلاف با جبههی ملی این حربه را از دست سیاسیون وقت خارج کرد.
بنابراین با افول «جبههی ملی» در پی خروج کاشانی و حزب زحمتکشان، 28 مرداد به وقوع پیوست که کمتر به آن پرداخته شده است.
جهت آگاهی نسل جوان هشیار و برومند از گوشه های ناگفته تاریخ معاصر کشورمان لازم است همزمان با شصت و هفتمین سالگرد فاجعه امرداد 32 یاد آور شود احزاب ایران، ملت ایران و مجاهدین اسلام رسماً در تاریخ 10 آبان 1328 اعلام موجودیت میکنند و در بیانیهی رسمی آغاز کار خود، تلاش برای ملی شدن صنعت نفت را جزو اهداف خود قرار دادند.
ضمناً اعضاء فعال «جبههی ملی» دکتر مصدق را که از سال 1323 در مخالفت با بحث واگذاری نفت شمال به شوروی نقش فعالی داشت به عنوان رهبر منصوب میکنند.
مصدق بعدها در دفاعیات خود میگوید: من یک گناه بیشتر نکردهام و آن این است که تسلیم تمایلات خارجی نشده و دست آنان را از منابع ملی کشورم کوتاه کردم و در تمام مدت زمامداری از لحاظ سیاست خارجی و داخلی یک هدف داشتم و آن این بود که ملت بر مقدرات خود مسلط گردد و هیچ عاملی در سرنوشت مملکت جز ارادهی ملت دخالت نکند. او در ادامه میگوید:امیدوارم تمامی طبقات و آحاد . افراد از پیر و جوان، در هر مسلک، مذهب و دین و در هر شغل و مقامی این معنا را به خوبی درک کنند.
کوتاه سخن اینکه تقویت و حفظ منافع ملی واقعی، توجه به جایگاه برتر ایران و ایرانیان، ارزشمندی مقام و منزلت دیرینه ما در جهان، اعتماد کامل و راسخ به پایداری ارزشهای واقعی ملی،از همه مهمتر رعایت شئونات انسانی مبتنی بر پندار نیک که آرامش و آبادانی میهن را همراه می آورد و ... تکلیفی است بر عهده تمامی مردم این مرز و بوم که به طور مداوم این رسالت اجتماعی (حتی در بدترین شرایط اقتصادی و تنگناهای معیشتی که تشدید آن با برنامه و در جهت نابودی تشکلهای اجتماعی و پرداختن آحاد مردمان به تامین هزینه های زندگی با هر انحراف و آلودگی است) را باید بطور جدی و پیوسته با تاکید بر وظیفه ای فردی به هموطنان یادآور شد .
ضیاء مصباح