از آنجائیکه تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند همه نیز بطور یکسان در داشتن عقیده و بازگویی باورهای خود با رعایت حفظ آبروی افراد و سنجه های اخلاقی باید از حقوق یکسان برخوردار باشند. نامه ۱۳ مستعمره امریکا به پادشاه انگلستان چنین نگاشته شده: " قانون پروردگار و قانون طبیعت حق زندگی ،آزادی و شادی را به انسان ارمغان نموده و دولت ها باید این حق را گرامی دارند". جان لاک ضمن طرح نیاز انسان به آزادی و شاد زیستن از کورش کبیر به عنوان آغازگر چنین اندیشه ای به نیکی یاد می کند. اگر زندگی را به منزله مزرعه سازش و برابری بنگریم باورهای دیگران را هرچند هم با باورهای ما سازگار نباشد باید خردمندانه برتابیم. فرزانگان و فرهیختگان چه بصورت فردی و چه در قدرت سیاسی از رهنمودهای اصلاحی استقبال می کنند اما جاهلان و خودکامگان، واکنش نابایستنی نشان داده و بر کاستی ها و زشتی ها سرپوش می گذارند و به جای پذیرش باورهای دگراندیشان و روشنفکران جامعه صداها را در گلو خفه می کنند غافل از آنکه روزی سکوت شکسته خواهد شد همچنانکه در تونس، یمن، لیبی و مصر دیدیم و در کشورهای دیگر می بینیم و خواهیم دید. بنابراین آزادی این نیست که گروهای آزاد اندیش را سرکوب نموده و وانمود شود که آرامش حکم فرماست و هیچ گونه نارضایتی وجود ندارد. برعکس وجود چند صدایی و شنیدن صداهای مخالف نشانگر دموکراسی و اعتماد بین ملتها و دولتشان است. در کشوری که مردم از بیان آزاد باورهاشان بیم داشته باشند در آن کشور آزادی در بند است. شاعری که با منتقدان آثارش قهر کرده همانند هواپیمایی است که پیوندش با برج مراقبت قطع شده باشد. در مورد پیوند ملت و دولت نیز چنین است . نقد پذیری دولت ضامن سلامت رابطه بین دولت و مردم، رشد افکار فرد فرد جامعه و اصلاح دولتهاست. فرهنگ نقد پذیری و حاکمیت قانون بسان دو بال پرنده ای هستند که ملت و دولت با آن اوج می گیرند. برتافتن باورهای دگراندیشان از چنان اهمیتی برخوردار است که به نظر اینجانب نه تنها به عنوان فرهنگ باید در جامعه نهادینه شود بلکه به عنوان حق شهروندی از پشتیبانی قانون نیز برخوردار گردد.