هرودوت کوروش را «نیکیکننده به ایرانیان» دانسته است.
چهارشنبهشب، سومِ امرداد، از شبکهی چهارِ صداوسیما برنامهای به نامِ «زاویه» با موضوعِ «پرسش از آیندهی سازمانِ سمت» پخش شد که در آن شهریار زرشناس، عضوِ پژوهشگاهِ فرهنگ و اندیشهی اسلامی، و حجتالاسلام محمد ذبیحی، سرپرستِ سازمانِ انتشاراتِ سمت، دربارهی کارنامهی سازمانِ سمت به مناظره نشستند.
به گزارشِ «مردمسالاری آنلاین»، در بخشی از این مناظره زرشناس با انتقاد از کتابهای تاریخیِ سمت آنها را «روایتِ جعلیِ آریایی» (!) دانست و
با رگهایی متورم گفت: «حقیقت را بنویسید ... اگر دربارهی کوروش حرف میزنید بگویید هرودوت چه تصویری از کوروش ارائه داده است؟ هرودوت کوروش را یک جنگجویِ متجاوزِ خونریز میداند. هرودوت تصویری ایده آل از کوروش نمیسازد»(!).
جالب اینکه، این سخنان، بلافاصله، موردِ استقبالِ پانترکیستهای تجزیهطلبِ خودمغولپندار، همچون گادتب با تیترِ «
افشای روایت جعلی آریایی در کتب درسی رژیم نژادپرست فارس» (!)، قرار گرفت. سخنانِ زرشناس دربارهی «روایتِ جعلیِ آریایی» تنها در همین محافلِ ایرانستیزِ پانترکیستی خریدار دارد و پاسخ بدین نیز جایی دیگر میطلبد، لیک دربارهی راستیِ «روایتِ آریایی» همین بس که معنیِ نامِ مقدسِ «
ایران»، «
سرزمینِ آریاییان» است.
در اینجا آهنگ آن داریم سخنانی که زرشناس دربارهی کوروشِ بزرگ به نقل از هرودوت بر زبان آورده با «تاریخِ هرودوت» بسنجیم تا
دربارهی راستیِ «روایتِ آریایی» همین بس که معنیِ نامِ مقدسِ «ایران»، «سرزمینِ آریاییان» است.
آنچنان که خودِ ایشان خواستهاند «حقیقت» را بنویسیم تا راست از دروغ و سره از ناسره بازشناخته شود. خوشبختانه ترجمهای کامل و دقیق از تاریخِ هرودوت به قلمِ استادِ زندهیاد مرتضی ثاقبفر (نشرِ اساطیر در دو جلد) در دسترسِ همگان است که این گفتهها را میتوان با آن راستیآزمایی کرد.
کوروش در آینهی هرودوت
هرودوت که خود دشمنِ ایرانیان بود، کوروشِ بزرگ را ستوده است. وی کوروش را ـ نه چونانکه شهریار زرشناس به دروغ از او نقل میکند: «یک جنگجوی متجاوزِ خونریز» که ـ «پدر»، «مهربان»، «انساندوست»، «در اندیشهی آسایشِ رعایای خود»، «نیکیکننده به ایرانیان»، «دلیرترین» و «جذابترین» میداند. هرودوت در تاریخی که از او برجای مانده است به روشنی چنین نویسد:
«
کوروش پدر بوده است، زیرا ... کوروش مهربان و انساندوست و در اندیشهی آسایش رعایای خود»
بود (کتابِ سوم، بندِ ۸۹).
«هنگامی که به
کوروش رسید تمام خدماتِ او و
نیکیهایی را که به ایرانیان کرده بود یادآور شد» (کتابِ سوم، بندِ ۷۵).
هرودوت، همچنین، در داستانِ چگونگیِ تولد، بالندگی و دستیابیِ کوروش به قدرت دربارهی ویژگیهای کوروشِ بزرگ چنین نویسد:
«
کوروش ... به
دلیرترین و جذابترین جوانانِ همسنوسالِ خود تبدیل گردید» (کتابِ یکم، بندِ ۱۲۳).
هرودوت دربارهی رفتارِ کوروشِ بزرگ با شاهانِ شکستخورده هم اشارههایی دارد که نمایانگرِ
هرودوت که خود دشمنِ ایرانیان بود، کوروشِ بزرگ را ستوده است. وی کوروش را ـ نه چونانکه شهریار زرشناس به دروغ از او نقل میکند: «یک جنگجوی متجاوزِ خونریز» که ـ «پدر»، «مهربان»، «انساندوست»، «در اندیشهی آسایشِ رعایای خود»، «نیکیکننده به ایرانیان»، «دلیرترین» و «جذابترین» میداند.
بزرگمنشی و مهربانیِ پدرِ ایران است:
«پارسیان در پیِ شورش و پیروزیِ کوروش بر آستیاگ، سرورِ آسیا شدند. اما
کوروش در موردِ آستیاگ هیچ بدی نکرد و او را تا پایانِ عمر در دربارِ خود نگهداشت» (کتابِ یکم، بندِ ۱۳۰).
«کوروش دستور داد
زنجیر از او (کرزوس) بگشایند و او را در کنارِ خود نشانید و
بسیار گرامیاش داشت» (کتابِ یکم، بندِ ۸۸). «کوروش کرزوس را به پسرش کمبوجیه سپرد و اکیداً سفارش کرد ...
با کرزوس به احترام و نیکی رفتار کند» (کتابِ یکم، بندِ ۲۰۸).
هرودوت کوروش را شاهنشاهی خردمند و فرزانه میداند. پایانبخشِ کتابِ او بندی است با عنوانِ «خردِ کوروش» که نمونهای از خردمندی این شاهِ فرزانه را چنین نقل میکند:
«آرتمبارس روزی پیشنهادی به پارسیان کرد و آنان نیز به نوبهی خود آن را به کوروش گفتند و چنین بود: "ای کوروش، حال که زئوس (= اهورامزدا) ما پارسیان و تو را سرورِ همهی آدمیان کرده است و از شرِّ آستیاگ نیز آسوده شدهای دیگر تردید نکن! سرزمینِ کنونی ما چندان بزرگ نیست و خاک آن نیز سنگلاخ و خشن است. بیا اینجا را ترک کنیم و به سرزمینی حاصلخیزتر برویم. سرزمینهای حاصلخیزترِ دور و نزدیکِ پیرامونِ ما که به تصرف درآوردهایم بسیارند. یکی از بهترینها را برگزینیم و در آنجا زندگی کنیم تا نزدِ جهانیان سرافرازتر باشیم. وانگهی برای قومی که فرمانروای جهان شده است این کاری بسیار طبیعی است. چه فرصتی از اکنون بهتر که بر این همه اقوام در سراسرِ آسیا فرمان میرانیم؟"
هرودوت: «کوروش پدر بوده است، زیرا ... کوروش مهربان و انساندوست و در اندیشهی آسایش رعایای خود» بود (کتابِ سوم، بندِ ۸۹).
کوروش از شنیدن این سخنان هیچ شگفتی نشان نداد و به پارسیان گفت بسیار خوب چنین کنید ولی این هشدار را نیز افزود که در آن صورت باید به جای فرمانروایی خود را برای فرمانبرداری آماده کنید، زیرا
خاکِ نرم همیشه مردمانی نرم به بار میآورد و هیچ سرزمینی در جهان نیست که هم محصولاتِ نیکو به بار آورد و هم مردانی دلاور. پارسیان این را شنیدند و متقاعد شدند و از برنامهی خود چشم پوشیدند و بیشتر ترجیح دادند در همان سرزمینِ خشک و خشن خود بمانند و فرمانروا باشند تا اینکه بر دشتهایی حاصلخیز تخم بپاشند ولی یوغِ دیگران را بپذیرند» (کتابِ نهم، بندِ ۱۲۲).
در پایان باید یادآوری کرد که توهین و فحاشی به فرهنگ و هویت ایرانی و بزرگانِ ایرانزمین از صداوسیما و از کسانی از این دست تازگی ندارد. لیک خوشبختانه، امروزه، از یکسو، به یاریِ گسترشِ دانش و نیز چاپ و اینترنت و فناوریهای تازه منابعِ تاریخی در دسترسِ همگان است و بر این پایه، تاریخ و فرهنگ و هویتِ باستانی ایرانیان چنان استوار و پذیرفتهی محافلِ علمیِ سراسرِ جهان است که ایرانیان برای اثباتِ راستی و حقانیت تاریخی ـ فرهنگی خویش، واژگونهی بدخواهانشان، هیچ نیازی به جعل و تحریف و دروغپردازی ندارند. از سویی دیگر نیز، ایرانیان از خوابی گران بیدار شدهاند و دیگر دشنام به نیاکانِ جهانساز و خادمانِ ایرانسازِ خویش را که از روزگارِ باستان تا به امروز موردِ ستایشِ دانایان و خردمندانِ سراسرِ تاریخ بودهاند برنخواهند تابید.
نام عمومی آنها،آنارشیست است و ما ملتی هستیم که عاقبت از روی آنها رد میشویم.
در بخشی از زندگی نامه شهریار زرشناس آمده است که وی در برنامه تلویزیونی ثریا حزب کارگزاران و سایر اصلاح طلبان را مصداق بارز نفوذ بیگانگان در جمهوری اسلامی دانسته است.
یعنی تقریبا همه اعضای کابینه، بیش از نیمی از مجلس شورای اسلامی و روسای سازمان و نهادهای حاکمیتی و دولتی.
این "استاد" تحصیلکرده در یوگسلاوی ظاهرا از تئوریسین های جریانی است که می خواهند رئیس جمهور را به "استخر فرح" بفرستند.
جالب اینکه شطحیات حضرت استاد در باب کورش و آریایی ها (ایرانی ها) صحبت جدیدی نیست و از جنس همان صحبت های ارتجاعی است که میتواند پان ترک زنجانی متهم به جاسوسی را مشعوف یا وب سایت پول پرس ارومیه را که پدر خوانده اش دم از اصلاح طلبی میزند را ذوق زده کند.
ارتجاع قومی بر این باور است که در اتحاد با بنیادگرایانی کشور را به آستانه نابودی کشانده اند، آسانتر می توانند ایران را از بین ببرند. البته این ذهنیت از اساس چندان نادرست نیست. زیرا بنیادگرایی قومی و مذهبی اساس واحد دارند ( تضاد با عقلانیت، توهم توطئه، نفرت از دیگری و...) اما مسئله اینجا است بنیادگرایان قومی، سعی دارند از طریق چانه زنی با اصلاح طلبان آنها را نیز قانع کنند. این تضاد نشان دهنده ماهیت ریا کارانه جماعتی است که به دروغ خود را هویت طلب می نامند. چگونه می توان هم با اصلاح طلبی احساس هم دلی کرد و هم به کسیکه اصلاح طلبان را نفوذی می داند، لقب استاد داد؟ پاسخ: در صورتی که پان ترک باشیم.