هالووین جشنِ ارواحِ سلتیِ مسیحیشده است.
«هالووین» یا شبِ اولیا یکی از آیینهای
مسیحی است که ریشهاش به آیینِ
برداشتِ محصولِ مردمانِ
سِلتی که روزگاری در سرتاسرِ اروپا پراکنده بودند بازمیگردد. در این روز مسیحیان با دگرگونیِ چهره و پوشیدنِ جامههایی مبدل در خیابانهای شهر به راه میافتند و کاروانهای شادی برپا میدارند و با دادنِ خوراکیها و نوشیدنیهایی بسیار به
ارواحِ شریر از آنها
دلجویی میکنند و، به گمانِ خودشان، با چنین کاری
مرگ و جایگاهِ آن را در زندگی به ریشخند میگیرند!
به گزارشِ «
مردمسالاری آنلاین»،
سلتیان گروهی از هندواروپاییان بودند که در آغاز، اروپای مرکزی و سپس، فرانسه، اسپانیا و بریتانیا را زیرِ سیطرهی خویش آوردند، و در انجام، رومیان که سلتیان را بربر میخواندند بر ایشان چیره شدند و مسیحیشان کردند. سلتیان شهرنشین نبودند و در روستاهایشان با کشاورزی و شبانی روزگار میگذراندند. آنان چون اهلِ خواندن و نوشتن نبودند آیینها و باورهای دینیشان را، به گونهی نوشتاری، ثبت و نگهداری نکردند، و زینرو، چندوچونِ دینشان روشن نیست، و پس از آنکه مسیحیت آنان را درنوردید، برخی از آیینهای سلتی را نیز ازآنِ خود کرد و
رنگوبوی مسیحی داد که یکی از این آیینها همین
هالووین است.
هالووین که سلتیان بدان
«ساوین» میگفتند با اهمیتترین آیینِ دینیشان به شمار میرفت. آنان بر این باور بودند که در این روز، بیش از هر زمانِ دیگر از سال، این امکان برای
مردگان هست که میانِ زندگان رفته با ایشان درآمیزند. و از آنجا که، به باورِ این مردمان، ارواحِ آنانی که در درازای سال درگذشتهاند
در روزِ هالووین مسیحیان با دگرگونیِ چهره و پوشیدنِ جامههایی مبدل در خیابانهای شهر به راه میافتند و کاروانهای شادی برپا میدارند و با دادنِ خوراکیها و نوشیدنیهایی بسیار به ارواحِ شریر از آنها دلجویی میکنند و، به گمانِ خودشان، با چنین کاری مرگ و جایگاهِ آن را در زندگی به ریشخند میگیرند!
از این جهان به جهانی دیگر میرفتند، پس، سلتیان برای قربانی کردن جانوران و خیراتِ میوهها و سبزیها گرد هم میآمدند و آتشی بزرگ برپا میکردند تا مردگان را در پیمودنِ راه این سفر یاری کنند، و آنان را از زندگان دور نگه دارند؛ چراکه، به باورِ ایشان، در این زمان همهی
موجوداتِ شریر، از جمله ارواحِ پلید، اهریمنان و شیاطین، در فضایی ترسآور و تاریک پراکنده بودند.
ساوین از زمانی به
هالووین یا
شبِ اولیای کنونی دگر شد که مبلغانِ مسیحی دریافتند که نمیتوانند با مسیحی کردنِ سلتیان آیینهای آنان را نیز بزدایند. زینرو، بدین اندیشه افتادند کنون که نمیتوانیم آیینهای این مردمان را از آنان بگیریم پس آیینهای ایشان را رنگوبوی مسیحی دهیم. بر همین پایه، اندکاندک توانستند با ایجادِ دگرگونیهای عمده و قابلِ توجه در آیینهایی همچون ساوین آنها را به شکلِ مسیحیشده درآورند.
پاپ نیز در این میان به مبلغانِ مسیحی سفارش کرده بود که اگر نمیتوانید آیینهای مردمانِ باستانی را ریشهکن کرده از میان بردارید آنها را در راهِ
هدفهای مسیحی به کار گیرید. پاپ به ایشان آموخته بود که برای نمونه اگر دیدید گروهی از مردم به درختی ارج میگذارند و آن را نمیبرند این را به هر گونه که میتوانید به مسیحیت ربط دهید.
این اندیشه یاریای بسیار به گسترشِ مسیحیت کرد و اندکاندک به پایهی کار مبلغان مسیحی تبدیل شد. روزهایی که کلیسا مقدس میشمرد، آگاهانه با روزهایی که ریشه در دین و آیینهای کهنِ مردمان داشت همخوان شد. بارزترین اینها جشن کریسمس است که همزمان شد با
آیینِ ایرانیِ شبِ چله که روزگاری
امروزه، خبر میرسد که این جشنِ ارواحِ سلتیِ مسیحیشده را برخی از ایرانیان برگزار میکنند! روشن است، هنگامی که با جشنهای باستانیِ ایران دشمنیِ نابخردانه میشود تا آنجا که حتی نامِ آنها را نیز دگر میکنند و برای نمونه جشنِ چهارشنبه سوری را چهارشنبهی آخرِ سال و جشنِ ۱۳ بدر را روزِ طبیعت مینامند پیامدش نمیتواند جز ازخودبیگانگیِ ملی و هویتباختگیِ فرهنگی و گسترشِ آیینهای مسیحیگری باشد
در سرتاسرِ اروپا جشن گرفته میشد. آنان کوشیدند شبِ چله یا یلدا را رنگوبوی مسیحی دهند و چنان در این کار پیش رفتند و پیروز شدند که امروزه همگان کریسمس و آیینهای آن را جشنی یکسره مسیحی میدانند!
مبلغانِ مسیحی با آیینِ ساوین نیز همین کار را کردند، لیک نتوانستند آن را به طورِ کامل از میان بردارند. آنان، هر چند، با این کار توانستند پایه و جایگاه خدایانِ سلتی را تا پایهی جن و پری پایین آورند، لیک سفرِ مردگان به جهانِ دیگر که ریشه در باوری ژرف در میانِ سلتیان داشت را نتوانستند با آیینهایی تازه همچون جشنِ کاتولیکِ کممحتوایی که در بزرگداشتِ قدیسانِ مسیحی برگزار میشد به کناری زنند. زینرو، کلیسا این بار کوشید آن را با یکی از جشنهای مسیحیت سدهی نهم جابهجا کند. این روز برابر با دومِ نوامبر به عنوانِ روزِ ارواح یا روزی شناخته میشد که مردم برای ارواحِ همهی مردگان دعا میکردند، اما این بار کوشششان نتیجهی واژگونه داد و به تقویتِ باورهای سنتی انجامید و این روزِ مقدس به هالووین شهرت یافت و چنین
باورهای کهنِ سلتی همچنان
در مسیحیت ادامه یافت.
امروزه، خبر میرسد که این
جشنِ ارواحِ سلتیِ مسیحیشده را برخی از
ایرانیان برگزار میکنند! روشن است، هنگامی که با جشنهای باستانیِ ایران
دشمنیِ نابخردانه میشود تا آنجا که حتی نامِ آنها را نیز دگر میکنند و برای نمونه جشنِ چهارشنبه سوری را چهارشنبهی آخرِ سال و جشنِ ۱۳ بدر را روزِ طبیعت مینامند پیامدش نمیتواند جز
ازخودبیگانگیِ ملی و هویتباختگیِ فرهنگی و
گسترشِ آیینهای مسیحیگری باشد.