امروزه جشنِ سده را زردشتیانِ ایران با شکوه در شهرهایی همچون تهران، یزد و کرمان برپا میدارند.
«سده» که در دهمِ بهمنماه برپا میشود، کهنترین جشنِ ایرانزمین، و چه بسا، کهنترین جشنِ جهان است.
به گزارشِ «
مردمسالاری آنلاین»، به روایتِ شاهنامهی فرزانهی توس، فردوسی، جشنِ سده یادگارِ پرشکوهِ هوشنگشاهِ پیشدادی است. در شاهنامه آمده است روزی که هوشنگشاه با همراهانش برای شکار به کوهستان رفته بود نگاهش به مارِ درازِ سیاهی افتاد. سنگی به سویِ مار پرتاب کرد. سنگ به مار نخورد، ولی به سنگی بزرگ خورد و از برخوردِ این دو سنگ اخگری پدید آمد که بوتهی خشکِ کنارِ آن دو سنگ را به آتش کشید و بدینسان، برای نخستین بار، آتش به دستِ انسان پدید آمد:
یکی روز شاهِ جهان سویِ کوه | گذر کرد با چند کس همگروه
پدید آمد از دور چیزی دراز | سیهرنگ و تیرهتن و تیزتاز
دو چشم از برِ سر چو دو چشمه خون | زِ دودِ دهانش جهان تیرهگون
نگه کرد هوشنگ با هوش و هنگ | گرفتش یکی سنگ و شد تیزچنگ
به زورِ کیانی رهانید دست | جهانسوز مار از جهانجوی جست
برآمد به سنگِ گران سنگِ خُرد | همان و همین سنگ بشکست گرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ | دلِ سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن زِ راز | ازین طبعِ سنگ آتش آمد فراز
جهاندار پیشِ جهانآفرین | نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد | همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغی ست این ایزدی | پرستید باید اگر بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو کوه | همان شاه در گرد او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خَورد | سده نامِ آن جشنِ فرخنده کرد
زِ هوشنگ ماند این سده یادگار | بسی باد چون او دگر شهریار
کز آباد کردن جهان یاد کرد | جهانی به نیکی از او یاد کرد (فردوسی)
آری، سده اینگونه
در شاهنامه آمده است روزی که هوشنگشاه با همراهانش برای شکار به کوهستان رفته بود نگاهش به مارِ درازِ سیاهی افتاد. سنگی به سویِ مار پرتاب کرد. سنگ به مار نخورد، ولی به سنگی بزرگ خورد و از برخوردِ این دو سنگ اخگری پدید آمد که بوتهی خشکِ کنارِ آن دو سنگ را به آتش کشید و بدینسان، برای نخستین بار، آتش به دستِ انسان پدید آمد
پدید آمد و ایرانیان که از دیرباز پاسبانِ فروغِ ایزدی بودهاند آتش را که نمادِ این روشناییِ ایزدی است هماره از دل و جان گرامی داشتهاند. جدای این، آتش زیربنای تمدنِ بشری است، چه هیچ تمدنی بی بهره از آتش نتوانسته است از دلِ کوهها فلزات را بیرون کشد، آنها را با آتش بگدازد و از آنها ابزارهای کار و صنعت بیافریند، و همچنین به یاریِ آتش است که آدمی توانست خوراکها بپزد و از انرژیِ درونِ آنها بهینهتر سود برد.
حکیم عمر خیامِ نیشابوری، فیلسوف، ریاضیدان، ستارهشناس و شاعرِ نامیِ ایران، دیگر علتِ برپاییِ جشنِ سده را شکستِ ضحاکِ تازی به دستِ فریدونشاه در همین روز میداند و در کتابِ خویش، نوروزنامه، چنین مینویسد: «آفریدون همان روز که ضحاک بگرفت جشنِ سده برنهاد و مردمان که از جور و ستمِ ضحاک رسته بودند پسندیدند و، از جهتِ فالِ نیک، آن روز را جشن کردندی و هر سال تا به امروز آیینِ پادشاهانِ نیکعهد را در ایران و دور آن به جای میآورند».
سده، همانگونه که رفت، در دهمِ بهمنماه برپا میشود و از این روی آن را سده خوانند که ۱۰۰ شب و روز از آن روز تا نوروز مانده است. گفتنی است که ۱۰۰ واژهای پارسی است و نوشتنِ آن به ریختِ «صد» درست نیست و بهتر آن است که «سد» نوشته شود، همانگونه که به ۱۰۰ سال نیز «سده» گوییم نه «صده».
به هر روی، جشنِ سده نزدِ شاهنشاهانِ بزرگِ ایرانِ باستان ارجی بس فراوان داشت و ایشان در برپایی شکوهمندِ آن از هیچ کوششی فروگذار نبودند. این جشن تا زمانِ ترکتازیِ مغولان که ایران را درنوردیدند و خاکش را به توبره کشیدند باشکوه در ایران برگزار میشد. یکی از شاهانِ پس از اسلام که میکوشید
امروزه این جشن با شکوهی فراوان در تاجیکستان برگزار میشود. در این کشور جشنهای ایرانِ باستان، همچون مهرگان و سده، به گونهی رسمی برپا میشوند و مقامهای تاجیک که کمر به زندهسازیِ فرهنگِ نیاکانی خود بستهاند به فرخندگیِ این جشنها پیامهای شادباش میدهند
همچون پادشاهانِ ایرانِ باستان جشنها و آیینهای ایرانی را برپا و فرهنگِ ایرانی را زنده نگه دارد، مردآویجِ زیاری، بنیادگذارِ زیاریان در سدهی چهارمِ هجری، بود. او که تبار از ساسانیان داشت و بر آن بود که شاهنشاهیِ از کف رفتهی ایرانی را از نو زنده کند در سالِ ۳۲۳ هجری در کنارِ زایندهرود در اصفهان جشنِ سده را با شکوه هر چه بیشتر برپا داشت، ولی همان شب غلامانِ ترکِ او به وی امان ندادند و او را در گرمابه کشتند. پس از مردآویج نیز باز رونقِ این جشن از میان نرفت تا آنجا که عنصری در برابرِ سلطان محمود غزنوی قصیدهای دربارهی سده خواند که آغازش چنین بود:
سده جشنِ ملوکِ نامدار است | زِ آفریدون و از جم یادگار است
امروزه این جشن را زردشتیانِ ایران با شکوه در شهرهایی همچون تهران، یزد و کرمان برپا میدارند. در این جشن آنان پشتهای بزرگ از آتش فراهم میآورند و آن دم که خورشید رو به غروب میرود و تاریکی اندکاندک خانمانِ آریاییان را در بر میگیرد، با جامههای سپید، دست در دستِ یکدیگر، به همراهِ آوازِ دف و سرنا، به نشانهی اندیشهی نیک، گفتارِ نیک و کردارِ نیک سه بار به گردِ آتش میگردند و بر آن تلِ هیزم آتش مینهند تا فروغِ آتش تیرگیِ شب را درنوردد و تاریکی را پایان دهد.
جدا از زردشتیان، امروزه این جشن با شکوهی فراوان در تاجیکستان نیز برگزار میشود. در این کشور جشنهای ایرانِ باستان، همچون مهرگان و سده، به گونهی رسمی برپا میشوند و مقامهای تاجیک که کمر به زندهسازیِ فرهنگِ نیاکانی خود بستهاند به فرخندگیِ این جشنها پیامهای شادباش میدهند تا فروغِ فرهنگِ ایرانی را همچنان زنده نگه دارند.