«در حال حاضر برای شرکتهای روسی، کار با شرکتهای آمریکایی و اروپایی در اولویت است؛ بنابراین ایران اصولا نمیتواند حساب خاصی روی همکاری اقتصادی و تجاری با روسیه و شرکتهای روس باز کند و چه بسا کار ایران با روسها و شرکتهای روسی برای کاهش مخاطرات ناشی از دور جدید تحریمهای آمریکا، در مقایسه با کشورهای اروپایی و شرکتهای اروپایی بسیار سختتر و پرهزینهتر باشد.»
به گزارش ایسنا، علیرضا سلطانی، کارشناس اقتصاد انرژی، در روزنامه شرق نوشت: «خروج آمریکا از برجام با وجود این که برای بسیاری از کشورها و شرکتهای بینالمللی به ویژه اروپایی که در ایران فعالیت میکنند یا به حضور در ایران علاقهمند هستند، سخت، پرهزینه و ناراحتکننده است اما برای معدودی از کشورها و شرکتها، بهانه و دلیل خوبی است که همکاریها و مناسبات خود را با ایران متوقف کنند؛ مناسباتی که بیش از آن که بر منطق اقتصادی و تجاری استوار باشد، تحت تأثیر ملاحظات و الزامات سیاسی و در قالب تکلیف سیاسی یا رودربایستی سیاسی شکل گرفته است. البته میزان و تعداد این نوع همکاریها و مناسبات در دنیای امروز کم است و هر چقدر امواج جهانی شدن گستردهتر میشود، از میزان آن بیشتر کاسته میشود؛ چرا که همکاری اقتصادی و تجاری، قواعد و منطق خاص خود را دارد و از ملاحظات سیاسی گریزان است. تنگنا و محدودیت قدرت مانور اروپاییها در قبال ایران و برجام نیز از این واقعیت نشات میگیرد.
روی اصلی این نوشته و بحث آن یعنی بهرهمندی از سیاست جدید آمریکا در قبال برجام، عمدتا به سمت روسهاست؛ روسها که در حال حاضر با شرایط و چالشهای عدیدهای در مناسبات خارجی خود مواجه هستند (که توضیح آن در ادامه خواهد آمد)، اصولا علاقه و منافعی در باز کردن جبهه جدیدی در روابط خود با غرب، آن هم بر سر ایران ندارند و چه بسا برای هزینهای که احتمالا از این طریق و در نتیجه روابط خود با ایران میپردازند، نگران هستند. مواضع رهبران این کشور در هفتههای گذشته که به طور مستقیم یا غیر مستقیم به ایران مربوط میشود، به ویژه درباره آینده سوریه و همکاریهای نظامی و سیاسی با برخی کشورها از جمله عربستان و اسرائیل گویای این مهم است که اصولا روسها در سیاستهای کلان راهبردی خود حتی در منطقه خاورمیانه، فقط به منافع سیاسی و اقتصادی خود فکر میکنند. این شرایط به مراتب در عرصه بینالمللی و در روابط روسها با اروپا و آمریکا بیشتر حاکم خواهد بود. از سوی دیگر مواضعی که شرکتهای روسی، به ویژه شرکتهای نفتی این کشور نظیر لوک اویل در قبال آینده همکاری با ایران اتخاذ کردهاند نیز شایان توجه است. عمق مناسبات راهبردی را باید در حوزه اقتصادی و تجاری جستوجو کرد. به عبارت دیگر نتیجه یا ماحصل مناسبات راهبردی، خود را در همکاریهای راهبردی اقتصادی و تجاری نشان میدهد. در این دوره به جز همکاری ایران و روسیه در موضوع افزایش قیمت نفت، آن هم در قالب توافق نانوشته اعضای اوپک با تولیدکنندگان غیر اوپک، همکاری اقتصادی شایان توجهی با روسها شکل نگرفت. این در حالی است که ایران با هدف بهرهگیری از ظرفیتهای مختلف بینالمللی و همچنین متنوع کردن حضور شرکتهای نفتی در ایران، تلاش زیادی را برای جذب شرکتهای روسی از جمله لوک اویل، تات نفت و گازپروم در طرحهای توسعهای صنعت نفت انجام داد و در این زمینه تفاهمنامههایی را با چند شرکت روسی منعقد کرد که فقط یک مورد آن یعنی توسعه میدان نفتی آبان و پایدار غرب با شرکت ژاروبژنفت به امضای قرارداد رسید؛ در حالی که با توجه به روابط سیاسی طرفین انتظار میرفت روند انعقاد قرارداد با این شرکتها خیلی سریعتر پیش برود.
واقعیت این است که حتی پس از اجرای برجام و در اوج همکاریهای راهبردی سیاسی و امنیتی ایران و روسیه، همکاریهای اقتصادی و تجاری با این کشور برای تعمیق مناسبات راهبردی در حداقل خود قرار داشت. بخشی به این دلیل بود که اصولا مزیتی در ایجاد و تقویت مناسبات اقتصادی و تجاری بین ایران و روسیه در مقایسه با اروپا و آسیا وجود ندارد و بخشی نیز به دلیل عدم اعتقاد ماهوی طرفین به ایجاد و پایداری چنین مناسباتی است. ضمن این که نباید این واقعیت را نیز دور از نظر داشت که ایران و روسیه به عنوان دو کشور دارنده بزرگترین ذخایر گازی دنیا علاوه بر نفت، در حوزه فروش گاز دو رقیب جدی هستند. بنابراین ملاحظات بلندمدت مانع از همکاری دو کشور، به ویژه کمک به افزایش توانمندی ایران در این حوزه از سوی روسیه میشود. به طور کلی رفتار این روزهای روسها را در قبال ایران در دو سطح باید شناخت و تحلیل کرد؛ سطح نخست رفتار تاریخیای است که این کشور در دوره معاصر با ایران داشته و این رفتار نه در ذهن تاریخ و سیاست ایران بلکه در ذهن تکتک ایرانیان به عنوان همسایه غیر قابل اعتماد و منفعتجو ثبت شده است. در این زمینه بحثها و سخنها گفته و نوشته شده است.
اما سطح دوم که با اصول و قواعد حاکم بر نظام بینالملل تطابق داشته و به واقعیت نزدیکتر است، رفتار واقعبینانه و معطوف به منافع ملی این کشور متناسب با الزامات بینالمللی است. روسها در حال حاضر در دو جبهه سیاست هماهنگی دنبال میکنند که هدف نهایی آن تقویت موقعیت و جایگاه این کشور در عرصه جهانی است: جبهه نخست، جبهه سیاسی است که از سوی دولت و شخص پوتین دنبال میشود و آن احیای جایگاه ابرقدرتی روسیه در جهان از طریق مواجهه برنامهریزیشده با غرب و به ویژه آمریکا در حوزههای کلان سیاسی، امنیتی و اقتصادی است. جبهه دوم، جبهه اقتصادی و تجاری است که از سوی شرکتها و بنگاههای اقتصادی روسیه دنبال میشود که هدف آن پیوند هر چه بیشتر و عمیقتر با اقتصاد جهانی و بهرهگیری از ظرفیتهای اقتصادی بینالمللی و مشارکت با شرکتها و بنگاههای بینالمللی برای تقویت قدرت اقتصادی روسیه در عرصه جهانی است. در واقع دولت روسیه در کنار مانور سیاسی در عرصه بینالمللی، شرکتهای خود را تشویق به ادغام و مشارکت با شرکتهای بزرگ آمریکایی و اروپایی میکند تا ضمن تقویت اقتصادی روسیه، فشارها و تحریمهای اقتصادی آمریکا و اروپا علیه خود را خنثی کند.
در حال حاضر برای شرکتهای روسی، کار با شرکتهای آمریکایی و اروپایی در اولویت است؛ بنابراین ایران اصولا نمیتواند حساب خاصی روی همکاری اقتصادی و تجاری با روسیه و شرکتهای روس باز کند و چه بسا کار ایران با روسها و شرکتهای روسی برای کاهش مخاطرات ناشی از دور جدید تحریمهای آمریکا، در مقایسه با کشورهای اروپایی و شرکتهای اروپایی بسیار سختتر و پرهزینهتر باشد.»