جدای از بحث بر سرِ ارزش منابع زیرزمینی افغانستان، آنچه قابلیت تامل دارد، امکان رساندن درآمد ناخالص ملی این کشور در ردیف کشورهایی همچون برزیل و ترکیه در سال¬های آتی است. افغانستان به عنوان کشوری که درآمد ناخالص ملی آن حدود ۱۲ میلیارد دلار است و بیش از ۹۰% آن از کمک¬های خارجی تامین می¬شود، این دورنما در عینِ امکان گرداندن چرخ¬های اقتصادی می تواند هراس آفرین نیز باشد. هراس از سرازیر شدن این ثروت به گردونه فساد مالی و اداری موجود در آن. این گزارش افغانستان را به عنوان بزرگترین منبع لیتیم جهان جلوتر از بولیوی قرار می دهد. لیتیم مهمترین مواد ساخت باطری های قابل شارژ است که در تلفنهای همراه، کامپیوترهای دستی و ماشین های برقی کاربرد دارد. ماده ای که بسیاری از کارشناسان آن را «نفت عصر آینده» می نامند.
در این رهگذر، نگاه چین به افغانستان خالی از تامل نیست. دعوت از افغانستان به نشست اخیر سازمان همکاری های شانگهای و اهدای عضویت ناظر به آن کشور خود گویای تمرکز چین و روسیه به عنوان دو عضو کلیدی برای ارتقای همکاری های اقتصادی با این کشور است. نیاز جهان صنعتی به مخازن زیرزمینی افغانستان، در شرایطی که این کشور توان مدیریت سالم بر منابع زیرزمینی خویش را ندارد و نیز توجه به این امر که نیاز مبرم این کشور به جذب سرمایه گذاری های خارجی، درکنار حساسیت به شرکت های غربی، می تواند چشم انداز همکاری های آینده را برای چین به شکل مطلوبی ترسیم کند. شماری از این ذخایر نه تنها برای افغانستان بلکه برای دنیای صنعتی استراتژیک هستند.
حضور چندین ساله شرکت CNPC چین، در معادن مس عینک افغانستان، خود گویای تمرکز بسیار این کشور در افغانستان است. ارزش سرمایه گذاری این شرکت در مرحله نخست، ۴۰۰میلیون دلار بوده است. این شرکت از بزرگترین کمپانی های چینی در زمینه صنایع و معادن است. گفته می شود، توافق هایی با طرف افغان برای کشف و استخراج دیگر مواد معدنی دست یافته است.
افغانستان برای چین، یک انتخاب استراتژیک است. به همین علت حل معضلاتی که می تواند در آینده زمینه کاهش همکاری های اقتصادی دو طرف را بوجود آورد را در اولویت قرار داده است. از این رو، برای تضمین حضور بلند مدت خود در این کشور تلاش دارد، با مهار پاکستان زمینه ی گسترش امنیت را در افغانستان مهیا سازد. در این راستا، چین سعی در آوردن شرکای پاکستانی در پروژه های صنعتی افغانستان دارد. تعریف جدید از نقش اقتصادی افغانستان در منطقه و جلب حمایت چین، خود به خود انگیزه موثری برای پاکستان در امر تامین امنیت افغانستان و مشارکت در پروژه های مشترک تبدیل خواهد شد. با عنایت به نبود امنیت در افغانستان، چین سعی دارد با بستن قراردادهای سرمایه گذاری مشترک که دست کم، یکی از شرکای آن از میان همسایگان افغانستان باشد، در ابتدا اطمینان طرف افغان را جلب و از سوی دیگر این حرکت را می توان بسترساز پایدارسازی صلح و ایجاد شرایط لازم برای مشارکت مستقیم همسایگان افغانستان دانست.
حضور شرکت¬ های چینی دیروز در پروژه های ترکمنستان و امروز در افغانستان، گویای نیاز مبرم چین به انرژی است. این کشور در سال ۱۹۹۳ با وجود آنکه در ردیف پنجمین تولید کنندگان نفت جهان قرار داشت به صف واردکنندگان این محصول پیوست. چین به سبب رشد سریع اقتصادی خویش، نگرانی جدی در زمینه تضمین جریان انرژی دارد. از این رو، تضمین تداوم جریان صنعتی شدن آن، به مثابه انتخاب استراتژیک اوست. بر مبنای آمارها از سال ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۳، مصرف نفت چین ۹۰ درصد رشد داشته است، در حالی که تولید داخلی در همین مقطع کمتر از ۱۵ درصد رشد یافته است. شکاف رو به گسترش میان تولید داخلی و مصرف نفت، بیشک چین را به گونهای روزافزون به نفت وارداتی وابسته خواهد کرد. نیاز چین به نفت وارداتی، در سال ۲۰۱۲ به رقم ۵.۲۲ میلیون بشکه در روز رسیده است. با عنایت به مطالب گفته شده، حضور شرکت های چینی در پروژه های کشف و استخراج نفت در افغانستان معنادار خواهد بود.
این حضور با قرارداد کمپانی CNPI در پروژه های نفتی افغانستان عیان تر شد. این شرکت قرار است نفت را از سه حوزه ی قشقری، بازار کمی و زمردسای ولایت سرپل استخراج کند. کارشناسان بر این باور هستند که، افغانستان دارای ۱.۶ میلیارد بشکه نفت خام، ۱۶ تریلیون فوت مکعب گاز طبیعی و ۵۰۰ میلیون بشکه گاز مایع است. مشکلاتی که در سال های اخیر در مسیر انتقال انرژی به چین پیش آمد، این کشور را به تمرکز بر انتقال انرژی از مسیر خشکی وادار ساخته است. این پروژه از یکسو، باعث افزایش درآمد دولت افغانستان می شود و از همه مهمتر اشتغال زائی بسیاری برای این کشور به همراه خواهد داشت. در مقابل چین نیز، می تواند مسیر مستمر انتقال انرژی به خاک خویش را تضمین کند.