رضایی: در بخش اول آسیبشناسی را در سه محور در مسائل فرهنگی، هنر، ورزش عرض کردم. مسائل اجتماعی در سه بعد آسیبپذیر شدند؛ یکی از بعد فقر و مسائل اقتصادی، یکی رفتار دولتمردان و همچنین فعالان سیاسی و جناحهای سیاسی در مقوله فرهنگ و اخلاق برخورد سیاسی امنیتی داشتند. من به جرأت اعلام میکنم که حتی اپوزیسیون خارج از کشور هم که جمهوری اسلامی را نقد میکنند هنوز در فضای دهه اول انقلاب که فضایی سیاسی - امنیتی بوده قدرت را تحلیل میکند در حالیکه توضیح خواهم داد که ما از آن عصر عبور کردهایم و وارد عصر جدیدی شدهایم. مساله سوم ظرفیت مراکز فرهنگی است همچون شورای عالی انقلاب فرهنگی که اختیارات بسیار گسترده و وسیعی داشته و طبق قانون میتواند مصوبه داشته باشد اما وضعیت فرهنگی کشور نشان میدهد که تصمیمگیریهای این شورا نقاط ضعف داشته و کارآمد نبوده است. حال ما میخواهیم وارد راهحل شویم و با این آسیبشناسی میخواهم با زاویه دیگری وارد مساله شوم. خیلی از مسائلی که گفته شد واقعا اولین باری است که مطرح میشود و آیا در دولتها و انتخاباتهای قبل گفته نشده است؟ پس چرا بیان این مطالب راهگشا نبوده است؟ مشکل کلیدی ما کجاست؟ من میخواهم به این نکته اشاره کنم که ما در انقلاب اسلامی گام بلندی برداشتهایم و اسلام سیاسی را در کشور تحقق دادیم یعنی اسلام سیاسی منجر شده به اینکه حکومت تشکیل شود، قدرت به دست مردم برگردد و این تحولی بسیار بزرگ و اساسی بوده است اما تنها این نبوده که سیاست و قدرت اسلامی شده یعنی سکولاریسم سیاسی حداقل بین معتقدین به نظام نداریم و یا خیلی کم داریم.
فرهنگ سیاسی ما از مرزها بیرون رفته یعنی مفهوم ایستادگی و مفهوم مقاومت، ظلمستیزی و استکبارستیزی همگی از مرزهای کشور بیرون رفته اما قرار نبود کشور تا همین جا پیش رود. ما باید گام دوم را برداشته و اسلام اجتماعی را از معرفتشناسی آغاز میکردیم چرا که بدون اسلام اجتماعی نمیتوان جامعه را درست کرد، نمیشود زندگی را درست کرد، نمیشود اقتصاد و فرهنگ را درست کرد. ما چون در این گام ناکام ماندهایم میخواهیم با اسلام سیاسی؛ فرهنگ، هنر، ادبیات، اخلاق و معماری را درست کنیم اما مگر میشود این کار را کرد، آن کسانی که اسلام را فقط با بعد سیاسی محدود میکنند به یک دیکتاتوری جدید منجر خواهند شد و استبدادی جدید ایجاد میکنند. بسیاری از دوستان ما هستند که سکولاریسم سیاسی ندارند اما سکولاریسم اجتماعی دارند یعنی به جای اینکه دین را جامعه و در فرهنگ و هنر دخالت دهند مسائل سیاسی و امنیتی را دخالت میدهند، این اشتباه بزرگی است.
ما نباید فقر معرفتی خود را به گردن دیگران بیندازیم. درست است که ما در بعد اسلام سیاسی، سیاست، قدرت، مقاومت و ایستادگی پیشرفت کردهایم. موشکهای ما چند هزار کیلومتر عبور میکنند اما در گوشت و مرغ ماندهایم. دعواهایی که در کشور راه افتاده همه بر سر قدرت است، بر سر حل مسائل اقتصادی نیست، بر سر حل مساله فقر نیست، بر سر ایجاد یک جامعه اسلامی نیست. سبک زندگی را میخواهیم با اسلام سیاسی درست کنیم یا با اسلام اجتماعی؟ اسلام اجتماعی آن است که امیرالمومنین(ع) میفرمود و اجرا میکرد.
پیامبر اسلام (ص) به قدری در مورد همسایه به ما تاکید کرده است که همگی گمان میکردند همسایه از شما ارث میبرد. کو آن محبتها،دوستیها، برادریها، پیوندها؟ چرا نمیتوانیم با همدیگر زندگی کنیم؟ با نگاه سیاسی و امنیتی نه اصولگرا میتواند با اصلاحطلب زندگی کند، نه اصولگراها با همدیگر میتوانند زندگی کنند تا زمانی که یاد نگیریم در حکومت باید با همدیگر زندگی کنیم، نمیتوانیم کاری انجام دهیم که این ریشه در سبک زندگی دارد که ناشی از معرفت اسلامی است که به جامعه دارد. نگاه اسلام به جامعه یک نگاه توحیدی است و در حال حاضر به مردم سالاری دینی و ولایت فقیه تبدیل شده که این در کشور ما شگفتی ایجاد کرده است و بزرگترین قدرت منطقه شدهایم، اما هنوز نگاه اسلامی به زندگی و اقتصاد نداریم.
اگر این نگاهها را داشته باشیم یک تحول بزرگی در کشور ما صورت میگیرد و از این طریق میتوانیم شکوفاترین اقتصاد و زندگی و هنر را درست کنیم. اگر این عینک سیاست را کنار بگذاریم و عینک اسلام اجتماعی را بزنیم این اسلام اجتماعی که میگویم مکمل اسلام سیاسی است و هر دو مکمل اسلام فردی است، لذا در ساحت اسلامی تنها سیاست نیست، جامعه و فرد هم حضور دارد. با کمک این سه دیدگاه میتوانیم خود و کشور را اداره کنیم. حال اگر از این زاویه وارد فضا شویم و پیشنهاد کنیم که چه کاری انجام دهیم، چند کار اساسی باید صورت بگیرد. اول پای سیاست و امنیت را از مسائلی که به آن مربوط نیست بیرون بکشیم نه اینکه به دنبال جریانات انحرافی برویم. جایی که فرهنگ باید باشد سیاست و حکومت و دولت چه میخواهد؟ ما خلاء دین را نباید با سیاست پر کنم. این اولین نگاه است. یعنی نگاه امنیتی سیاسی را کنار بگذاریم و نگاه فرهنگی اجتماعی را به مردم در پیش میگیرم.
باید به مردم نگاه فرهنگی اجتماعی داشته باشیم. باید اقوام نگاه فرهنگی اجتماعی داشته باشند، چرا شورای عالی انقلاب فرهنگی زمانی که به آذریها توهین شد کاری نکرد، به لرها توهین شد کاری نکرد،آقای قالیباف در بخش معماری گفتند کو بخشنامهای که شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره معماری داده باشد. معماری در تهران باید براساس ضوابط اسلامی باشد، آموزش و پرورش اصل است، اما معماری را هم باید جدی گرفت.
مسئله دومی که می خواهم مطرح کنم اخلاق است. من اخلاق را به رفتار دولتمردان برمی گردانم و ان شاءالله اولین دولت اخلاقی را شکل خواهم داد من برادری و تواضع را در جامعه درست خواهم کرد. برنامهها را سمت و سو می دهم به سمت جمهوری یعنی به سمت مردم می برم. چرا من می گویم "سلام بر زندگی یا ابوالفضل". در کربلا دو بعد وجود داشت یکی جبهه نظامی و دیگری خیمهها بود. امام حسین(ع) به قویترین فردش که حضرت ابوالفضل(ع) بود گفت شما بروید به سمت خیمهها و آب برسانید. ما را می خواهند محاصره اقتصادی کنند نباید اجازه دهیم ما قدرت را و سیاست را پشت سر گذاشتیم رسیدهایم به گردنه فرهنگی،اقتصادی اگر این گردنه را رد کنیم یک گفتمان بزرگ جدید به گفتمان سیاسی انقلاب اضافه میشود چرا انقلاب را در بعد سیاسی و ایستادگی و مقاومت خلاصه کنیم انقلاب می تواند گفتمان ایجاد کند هنر را در دنیا تحت تاثیر قرار دهد و در دنیا منشا تحول باشد.
من پیشنهاداتی دارم که آنها را مطرح می کنم هنر را به وزارت فرهنگ وارشاد اضافه خواهم کرد و آن را وزارت فرهنگ، هنر و ارشاد اسلامی خواهم گذاشت، صندوق فرهنگ را به زیر مجموعه صندوق ملی اضافه خواهم کرد. اقتصاد فرهنگ و هنر و اقتصاد ورزش را سامان خواهم داد. شورای عالی راهبردی فرهنگ را برای ارتباط با بخش های فرهنگی راه اندازی می کنم که تا این گونه نباشد یک نفر در دولت به هر کسی بخواهد پول بدهد.
اهانت به مرجعیت را خط قرمز اعلام می کنم. حوزه های علمیه را تقویت می کنم کار ورزش را به دست ورزشیها میدهم. پارتی بازی را در ورزش، فرهنگ و هنر پایان میدهم. فرهنگ اقوام را اعم از آذری، ترک، لر ، بلوچ و عرب که منبع فرهنگ ما هستند حفظ میکنم و روحیه پهلوانی را به ورزش بازمی گردانم.