به گزارش شرق، عطار نماینده دادستان تهران در ابتدای جلسه محاکمه در جایگاه حاضر شد و در توضیح کیفرخواست گفت: متهم که احمد نام دارد چهار سال قبل زن معلولی به نام نسترن را به قتل رسانده است. او در پی رابطه با نسترن به دلیل اختلافات مالی که با هم داشتند زن جوان را به باغ انگور کشاند و کشت.
متهم در بازجوییها اعتراف کرد، با مقتول به دلیل پرداخت پول درگیر شد و برای اینکه همسر و فرزندش از ماجرا باخبر نشوند مقتول را به باغ انگوری در اطراف رباطکریم کشاند و بعد از اینکه با او رابطه برقرار کرد وی را با لباس مقتول خفه و سپس جسدش را در باغ دفن کرد. از آنجایی که گودال کندهشده عمیق نبود و دست مقتول بیرون مانده بود، صاحب باغ جسد را پیدا کرد و موضوع را به پلیس گزارش داد.
نماینده دادستان تهران ادامه داد: با توجه به مدارک موجود در پرونده، اعترافات متهم و سایر شواهد موجود درخواست صدور حکم قانونی را دارم.در ادامه مادر مقتول در جایگاه حاضر شد. او درخواست صدور حکم قصاص کرد و گفت: دخترم معلول بود و به دلیل اینکه بیماری صرع داشت خیلی تشنج میکرد. او ازدواج کرده اما شوهرش ترکش کرده بود. او در مغازهای فروشنده لوازم آرایشی بود و خرج خودش را در میآورد. من خبر نداشتم با کسی رابطه دارد تا اینکه دو شب به خانه نیامد. به من گفته بود به خانه دوستش میرود اما وقتی فهمیدم در منزل او نیست شکایت کردم و بعد هم مشخص شد مردی به نام احمد دخترم را به قتل رسانده است.
این زن ادامه داد: سه روز بعد از شکایت من بود که پلیس خبر داد جسد دختر جوانی را در باغ انگور در اطراف رباطکریم پیدا کردهاند. سپس پدر مقتول در جایگاه حاضر شد. او هم درخواست صدور حکم قصاص کرد و گفت: من و همسرم سالها پیش از هم جدا شدیم و نسترن بهدلیل بیماری و معلولیتی که داشت با مادرش زندگی میکرد. تا اینکه جوانی به نام سعید به خواستگاریاش آمد. سعید مرد سالم و سرحالی بود و پول و شغل داشت. وقتی او اصرار کرد با نسترن ازدواج کند، گفتم دخترم به درد تو نمیخورد او مریض و معلول است، مدتی که از ازدواجتان بگذرد پشیمان میشوی. جواب داد پشیمان نمیشود انتخابش را کرده است. از اینکه نسترن را انتخاب کرده بود تعجب کردم با وضعی که دختر من داشت سعید خیلی فرصت مناسبی برای او بود با ازدواجشان موافقت کردم و آنها به عقد هم درآمدند. شش ماه از عقدشان گذشته بود که سعید گم شد. از نسترن پرسیدم شوهرش کجا رفته است. جواب داد با هم دعوا کردند و او هم ترکش کرد. هرچه با تلفنش تماس گرفتیم خبری نشد. نسترن خیلی نگران شده بود. به پلیس گزارش داد و برایش پرونده مفقودی تشکیل دادیم. دخترم همه جا را گشت.پزشکی قانونی میرفت و بیمارستانها را سر میزد. ما از خانواده سعید اطلاعاتی نداشتیم او تنها زندگی میکرد. در نهایت هیچ خبری از سعید نشد تا اینکه دخترم هم به قتل رسید. من تحت پوشش بهزیستی هستم و تنها زندگی میکنم اما هیچوقت اجازه ندادم شرافتم به باد برود حالا هم فقط خواهان قصاص مردی هستم که دختر معلولم را فریب داد و بعد هم به قتل رساند.
پدر مقتول در مورد رابطه دخترش با متهم گفت: من در جریان این رابطه نبودم اما آنطور که متوجه شدم زمانی که او دنبال شوهرش میگشت با احمد آشنا شد. دخترم خیلی ساده بود زود فریب میخورد. من فکر میکنم احمد او را اغفال و با وی رابطه برقرار کرد و بعد هم او را به قتل رساند. در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهامش را رد کرد و گفت: من در قتل نقشی نداشتم. اصلا در جریان ماجرا هم نبودم و تحت فشار به این جرم اعتراف کردم.
متهم توضیح داد: همسرم باردار بود و برای وضع حمل به شهرستان رفته بود، من در خانه تنها بودم، دو نفر از دوستانم به نامهای شاپور و صادق به من گفتند زنی را میشناسند که حاضر است در قبال گرفتن پول شبی را با ما بگذراند. من هم قبول کردم به خانه من بیایند. آن شب نسترن به منزل من آمد و با هر سه ما رابطه داشت. صبح من سرکار رفتم اما شاپور و نسترن همچنان در خانه من بودند بعد که برگشتم، اثری از آنها نبود چندباری تماس گرفتم و خواستم نسترن دوباره بیاید اما نیامد. گفت کار دارد بعد هم هرچه تلفن زدم، جواب نداد. در این هنگام قاضی خطاب به متهم گفت: دوست نسترن گفته است زمانی که تو با او تماس گرفتی نسترن در خانه دوستش بود و مکالمات شما را هم شنید. چطور میگویی با نسترن صحبت نکردی.
متهم جواب داد شاید مرد دیگری تلفن زده بود چون او با افراد زیادی ارتباط داشت. قاضی گفت: در تحقیقاتی که انجام شده اعتراف کردی مقتول را با لباس خودش خفه کردهای، پزشکی قانونی هم تایید کرده است خفگی بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن با جسمی نرم بوده است. ضمن اینکه آثار رابطه هم در بدن مقتول پیدا شده است. در اینباره چه میگویی؟
متهم جواب داد: من نمیخواستم این اعترافات را مطرح کنم. بازپرس خودش همه این حرفها را نوشت. من خودم اعتراف نکردم. متهم در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه چطور توانست صحنه قتل را بازسازی کند، گفت: من گفتههای دیگران را انجام میدادم و خودم نمیدانستم چه باید بکنم. وی ادامه داد: آخرینبار نسترن را با شاپور دیدم میدانستم و فکر میکنم شاپور او را به قتل رسانده است. البته قبول دارم با نسترن رابطه داشتم آن هم به دلیل این بود که زنم مدتها بود به شهرستان رفته بود.در ادامه وکیل مدافع متهم در جایگاه حاضر شد و دفاعیات خود را مطرح کرد، سپس ادامه رسیدگی به اتهام زنای محصنه متهم غیرعلنی اعلام شد. در پایان جلسه دادگاه، هیات قضات برای صدور رای وارد شور شدند.