«زمستان ۱۳۶۶ بود اما خبری از شور و حال عید نبود. آن زمستان حال و هوای دیگری داشت. موشکباران تهران، مدرسههایی که تعطیل میشد و برنامههای آموزشی تلویزیون در غیاب مدرسه با چاشنی جادویی کارتون، آژیر مکرر قرمز، نشان دادن رد سفید موشک اسکاد بر آسمان، برنامه «جنگ جنگ تا پیروزی» با اجرای حسین پاکدل، حلبچه و بمب شیمیایی، درگیری مستقیم سپاه با آمریکا درخلیج فارس، سکوی ابوذر و سلمان، قایقهای تندرو، گزارشهای زنده از محل اصابت موشک در تهران، سال ۶۶، جنگ دیگر کاملا به تهران رسیده بود... خانه مادربزرگ در لواسان، شده بود پناهگاه فامیل آواره از موشکهای صدام. غروبها همه دور تلویزیون ۲۱ اینچ سیاه و سفید جمع میشدیم تا با بیم و امید «خبر» را بشنویم. «حسن سلطانی» معمولا بعد از اخبار رسمی - که حیاتی و افشار میگفتند - خبرهای جنگ و بینالملل را به «سمع و نظر بینندگان عزیز» میرساند.»
به گزارش ایسنا، جامجم با حسن سلطانی گفتوگویی مفصل داشته که مهمترین بخشهای آن در پی میآید:
* در سال ۵۹ من مجری رادیو اهواز بودم. دی ماه بود، به استودیو رفتم و داشتم یک خبری را میخواندم که همان موقع هواپیماهای عراقی شروع به بمباران اهواز کردند. یک بمب هم نزدیک ساختمان رادیو خورد. آکوستیکهای استودیو فرو ریخت و گرد و غبار شد. من در حال خبر خواندن بودم و آن گرد و غبار را میدیدم. دیدم که چراغ قرمز استودیو روشن است و این به این معنا بود که من هنوز روی آنتن هستم. قسمت رژی پخش را نگاه کردم. همه رفته بودند و من تنها پشت میکروفن مانده بودم.
* اگر بگویم نترسیدم که دروغ است. خوب من هم در درون خودم ترسیده بودم اما از آن طرف هم میدانستم که در اهواز همه مردم یک رادیوی ترانزیستوری دستشان است و قطع این صدا، صدای من، یعنی اینکه مردم هزارجور فکر و خیال میکنند و ممکن است لطمه ببینند. بدون اینکه به روی خودم بیاورم شروع کردم به حرف زدن و گفتم شنوندگان عزیز، من از شما یک سوال میپرسم. به نظر شما ما به چه جرمی باید مورد حمله دشمن قرار بگیریم؟ گفتم چرا شهرها و مراکز حساس اقتصادی ما مورد بمباران دشمن قرار میگیرد؟ به نظر شما جرم ما چیست؟ شما با تلفن فلان تماس بگیرید و به قید قرعه جوایزی به شما اهدا خواهد شد. اینها را هم از خودم گفتم. اصلا جایزه و قرعهای هم در کار نبود. بعد هم گفتم اما برای پاسخ دادن سکوت بهتر از هر آهنگی است! گفتم من از صدابردار محترم برنامه تقاضا میکنم هیچ موسیقی پخش نکنند و به ما چند دقیقه سکوت بدهند. این خلاف قانون رادیوست که در سکوت روی آنتن برود اما من خواهش میکنم که حرف من را زمین نیندازند و چند ثانیه سکوت باشد که دوستان شنونده ما کمی فکر کنند. در حالی که اصلا صدابرداری در کار نبود، آرام بلند شدم از استودیو آمدم بیرون، میکروفن را بستم. بعد از چند ثانیه سکوت، موسیقی را باز کردم و موسیقی شروع به پخش شدن کرد. حال و هوای این اجرا هیچ وقت ازیادم نمیرود.
* یک بار دیگر در همان سال ۱۳۵۹، آقای غرضی که استاندار خوزستان بود آمد به ساختمان رادیو و گفت نیروهای دشمن در پاسگاه حمیدیه و در ۲۵ کیلومتری اهواز هستند. کسی بین شما هست که به مردم آموزش ساخت کوکتل مولوتف بدهد؟ من گفتم میتوانم! رفتم پشت میکروفن و خیلی آرام و خونسرد گفتم شنوندگان عزیز، یک بطری روغن سوخته و بنزین بیاورید، یک فتیله درست کنید. همه اینها را توضیح دادم اما طوری که مردم نترسند. طوری شد که بعد از گذشت دو ساعت تمام شهر کوکتل مولوتوف ساختند و این آمادگی مردمی در عقبنشینی دشمن موثر بود.
* در زمان سقوط خرمشهر ما در استودیو بودیم و اجرای خبر داشتیم اما نگفتیم که شهر سقوط کرده. آرامآرام گفتیم که دشمن حلقه محاصره را تنگتر کرده، نبرد تن به تن در خیلی جاها صورت میگیرد، مرحله به مرحله این را عنوان کردیم که مردم خودشان بفهمند و آمادگی ذهنی برای خبر سقوط خرمشهر ایجاد شود.
* یک روز ساعت ۲ بعدازظهر داشتم میرفتم منزل. در مسیرم مدرسهای تعطیل شده بود، همه دانشآموزان دستهجمعی بیرون میآمدند، من هم مسیرم در خیابان با آنها بود و در مسیر و جمعیت این دانشآموزان قرار گرفتم. بچهها مرا شناختند و ناگهان با صدای بلند شروع کردند به خواندن آرم اخبار «ما مسلح به الله اکبریم و ...» دیدم هیچ چارهای ندارم جز اینکه من هم با آنها بخوانم!
* من طی ۳۴ سال کار، دو بار با تلویزیون به مکه مشرف شدم و دفعات بعدی را با هزینه شخصی خودم رفتم. در این سفرها سه بار که خودم رفته بودم از من خواستند برای برنامه از آنجا مجری باشم. من هم قربه الیالله گزارش دادم. ماموریت اداری نبود و پولی بابت آن نگرفتم.
* (درباره اجرای مناظرههای انتخابات ۸۸ توسط پورحسین) من اگر بودم آن کار را انجام نمیدادم. در شبکه خبر چنین اتفاقی برای من افتاد. آقای احمد توکلی مهمان ما بود و به آقای رحیمی معاون اول به اصطلاح گیر داد. من میان حرفش دویدم و گفتم ببخشید آقای توکلی! چون آقای معاون اول اینجا حضور ندارند و ما هم در سمت قاضی نیستیم لطفا نام نبرید. گفتند این چیزی است که همه میگویند. من هم در جواب گفتم این چیزی است که در برابر عموم است و ما اجازه نداریم این کار را انجام دهیم. جالب است بدانید سه روز بعد رئیس قوه قضاییه اطلاعیه رسمی دادند که تا جرمی ثابت نشده حق بازگو شدن آن در محافل را ندارید.