نظام آموزش عالی به سبک و سیاق فعلی، در حال تباه کردن آینده بسیاری از دانشجویان است. مدتهاست که عیب و ایرادات موجود در آموزش عالی، سبب شده تا تعداد زیادی از افراد تحصیلکرده، بیکار بمانند یا در خوشبینانهترین حالت، به کاری بیربط با رشته دانشگاهیشان، مشغول شوند! به همین دلیل است اگر سرمان را به اطراف بچرخانیم شاهد پژوهشگرانی هستیم که به کشاورزی مشغولند، مهندسانی که مدیریت میکنند و موارد متعدد و بیربط دیگری که تعدادشان کم نیست.
بارها و بارها در اطراف خود دیدهایم افرادی را که با وجود تحصیلات عالیه در حوزههای کاملاً متفاوت مشغول به کار هستند، آن هم در شرایطی که رشته تحصیلی آنها بازار کار دارد، اما شرایط به گونهای پیش رفته که نتوانستند در رشتهمرتبط با تحصیلات خود مشغول به کار شوند. حال چطور میتوان انتظار داشت دانشجویانی که از همان ابتدا مشخص است رشته تحصیل آنان بازار کار چندانی ندارد تا بتوانند فردا روز بعد از پایان دوران تحصیل به شغلهایی مشغول شوند که به تحصیلات آنها ارتباط داشتهباشد. دریافتن این مسئله کار چندان سختی نیست؛ با وجود این، اما همچنان شاهد آن هستیم که هیچگونه اقدام مناسبی در این زمینه از سوی مسئولان امر انجام نمیشود. شاید برای همین است که به جای مسئولان، خود متقاضیان ورود به دانشگاه دست به کار شدهاند و دیگر برخی از رشتهها را انتخاب نمیکنند! همین موضوع موجبشده روند تعطیلی رشتهمحلهای دانشگاهی که از بیش از یک دهه پیش در دانشگاههای پولی، آزاد و پیامنور و غیرانتفاعی، شبانه (نوبت دوم)، آغاز شده بود، اکنون به دانشگاههای بزرگ و رشتههای رایگان برسد؛ طبق جدول صفحه ۵۵ دفترچه انتخاب رشته علوم انسانی ۱۴۰۳ دانشگاه تهران که دانشکده کشاورزی آن، بهترین و قدیمیترین نهاد دانشگاهی در این رشته است، در بسیاری از رشتههای مهندسی کشاورزی از دارندگان دیپلم علوم انسانی هم، افزون بر تجربی و ریاضی، بدون کنکور و صرفاً با سوابق تحصیلی، دانشجو میپذیرد! این هشدار جدی است که مسئولان آموزش عالی باید آن را مورد توجه قرار دهند.
مشاهده حال و روز فارغالتحصیلان بیکار، متقاضیان ورود به دانشگاه را دلسردتر از همیشه کردهاست؛ آنها دیگر به خوبی میدانند که پس از سالها تحصیل در تعداد زیادی از رشتههای دانشگاهی، بازار کار مناسبی برایشان وجود ندارد؛ تازه اگر نخواهیم بگوییم هیچ بازاری! دانشجویی را تصور کنید که زبان سانسکریت خوانده، اما بعد از چهار سال تحصیل ناچار به کارکردن در مزرعه کنار پدر و برادرهایش شدهاست؛ پدر و برادرهایی که هیچ تحصیلاتی ندارند، قطعاً نگاه او به زندگی از برادرانش متفاوتتر است، اما وقتی نتوانسته از تحصیلاتش استفاده کند در واقع هم وقت خود را هدر داده و هم هزینهاش را. حال بماند که دولت و جامعه نیز برای او به عنوان یک دانشجو هزینههای زیادی را متحمل شدهاند. البته که تحصیلات در زبان سانسکریت یا موارد مشابه هیچ ایرادی ندارد، اما به شرط آنکه بازار کار داشتهباشد یا دردی از جامعه دوا کند و صرفاً مشتی افراد تحصیلکرده روی دست جامعه نگذارد. خصوصاً آنکه بسیاری از این افراد بعد از پشت سر گذاشتن تحصیلات عالیه دیگر برایشان سخت است که وردست پدر و برادرهایشان به شغلهایی، چون کارگری و کشاورزی بپردازند، چراکه سالها با هدف ایجاد یک شغل متفاوت عمر خود را در دانشگاه سپری کردند.
به تازگی اطلاعیه پذیرش دانشجو در رشته «جامعهپژوهی اسلامی» در سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری با امتیازات و مزایا در یک دانشکده منتشر شدهاست، اطلاعیهای که وعده «آینده شغلی موفقتر» را به فارغالتحصیلان این رشته میدهد. هر چند رشتههای پژوهش، اهمیت بسیاری دارند، اما آیا برای تمام فارغالتحصیلان آن شرایط کار مهیاست؟
جامعهای را تصور کنید که افراد زیادی در آن، رشته جامعهپژوهی اسلامی و از این دست رشتهها را خوانده باشند؛ بدون شک تعداد اندکی از این جامعهپژوهان میتوانند در دستگاهها و ارگانهای مختلف مثمرثمر باشند، اما مابقی آنها بیکار خواهند ماند، چراکه هیچ بازار کار یا کششی برای استفاده از این فارغالتحصیلان وجود ندارد. بدون شک نیاز هر جامعه به هر رشته، کاملاً مشخص است و بیتوجهی به این مهم، تنها وقت، انرژی، هزینه و سرمایههای افراد و حتی جامعه را هدر میدهد، بنابراین به نظر میرسد که انتشار چنین اطلاعیههایی بیشتر شبیه به وعدههای پوشالی میماند.
میثم مهدیار، جامعهشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در این رابطه به «جوان» میگوید: «چندین سال است دغدغهای به وجود آمده که رشتههای دانشگاهی باید کاربردی و معطوف به حل یک مسئله عینی باشند، یعنی مسئلهای واقعی را که جامعه با آن مواجه است، حل کنند یا درآمدزا باشند تا به رسمیت شناخته شوند. از یکسو این دغدغه درستی است، چراکه نسبت برخی از رشتههای دانشگاهی با مسائل جامعهمان مشخص نیست، اما از سوی دیگر، باید حواسمان باشد که روی مفهوم کاربردی بودن رشتههای دانشگاه دقت کنیم. کاربردی بودن فقط نباید منحصر در خلق ثروت یا حل یک مسئله فنی شود.»
او ادامه میدهد: «همانطور که وجود دانشهای حل مسئله و خلق ثروت در جامعه لازم است، به دانشهای انتقادی نیز نیاز داریم و آنها نیز کاربردی محسوب میشوند؛ مثلاً رشتههایی، چون مطالعات فرهنگی و انسانشناسی که گاهی رویکرد انتقادی نسبت به جامعه، دولت و بازار دارند، درست است که پولساز نیستند و شاید حتی برعکس مسئلههای جدیدی را هم ممکن است ایجاد کنند، اما برای جامعه مفید و ضروریاند و دولت باید برای تربیت نیرو در آنها هزینه کند. در واقع کاربردی بودن این رشتهها به معنای مصطلحش نیست، اما از این جهت که یک نگاه متفاوتی در جامعه، دولت و بازار به وجود میآورد، از خیلی از دانشهای کاربردی متعارف، کاربردیتر هستند. همچنین رشتههای توصیفی مثل مردمشناسی و ادبیات و تاریخ نیز که رشتههای توصیفی هستند برای جامعه بسیار مفیدتر از خیلی رشتههای فنی تخصصی و خاص و کاربردیاند. بنابراین باید مراقب تعریفمان از کاربردی بودن هم باشیم.»
دفترچههای کنکور مملو از رشتههای پژوهشی است که کاربرد قابلتوجهی در جامعه ندارد، حال آنکه بسیاری از این رشتههای پژوهشی میتوانند عملی و کاربردی باشند، اگر اندکی به نیاز جامعه توجه شود؛ برای نمونه پژوهش برای هدفمند شدن رشتههای آموزش عالی و تناسب آن با بازار کار، بهترین اولویت میتواند باشد و البته کاربردیترین آن. حال این سؤال مطرح میشود که چرا نباید بعد از سالها مشاهده مصائب آموزش عالی در کشور، شاهد وجود رشتههای پژوهشی در همین زمینه باشیم تا دفترچههای کنکور مملو از رشتههای «بدون متقاضی» یا رشتههایی «با متقاضی و بدون بازار کار یا سودعملی برای جامعه» نباشند؟ شاید به همین دلیل است که سالهاست شاهد شتر گاو پلنگ آموزش عالی در صف جامعه هستیم، یعنی مشتی افرادی تحصیلکرده داریم که عملاً با افراد تحصیل نکرده جامعه شرایط کاملاً یکسانی دارند!
بدون شک باید شرایطی برای تناسب میان رشتههای تحصیلی تعیینشده و بازار کار موجود مهیا شود تا هر ساله، آمار افرادی که به دانشگاه میروند، اما نمیدانند بعد از فارغالتحصیلی چه کاری باید انجام دهند، کمتر و کمتر شود. این اصلیترین هدف از آموزش در تحصیلات عالیه در جامعه است که باید توجه ویژهای بدان شود.