«اولویت با همسایگان است»، شعار سیاست خارجی دولت های متفاوت در جمهوری اسلامی ایران بوده است. البته اینکه چقدر این مسأله در دولتهای مختلف عملیاتی شده، بحث متفاوتی است. اکنون میبینیم که در دولت سیزدهم این گشایشهای منطقهای بهطور زنجیرهای اتفاق افتاد؛ تنش زدایی از رابطه با عربستان به تبادل سفرا رسید و به دنبال آن، کشورهای پیرو عربستان از جمله مصر یا بحرین برای عادی سازی رابطه با تهران ابراز تمایل کرده اند. فکر میکنید چه اتفاقی رخ داد که ناگهان کشورهای منطقهای و به طور مشخص، عربستان سعودی تصمیم گرفتند که از آن فاز پر از تنش و بحرانسازی در رابطه با ایران خارج و دست دوستی تهران را بپذیرند؟
هرگونه رابطهای در قالب تنشزدایی، مثبت و مورد تایید است. باید قرارگرفتن کشور در مسیر تنشزدایی تبلیغ، پیگیری و دنبال بشود. ممکن است دولت آقای روحانی هم پیگیر این امر مهم بوده ولی به دلایل مختلف از جمله داخلی چنین توفیقی نصیبش نشد. اما نکته مهم تر این است که اتفاقی که در سطح منطقهای افتاده، بدون یک سیاست روشن بین المللی و یک گفتمان منطقی در سیاست خارجی -که دولت سیزدهم فاقد آن است- و بدون ابتکارات جدی نمی تواند تامین کننده منافع ما و حل کننده مشکلات ما باشد. به زبان ساده می توان گفت که ما امکان پیشبرد این روابط به نحوی که با بده و بستان صورت گرفته حجم قابل توجهی از منافع ملی را تامین کنیم، نداریم یا بهتر است بگویم در این مهم دچار مشکلاتی هستیم.
به طور مثال، ما با عربستان روابط خیلی خوبی را در سطح ظاهری پایهریزی میکنیم؛ اما عربستان از این رابطه چه دریافت کرده و ما چه دریافت کردهایم؟ در حالی که عربستان از منطقه خلیج فارس در این لحظه یک حجم و رقم بالایی از نفت را مخصوصا به چین صادر میکند، اما نفت ما به صورت قاچاق به فروش میرود و یک دلار هم نمیتوانیم به طور رسمی جابهجا بکنیم. ما در روابط با عربستان سعودی برای تامین امنیت منطقه، قطعا نوعی ضمانت داده ایم که در این توافق مستتر است.
در حقیقت، امنیت آبراه خلیج فارس برای چین و عربستان به منظور تامین امنیت تجارت انرژی مهم است. برای ما این مسئله حداقل در این بازه زمانی که در آن هستیم تامین کننده منافع برابر نیست علتش هم این است که تحریمها هنوز وجود دارد و ما نمیتوانیم خیلی در این بازی برد - برد، در بخش اقتصادی بردی برای خودمان متصور بشویم.
امنیت فقط بعدی اقتصادی ندارد، شاید ما هم از این امنیت منتفع بشویم؛ زیرا این تحریمها دائمی نخواهد بود، بالاخره یک روزی این تحریمها برداشته میشود و آن وقت، این بسترسازی امنیتی که دارد در منطقه شکل میگیرد، به هرحال به نفع ما هم خواهد بود.
بله، من همیشه طرفدار امنیت دستهجمعی در منطقه بودم و اصلا سیاست خارجی ایران در کل سالهای گذشته، تقریبا در همه دولتها همین بوده است که بتوانیم یک امنیت دستهجمعی را ایجاد کنیم و راه حل را نیز همین میدانیم. اما ما باید به دنبال تامین حداکثری منافع و امنیت باشیم. الآن حداقلی است؛ یعنی الآن شما فقط میتوانید بگویید که آیا برقراری رابطه ایران و عربستان یک موفقیت است؟ ما میگوییم اهلاً و سهلاً، موفقیت است. میتوانید بگویید اینکه ایران مثلا به زودی عضو بریکس خواهد شد، آیا این منفی است؟ نه، هرگز؛ این امر مثبتی است و خیلی هم خوب است.
ولی همه اینها، فقط در سطح سیاسی-تبلیغاتی است؛ زیرا شما در شرایطی که در تحریم هستید، چه بهرهای میتوانید از این ببرید؟ یا حتی در مورد شانگهای؛ هنوز شرایطی که شما بتوانید از ظرفیتهای داخلی و ظرفیتهای جهانی و نظم جدید آن، بهره ببرید، به وجود نیامده است. در حالی که ظرفیتهای دنیا، ظرفیتهای ما هم حساب میشود، کما اینکه دولت کوچکی مثل دولت قطر هم از این ظرفیت های منطقه ای و بین المللی استفاده می کند. دولت قطر یک دولت پولدار و پردرآمد است که با ابتکاراتش به این نقطه رسیده است. حتی دولت بورکینافاسو هم میتواند از این ظرفیتهای جهانی استفاده بکند؛ اما ما به خاطر تحریمها، از هیچیک از این ظرفیتها استفاده مناسبی را نمیبریم.
آیا امنیتیزدایی از رابطه ما و عربستان، منتهی به تأمین امنیت و برقراری ثبات در سوریه، لبنان نمیشود، یا حداقل کمک به برقراری ثبات در سوریه، یمن، لبنان و عراق نمیکند؟
میتواند کمک کند اما باز هم من تأکید میکنم و اصرار هم میکنم که اگر ما در سطح بین المللی به یک نقطه ثبات و گفتمان مشترک با نظم بین المللی حتی به میزان حداقلی آن نرسیم، اینها ابتر و شکننده خواهد بود و منافع حداکثری ما را تأمین نمیکند.
پس معتقدید که بدون احیای برجام و رفع تحریمها عملا این ابتکارهای منطقهای یا کاهش تنش در منطقه، کمک چندانی به وضعیت اقتصادی ما نمیکند.
به هیچ عنوان. شما نمیتوانید امیدوار باشید قبل از لغو تحریم ها حالا با برجام یا با مذاکره مستقیم با آمریکا، مشکل اقتصادی ما کم شود. اگر این کار را انجام ندهید و این تحریمها باقی بماند، من امیدی ندارم که همین روند فعلی تغییر پیدا کند به وضعیتی که اول، شکننده نباشد و دوم اینکه کمکی بکند به حل مشکل اقتصادی در ایران.
مگر همه ما نمیگوییم که سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است، امروز مشکل داخلی ما چیست؟ بهعنوان نمونه، مهم ترین مشکل داخلی ما معیشت مردم است.بنابراین، من وظیفهام این است که این هشدار را بدهم که اگر نتوانیم با جهان به یک گفتمان حداقلی و مشترک برسیم؛ چه از طریق برجام، چه از طریق مذاکره یا روش های ممکن و مقدور دیگر، نمی توان امید چندانی به بهبود وضعیت اقتصادی داشت.
زمان حصول برجام ما شاهد کارشکنی های عربستان سعودی بودیم. در آن مقطع برخی کارشناسان معتقد بودند که جمهوری اسلامی ایران باید به موازات تنش زدایی از رابطه با غرب، نوعی برجام منطقه ای (من وقتی میگویم «برجام منطقهای»، منظورم یک توافق منطقهای با بازیگران منطقه ای است و نه معنای منفی آن که بعضا در داخل از سوی برخی مطرح می شود) را هم پیش ببرد که بتواند ضامن اجرای توافق هسته ای هم بشود.
زمان ثابت کرد که آن تحلیل تا حدودی درست بود چرا که کشورهایی مانند عربستان به دلیل آنچه فعالیت منطقه ای ایران می خواندند به دونالد ترامپ در اعمال سیاست فشار حداکثری علیه ایران کمک کردند. اکنون به نظر می رسد که ما ابتدا در قالب یک توافق منطقه ای - چه آن را ابتکار دولت سیزدهم بدانیم چه تحولی در سیاست های منطقه ای عربستان - به سمت کاهش تنش با منطقه و نگاه به امنیت به عنوان امری دسته جمعی می رویم که می تواند بستر خوبی برای احیای برجام باشد و به ما در رسیدن به یک توافق پایدارتر با غرب هم کمک بکند. با این تحلیل موافق هستید؟
من در این مسأله با شما مخالفت نمیکنم؛ بلکه حرفتان را اینطور تکمیل میکنم که اولا چرا برجام منطقهای را باید امری منفی تلقی کنیم؟ کما اینکه وقتی رابطه با روسیه مذموم نیست چرا رابطه با آمریکا باید محل اشکال باشد؟
اگر منافع ما در این است که با آمریکاییها حرف بزنیم تا مشکلاتمان را حل بکنیم، حتما باید این کار را بکنیم. الآن ما در همین بحث عربستان، تقریبا همه استراتژیستها و سیاستمدارهای دارای تجربه معتقدند که ما اگر بتوانیم با آمریکاییها، سعودیها و اهل منطقه، به یک گفتمان حداقلی برسیم، این تفاهم به ما در حل مشکلات کمک خواهد کرد. من روی این حداقلی اصرار میکنم؛ برای اینکه برخی فکر نکنند که ما اگر این را میگوییم، یعنی اینکه دستهایمان را ببریم بالا! برعکس، الآن اتفاقاتی که رخ داده، یک نوع سیاست اجباری است که ما را به این نقطهها رسانده است.
بنابراین، من با این توافق منطقهای موافقم؛ هیچ مشکلی ندارم که چین به بهبود رابطه ما با عربستان کمک کرده است. البته اگر ما چه در برجام و چه در منطقه از سوریه و یمن تا خلیج فارس این حس امنیت را به طرف مقابل می دادیم و ابتکار عمل را به دست می گرفتیم بهتر از امروز و عادی سازی رابطه با حضور یک واسطه و میانجی بود. به هرحال امروز هم آنچه اتفاق افتاده، خیلی هم خوب است. دست چین هم درد نکند که ما را با هم آشتی داد!
ما چه در دولت آقای روحانی و چه دولت فعلی سیاست خویشتن داری را در قبال عربستان حفظ کردیم که به نظر من اقدام مثبتی بود. برخورد دولت عربستان پس از حمله هایی که به نمایندگی های آنها در تهران و مشهد صورت گرفت، بسیار تند بود البته شاید برخی از این برخوردها هم طبیعی باشد؛ ولی جمهوری اسلامی هم گام های مهمی برای حصول اطمینان به ریاض برای آنکه بداند این یک کار خودسر بوده و کار دولت نبوده، برداشت؛ اما سعودی ها به هیچ عنوان کوتاه نیامدند و برخوردهای تند و خشنی را حتی در گفتار داشتند. البته ما هم کم و بیش برخوردهای تندی داشتیم، ولی سیاست کلی ما خویشتن داری بود و همواره از عادی سازی رابطه استقبال کردیم تا امروز که این کار انجام شد؛ کار خوبی هم است. اما اگر منافع ما در خلیج فارس، تحت عنوان بهرهبرداری از ظرفیتهای این آبراه بزرگ و مهم، صد است، 90 تای آن هنوز باقی مانده است که برای تحقق به گفتمان متفاوتی در سیاست خارجی و ابتکار نیاز دارد که ما الان این ابتکار را نداریم.
لذا سیاست های ما تحت تأثیر اجبار است و این مساله خوب نیست.
فکر میکنید الآن که در یک نقطه به نسبت امن در رابطه با عربستان سعودی و بازیگران این منطقه قرار گرفتیم باید دست به چه ابتکارهایی بزنیم؟
اولین کاری که میتوانیم بکنیم این است که سیاست مستقل ایرانی داشته باشیم. یعنی سیاست ما جوری نباشد که در درجه اول مردم و سپس غرب و شرق عالم احساس کنند که ما تحت تأثیر چین و روسیه هستیم. این خیلی مهم است؛ مخصوصا برای امروز که ما در هر نقطهای، گرفتاری داریم. الآن در نقطهای مرزی با ارمنستان همین گرفتاری وجود دارد . ما در مسأله اوکراین باید وضعیت خودمان را روشنتر بکنیم؛ ایستادن در کنار روسیه اشتباه بودو
البته روایت رسمی این است که اگر هم روسیه از پهپادهای ایرانی در جنگ استفاده کرده بدون اطلاع جمهوری اسلامی ایران بوده است. برخی معتقدند که روسیه پای ما را به این بازی کشید.
حتی اگر این هم باشد بد است. ما به هیچ عنوان دولتی را که نتواند بفهمد که روسیه پای ما را به این کار کشانده، از این اشتباه مبرا نمیدانیم و حالا هم که این اشتباه را کردیم، تلاش مان برای جبرانش کم است؛ باید تلاش کنیم تا حساب خود را در قضیه اوکراین از روسیه جدا کنیم. باید هر مقدار لازم است، کار اقناعی انجام بدهیم و حتی در بعضی از ارتباطاتمان تجدیدنظر بکنیم.
ما باید سیاست مستقل ایرانی داشته باشیم و عنصری مانند روسیه نباید ما را در عمل انجام شده قرار بدهد. در یک جلسه با فعالان رسانهای، من از آقای ظریف پرسیدم که کدام کشور بیشتر از همه ما را در قضیه برجام اذیت کرد؟ ایشان یک مکثی کرد و با صراحت گفت: روسیه، روسیه، روسیه! علتش هم مشخص است: روسیه، ایران مقابل غرب را می پسندد. چرا ما باید به چنین چیزی تن بدهیم؟ ما باید دلایل خودمان را برای رابطه خوب یا بد با غرب داشته باشیم.
من معتقدم در حوزه امنیت خلیج فارس اگر ما با کشورهای عضو این منطقه به تفاهمی دست پیدا کنیم که نقشی برای آمریکا هم در آن در نظر گرفته شده باشد، قطعا منافع ملی ما هم تامین خواهد شد. این فرمول بیش از حضور روسیه یا برخی دیگر از کشورها در این منطقه تامین کننده منافع ما خواهد بود.
یک نکته دیگر در راستای ابتکار برای برخورداری از سیاست مستقل ایرانی در حوزه روابط خارجی، این است که چرا ایرانی که با همه قدرت های جهانی مذاکره می کند، سیاست مذاکره غیرمستقیم با آمریکا را در پیش گرفته است؟ این چه منطقی است که در دو اتاق جداگانه مذاکره می کنیم؟ اگر منافع ما در مذاکره با آمریکا است باید رودررو گفت و گو کنیم. باید با مخالفان مذاکره مستقیم با آمریکا گفت و گو کرد و به آنها یادآوری کرد که ضرر و خطر روسیه از خطر و ضرر آمریکا برای ما بیشتر است. ما انقلاب کردیم تا در سیاست خارجی مستقل باشیم، ما میتوانیم منافع خودمان را تشخیص بدهیم و براساس آن حرکت کنیم.
برخورد قهری تند با روسیه در شرایطی که ما در چند حوزه به دلیل فاصله گرفتن از غرب به روسیه به اصطلاح وابسته شدیم، تامین کننده منافع ما خواهد بود؟
ما رویکردهای اشتباهی در سیاست خارجی داشتیم که باید آن را تغییر بدهیم. یکی از آنها دشمن سازی از برخی کشورها است. این سیاست چه ضرورتی دارد؟ چطور وقتی ما در عراق با آمریکاییها حرف زدیم، هم منافع خودمان را و هم منافع مردم عراق را تأمین کردیم. در دوره قبل، تحت حضور دولت اصلاحات با آمریکا در مورد افغانستان مذاکره کردیم و توانستیم خطر امنیتی را از کشورمان دور کنیم.
من یک جملهای صریح و روشن دارم و با چهل و دو سال تجربه کار سیاست خارجی به آن اعتقاد دارم و آن این که لزوما هرجا آمریکا شکست خورد، ما برنده نیستیم؛ یا هرجا آمریکا پیروز شد، ما بازنده نیستیم؛ یک جایی موفقیت آمریکا میتواند موفقیت ما هم باشد، ما باید منافع خودمان را تامین کنیم. امروز نیز باید در سیاست خارجی به دنبال متوازن کردن روابط و اولویت بندی باشیم. به عنوان نمونه، سیاست ما در افغانستان به هیچ عنوان موفق نبوده و نیست؛ الآن هم نیروهای مقاومت و نیروهای غیر طالبان نسبت به ما سوءظن دارند و هم طالبان با بنیادهای فرهنگی و اجتماعی رابطه ایران و افغانستان برخورد سنگین و بد میکند؛ با زبان فارسی و شیعیان برخورد می کند. پخش چند خبر با این محور که مثلا طالبان اجازه داده فلان مراسم مذهبی در یک نقطه برگزار شود که منعکس کننده واقعیت های امروز افغانستان نیست.
نگاه درست به مجموعه اخبار و تحولات در افغانستان نشان می دهد که طالبان دنبال این است تا زمینههای جدی رابطه دو ملت را از بین ببرند. آیا این سیاست موفقی است؟ در حالی که ما میتوانستیم در همان گفت و گوهای دوحه حضور داشته و شرط و شروط خود را بگذاریم. در آن زمان هرچقدر هم که سطح تنش با آمریکاییها بالا بود، میتوانستیم در یک سطح و نقطهای با آنها حرف بزنیم.
ما اگر میخواستیم این کار را بکنیم که با دونالد ترامپ سر مسائل خودمان مینشستیم و گفت و گو میکردیم! پس این تصمیم نظام نبود.
آن هم کار اشتباهی بود، من حرفم مشخص است: ما نیاز به تغییر رویکرد در سیاست خارجی داریم. من با این فرض که آمریکا را دشمن قطعی خودمان بدانیم مخالف هستم. من معتقدم ما باید یک سیاست ایرانی داشته باشیم که در این سیاست ایرانی هم کار با آمریکا و هم کار با روسیه جا بگیرد. اتفاقا من اصلا موافق کاهش روابط با روسیه نیستم، یا رابطه تهران و مسکو را بی اهمیت نمی دانم، برعکس ما باید رابطه با روسیه را به شکل جدی دنبال کنیم تا مانع از هرگونه تنش شویم. ما در منطقه بالکان و شمال ایران، منطقه خزر باید با روسیه کار کنیم؛ باید روابط اقتصادی را تقویت کنیم، اما روابط امروز ما با روسیه محدود شده به روابط نظامی و امنیتی. این در حالی است که روسیه در نتیجه جنگ اوکراین شرایط مناسب اقتصادی ندارد و مثلا نفت خود را با رقمی پایین تر از نرخ جهانی می فروشد.
مهمترین بعد سیاست ایرانی این است که اولویت ما در ایران باید توسعه باشد؛ هر مسأله دیگری باید در حاشیه توسعه قرار بگیرد.
شما در سخنان خود دائما از لزوم مذاکره با آمریکا صحبت می کنید، اما منتقدان این نگاه هم به تجربه برجام اشاره می کنند. دولت آقای روحانی به قول شما دنبال توسعه بود و مجوز مذاکره مستقیم با آمریکا را هم داشت و برجام نتیجه همین مذاکرات بود. اما این دولت وقت ایالات متحده بود که از توافق با ایران خارج شد.
خدا لعنت کند ترامپ را و بقیهای کسانی را که با ایران دشمن هستند و با ایران مسأله دارند! اما نباید یکسره به قاضی برویم؛ همین آقای ترامپ بارها پیغام فرستاد که حاضر است با ما معامله کند، همین آقای ترامپ حاضر شد حتی با یک گفتگوی تلفنی، به اصطلاح، پای معامله بنشیند. اگر منافع ما در معامله با آمریکا بود، چرا نباید اجازه میدادیم آقای روحانی با ترامپ ملاقات یا حتی گفتگوی تلفنی بکند؟!
من نمیخواهم بحثهای گذشته را زنده بکنم، میخواهم از امروز حرف بزنم. من میگویم امروز برای مسئولین بالای کشور راحتتر است که به آقای رئیسی اعتماد کنند، به همین آقای رئیسی اعتماد کنند و بگویند مسأله با آمریکا را حل کند. چطور به آقای شمخانی اجازه دادند که رابطه با عربستان را با کمترین ظهور و بروز خبری ترمیم کند، به آقای رئیسی هم مجوز مشابهی بدهند.
با توجه به شرایط دشواری اقتصادی که در کشور است؛ با توجه به شکافی که بین دولت و ملت ایجاد شده است ما باید ابتکار عمل را در این حوزه به دست بگیریم . اگر سابقه من را در طول این چهل دو سال نگاه کنید، کمتر کسی است که به اندازه من نسبت به سیاستهای آمریکا در منطقه بدبین باشد، شاید من اولین کسی باشم که با سفر به روسیه به مسکو پیشنهاد دادم که شما باید در منطقه خلیج فارس نقش خود را داشته باشید.
در چه دوره ای؟
در دوره آقای خاتمی. من به عنوان مدیرکل، این گفت و گو را در سطح نسبتا بالای وزارت خارجه روسیه دنبال کردم. لذا زمانی که من از ضرورت چنین ابتکاری سخن می گویم نمی توان ادعا کرد که من تحت تأثیر غرب قرار گرفته ام! ما در جنگ اینجا بودیم، در انقلاب اینجا بودیم، از اینجا تکان نخوردیم و تکان هم نمیخوریم. بنابراین، پیشنهاد من با توجه به وضعیت کشور است.
برخی با توجه به سابقه مذاکرات ایران و آمریکا از افغانستان تا عراق و بعدتر برجام میگویند در شرایطی، ما مذاکره خواهیم کرد که قوی بشویم؛ یعنی اول باید یک خاکریزهایی را فتح بکنیم، بعد آنوقت برویم با آمریکا مذاکره بکنیم. شما با چنین تحلیلی تا چه حد موافق هستید؟
سیاست صفر و صدی نیست. مهم این است که شما بیست سال از طرف افغانستان تهدید نمیشدید و یک گفتگوی معقول داشتید. مهم است که در عراق یک دولت معقول روی کار آمد که با ایران همکاری خوبی هم داشته و دارد. در هر دو این پرونده ها شما ابتکارهایی داشتید و وارد میدان شدید. ابتکار همسایگان عراق مال ایران بود، من بدون استثنا در همه جلساتش شرکت کردم و آنجا ما به نقطهای رسیدیم که در اجلاس شرم الشیخ چهل و یک کشور شرکت کردند. در آنجا دو کشور تعیینکننده بودند: ایران و آمریکا. این محصول سیاست برد - برد است. این محصول صفر و صدی نگاه نکردن به سیاست است.
اما چرا من به ارائه ابتکار از سوی جمهوری اسلامی اصرار دارم؟ به این دلیل که شما زمانی می توانید ابتکار داشته باشید که دیگران چیزی را به شما دیکته نکنند. دیکته کردن این نیست که بنویسد و بگوید آقا این کار را بکن، آن کار را نکن! ابتکار این است که تو بتوانی در یک شب، تصمیمت را براساس منافع ملی خود تغییر بدهی. این مساله هم زمانی انجام می شود که گزینه های شما فراوان باشند: بتوانید نفت خود را به هرجا که بخواهید، بفروشید، گندم را از هرجا که بخواهید بخرید، روابط نظامی را با هرکه بخواهید، داشته باشید و در هر مجموعهای که بخواهید وارد بشوید؛ اصلا یعنی چه که ایران به ورود به بریکس افتخار کند، معلوم است که به خاطر این وضعیت بد سیاست خارجی ما شاهد اینهمه هیاهو درباره پیوستن ایران به بریکس هستیم و گرنه بریکس باید از کشور بزرگی مانند ایران برای پیوستن به ای بلوک و وزن بخشیدن به آن تقاضا کند.
بنابراین، ما نگاه صفر و صدی به سیاست نداریم. در دوره آقای روحانی که گفت و گوهای ایران و آمریکا در جریان بود، برخی در داخل حرفهای تندی علیه آمریکا مطرح می کردند. از جان کری، وزیر خارجه وقت ایالات متحده درباره این موضع گیری ها در داخل ایران سوال شد، او گفت ما کاری به حرفهای تبلیغاتی نداریم، آنچه که سر میز به ما میگویند، مورد اعتماد ما است، به آن توجه میکنیم و از سایر اظهارنظرها عبور میکنیم.
کما اینکه ما به تبلیغات منفی عربستان کمتر توجه و سعی کردیم که به نقطه بیبازگشت نرسیم . امروز نتیجه این سیاست را در بازسازی روابط می بینیم. پیوستن ایران به شانگهای و بریکس طبیعی است آنچه که غیر طبیعی است عدم بهره برداری ما از این نهادها است.
الآن همه اقتصاد بریکس رویهم، بیست و هفت درصد میشود، ضمن اینکه در این بیست و هفت درصد اگر بخواهید سهمی به آمریکاییها بدهید، بقیهاش غیر بریکس است. اصلا هدف بریکس مقابله با آمریکا نیست بلکه هدف آنها تشکیل مجموعه ای است تا بتوانند سهم بیشتری را از اقتصاد جهانی به دست بیاورند.
لذا من موافق نیستم به اینکه صفر و صدی نگاه کنیم و بگوییم مثلا چون به ما گفتند شما محور شرارت هستید، ما دیگر از منافع خودمان جدا بشویم، نه؛ من معتقدم که در همه جاهایی که احساس میکنیم منافع داریم، از انتهای آفریقا گرفته تا قطب شمال، شرق و غرب عالم، هرجا منافعی برای ما وجود دارد، باید حضور پیدا بکنیم؛ چون دنیای جدید دنیایی است که مثل گذشته محدودیتهای زیادی در آن وجود ندارد.
ما از اینکه دشمنی با آمریکا را مدام تبلیغ میکنیم، چه دستاوردی داشتیم؟ چرا ما باید با آمریکا دشمن مطلق و بدون هیچگونه حساسیتی باشیم؟ هرکسی که با منافع ما دشمن است، ما باید با او روبرو بشویم، او را کنار بزنیم و راه منافع خودمان را باز کنیم. الآن ما فرصت خوبی داریم، زمان پایان تحریم تسلیحاتی ما هم به زودی در مهرماه فرامیرسد. به نظر من باید رویکردمان را به سمتی ببریم که تامین کننده منافع ما باشد.