به گزارش
مردم سالاری آنلاین،هاشمی می گوید: وقتی مردم از وضعیت اقتصادی و تورم و گرانی و وضعیت بیکاری ناراحت هستند، تا مدتی صبوری می کنند و انتظار می کشند و به ایجاد تحولات امیدوار میمانند. وقتی دولت تغییر می کند، انتخابات شکل می گیرد اما در سیاست خارجی و داخلی و در سطح رسمی و غیر رسمی اتفاقی نمی افتد، طبیعتاً این امیدها کاهش می یابد و این نارضایتی شدید و منجر به ناامیدی می شود.
آقای هاشمی تأکید دارد که زمینه های اعتراضات به تدریج ایجاد شده و رفع این زمینه ها نیز می تواند به تدریج اتفاق بیفتد. باید دید که در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی این اعتراضات متوجه چه مسایلی است. بخش هایی از آنها در کوتاه مدت و بخش هایی به تدریج و در دراز مدت اصلاح شوند.
در کوتاه مدت باید مواردی مثل گشت ارشاد، گزینش دانشجو و استاد و معلم یا فرایندهای کند اداری که برای کسب و کار مردم مشکلاتی ایجاد می کند، اصلاح شوند؛ در این صورت در سطح جامعه امیدواری ایجاد می شود، طبیعتاً عده ای از معترضان به حل مسائل امیدوار می شوند و حتی اگر ناراضی باشند، با امید به حل مشکلات از مسیرمنطقی و تعریف شده، دیگر به صف معترضان نخواهد پیوست و به همراهان یا حامیان نظام ملحق میشوند.
در دراز مدت باید «شایسته سالاری»، «رفع تبعیض» و «مبارزه با فساد» به طور جدی در دستور کار قرار گیرد.
در ادامه متن کامل گفت وگو با سیدضیاء هاشمی را می خوانید:
* در بررسی علل و ریشه های نا آرامی های اخیر، تحلیل ها و ارزیابی های مختلفی ارایه شده است، معتقدید ریشه اصلی این اعتراضات مربوط به چه مسایلی بود؟ و آیا در این مدت در جهت رفع این دلایل حرکت کردیم؟
درخصوص اعتراضات، مطالب مختلفی گفته شده و کلیات مطلب چیزی نیست که بر کسی پنهان مانده باشد، ولی برخی نکات را می توان در تحلیل آن اضافه کرد. به هر حال وقتی اعتراض وجود دارد یعنی نارضایتی هایی هست و وقتی بخشی از جامعه وارد خیابان می شود با وجود اینکه نسبت به هزینه های اعتراض آگاهی دارد، معنایش آن است که این نارضایتی حداقل بین آن بخش از جامعه به حدی است که به یأس از نتیجهبخشی راههای دیگر منجر شده است.
نارضایتی شدید است که منجر به اعتراض می شود
البته هر کسی که معترض است لزوماً به خیابان نمی رود و حتی هر کسی ناراضی است، معترض نمی شود. در هر گروه یا محیط اجتماعی ممکن است نارضایتی هایی وجود داشته باشد، ممکن است این نارضایتی ها با پیگیری و تلاش هایی برطرف گردد و با رضایت جایگزین شود یا آنقدر مهم نیست که ادامه پیدا کند. مثال عینی آن را میتوان در تعاملات خانوادگی و محیط آموزشی یا سازمان کاری و محیط شهری دید.
نارضایتی لزوماً به اعتراض منجر نمیشود، مثلا وقتی در بازار کیفیت کالایی نامطلوب یا قیمت آن خیلی گران است، مشتری زبان به اعتراض باز می کند و به فروشنده یا تولیدکننده اعتراض می کند که این کالا مطلوب نبوده است؛ بنابراین درست است که زمینه اعتراض، نارضایتی است ولی هر نارضایتی منجر به اعتراض نمی شود. نارضایتی شدید است که منجر به اعتراض می شود، ولی زمانی که این اعتراض به کنش گری در عرصه خیابان تبدیل شود با وجود اینکه معترضان می دانند که هزینه هایی برای آنها دارد، حداقل هزینه این است که وقتش گرفته می شود و از کارش باز می ماند، هزینه بالاتر این است که از نگاه بخش دیگری از جامعه که با او هم صدا نیست، در معرض طرد اجتماعی قرار گیرد یا در تعاملات رسمی ممکن است این اعتراضات به عنوان رفتارهای نامقبول یا غیر قانونی مورد برخورد پلیسی یا قضایی قرار گیرد.
معترضی که به خیابان می آید یعنی امیدی به روش های دیگر ندارد
بنابراین وقتی افراد یا گروه هایی به این مرحله می رسند، بدان معنا است که ناراضی هستند و این نارضایتی شدید است. کسی که به خیابان می آید یعنی امیدی به روش های دیگر ندارد. حتی ممکن است که اعتراضش را به زبان های دیگری بیان کرده یا توسط دیگران بیان شده ولی از روش های مدنی تر و آرام تر، نا امید شده و این نارضایتی را با حضور در خیابان ابراز می کند.
وقتی اعتراض خیابانی استمرار پیدا می کند یعنی هنوز امیدواری به حل مساله ایجاد نشده است. این ناامیدی دو بُعد میتواند داشته باشد: یکی اینکه اعتراضات شنیده نشده یا برای حل آن اقدامی نشده و بُعد دیگر اینکه قرار نیست اعتراضات شنیده شود چرا که باب تعامل و کنش متقابل بسته شده و اعتراض کننده، نسبت به اعتراض شونده یعنی مخاطب اعتراض، توقع رفتار خاصی ندارد به این خاطر که مقبولیتی ندارد و اساسا خود او محل اعتراض می شود. به عنوان مثال در تعامل بین یک خریدار و فروشنده، خریدار معترض به فروشنده است که چرا قیمت بالاست و کاهش قیمت یا بالاتر رفتن کیفیت کالا را مطالبه می کند، ولی زمانی اعتراض به گونه ای است که او را به عنوان فروشنده قبول ندارد و حتی اعتراض میکند که شما به عنوان یک فروشنده و تولیدکننده صلاحیت فروش یا تولید را ندارید و باید کسب و کار خود را تعطیل کنید.
در اعتراضات سیاسی هم زمانی اعتراض به این است که از یک نهاد سیاسی مطالبه تغییر یا اصلاح می شود ولی زمانی مطالبه خاص عملی تعریف نشده بلکه اصل وجود نهاد سیاسی مورد اعتراض قرار می گیرد و شدت اعتراضات اوج میگیرد. وقتی اعتراضات خیابانی هم صورت می گیرد، عده ای که به خیابان می آیند مطالبات مختلفی دارند. اعتراض لایه های مختلفی دارد، بخشی از معترضان هم هستند که مطالبه اصلاح یا تغییر خاصی ندارند بلکه برای مخاطبِ اعتراض، هیچ مشروعیتی قائل نیستند. طبیعتاً همه معترضان اینگونه نیستند، بخش دیگری از معترضان که وارد خیابان شدهاند، میخواهند با صدای بلند و با نمایش خیابانی، مطالبه تغییر داشته باشند.
این مطالبه می تواند، مطالبه تغییر در یک رفتار، قانون و رویه یا حتی راجع به یک سازمان یا نهاد باشد. بنابراین کسانی که وارد خیابان می شوند و اعتراض دارند، در دو دسته جای میگیرند؛ ممکن است مطالبه تغییر ساختاری باشد یا هدفش صرفا اعمال فشار بیشتر برای تحقق مطالباتی است که معترضان مطرح می کنند.
همه کسانی که وارد خیابان میشوند، برانداز نیستند
بنابراین اینگونه نیست که همه کسانی که وارد خیابان میشوند، برانداز باشند. منطق اعتراض به براندازان اجازه نمی دهد که همه این معترضان را جزو خود بدانند یا نمایندگان حاکمیت مستقر این تلقی را پیدا کنند که این معترضان همه براندازان هستند. حتی اگر معترضان رفتارهایی را انجام دهند که از نظر اعتراض شونده غیر قانونی است مثلاً شیشهای شکسته شود یا سایر اقدامات غیر قانونی، لزوماً نماد و دلیل براندازی نیست بلکه دلیل نارضایتی شدید و یک نوع ناامیدی یا کم امیدی نسبت به نتیجه بخشی اعتراض است که به شکل رفتار پر هیجان خود را نشان می دهد. پس طیف گسترده ای از اعتراضات وجود دارد، اعتراضی که به دلیل یأس از اصلاح و تغییر به وجود می آید، شدید هست، ولی کماکان در موضع مطالبه تغییر رویه و رفتارهاست.
نوع دیگر، اعتراضاتی است که می تواند شدید نباشد، مثل اعتراضات مدنی که در قالب یک بیانیه، تجمع، نامه، تریبون آزاد و … بیان میشود یا مانند بسیاری از اعتراضات دانشگاهی یا دانشجویی که منشأ همه آنها نارضایتی است، ولی همراه با یأس نیست و کماکان امید برای ایجاد تغییر و رفع مشکلات وجود دارد.
بنابراین اینجا هم نارضایتی وجود دارد که منجر به اعتراض شده ولی این نارضایتی و اعتراض همراه با امید به حل مسالهای است که نسبت به آن اعتراض صورت گرفته است. اگر برخی از افراد علی رغم اینکه معترض هستند، به خیابان نمی روند و حتی اعتراض مدنی هم نمی کنند لزوماً بدین معنا نیست که آنها راضی هستند بلکه جمعیت زیادی ناراضی هستند ولی به چند دلیل، وارد خیابان نمی شوند. یکی اینکه حاضر به پرداخت هزینه بیان اعتراض خود نیستند. دوم اینکه ناراضی هستند و در عین حال امیدوار به اینکه توجهی نسبت به اصلاح مساله صورت گیرد در انتظار تغییر و اصلاح هستند، یا فکر می کنند وقتی دیگران اعتراض می کنند حرف آنها نیز گفته می شود، پس دلیلی برای پرداخت هزینه از سوی آنها وجود ندارد.
سوم اینکه در بین کسانی که ناراضی هستند و هیچ اعتراضی نمی کنند، ممکن است عدهای علاوه بر احساس نارضایتی، امیدی به نتیجه بخشی اعتراض نداشته باشند و حاضر به پرداخت هزینه نیز نباشند، بنابراین یک نارضایتی منفعلانه شکل می گیرد.
همچنین این را باید در نظر بگیریم که وقتی می گوییم اعتراض، نارضایتی و اصلاح، اینگونه نیست که یک دو گانه کلی و کلان معترضان و دولت، یا مردم و حاکمیت داشته باشیم. مردم، گروه های مختلف هستند کما اینکه در حاکمیت هم رویه ها و دیدگاه های مختلفی وجود دارد. حاکمیت یک پدیده بسیط نیست که بگوییم یک نفر تصمیم می گیرد که این اقدام را انجام دهد، تغییر کند یا برخورد کند یا اعتراض را بپذیرد بلکه حاکمیت یک مجموعه گسترده است که شامل نهادهای مختلف قضایی، سیاسی، سیاستگذاری و مدیریتی و بخش های اقتصادی، سیاسی، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی و غیره می شود؛ بنابراین ممکن است یک نهاد امنیتی به یک مساله نگاهی داشته باشد که نهاد فرهنگی در همان حاکمیت واحد آن نگاه را نداشته باشد، یا گفت وگویی در میان اجزای حاکمیت جریان داشته باشد. این گفت وگو به معنای تبادل نظراتی است که برآیند آن می شود یک اقدام عملی که در مقام واکنش به یک اتفاق اجتماعی خود را نشان می دهد.
طبیعتاً در شرایطی که اعتراضات اجتماعی حالت رادیکال و تند پیدا کند، بخش های مدنی حاکمیت قدرت اثرگذاریشان کمتر می شود و در شرایط آرام قدرت اثرگذاریشان بیشتر. برعکس در شرایطی که جامعه آرام است و روند تعاملات جاری به شکل روتین و طبیعی جریان پیدا می کند، نهادهای مدنی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هستند که کار خود را می کنند و نهادهادی امنیتی فعالیت کمتری دارند و فعالیتهای روتین خود را انجام می دهند تا از اتفاقات غیرمترقبه پیشگیری کنند.
آنان وضعیت را رصد و ارزیابی میکنند؛ اما وقتی شرایط امنیتی شود یعنی در جامعه زد و خورد و درگیری جریان پیدا کند، آن زمان نهادهای انتظامی، امنیتی و قضایی نقش و حضورشان پر رنگ تر و اثرشان بیشتر می شود، و متقابلا نهادهای مدنی اعم از بخش های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی نقششان کمرنگ تر می شود.
بنابراین بین بخش های مختلف حاکمیت نیز تبادل و تعاملاتی وجود دارد و مجموعه این تعاملات برآیندی دارد که نوع رفتار و واکنش نسبت به اعتراضات را تعیین میکند.
* بنابراین معتقدید معترضان را می توان به چند گروه تقسیم کرد؟ مطالبه هر یک از گروه معترضان متفاوت است یا مطالبات یکی است و شیوه های ابراز این اعتراض یا نارضایتی متفاوت است؟
بین بخش های مختلف تفاوت وجود دارد، یک عده معترض خشمگین هستند که به خیابان می آیند و حاضرند هزینه دهند چون به روش های دیگر امیدی ندارند، یک عده دیگر معترضی هستند ولی خشمگین نیستند می خواهند به صدای بلند اعتراضشان را نشان دهند و به خیابان می آیند، عده ای دیگر معترض هستند اما به خیابان نمیآیند، یک عده هم معترض هستند ولی به رویه های جاری امیدوار هستند، اینها اعتراضشان آنقدر نیست که بخواهند آن را ابراز کنند. ممکن است که نقدها و انتقاداتی داشته باشند و حتی می توانند این نقدها را در ساختارهای موجود بیان کنند ولی به هر حال امیدوار به حل مساله هستند. اینکه عده ای اینطور تصور یا بازنمایی کنند که چون عدهای معترض هستند بنابراین اینها همه مردم هستند یا به دلیل اینکه عده دیگری معترض نیستند پس آنها همه مردم هستند، درست نیست.
جامعه ایران یک جامعه پویاست و بخش های مختلف دارد و طبعا همه اجزای آن مانند هم فکر و رفتار نمی کنند، در همه جوامع چنین است یعنی لایه ها و سطوح و نگرش های مختلفی در جامعه وجود دارد، اما زمانی که می بینیم در یک بازه زمانی طولانی و در یک مکان و جغرافیای گسترده اعتراضات ادامه پیدا می کند، نشان دهنده این است که نارضایتی نسبت به قبل بسیار مشهودتر و احتمالاً عمیق تر شده است.
اعتراضات، ریشه های درازمدت دارد
وقتی نارضایتی وجود دارد (طبیعتاً نارضایتی یک روزه ایجاد نمی شود) یعنی زمینه هایی باعث ایجاد این نارضایتی شده و این نارضایتی نه تنها رفع نشده بلکه راه حلی نیز برای آن پیدا نشده به حدی که منجر به اعتراض خیابانی و ابراز نظر در عرصه خیابان شده است. بنابراین اعتراضات، ریشه های درازمدت دارد البته ممکن است ریشه های کوتاه مدت هم داشته باشد یعنی اینکه بروز اعتراضات نیاز به جرقه ای دارد و برای بیان آن باید زمینه ای ایجاد شده باشد. آن جرقه ها جدید است، ولی ریشه ها می تواند بسیار دیرینه باشد. مثلاً در اعتراضات اخیر جرقه آغاز اعتراضات ماجرای فوت مرحومه مهسا امینی یا برخوردهای گشت ارشاد بود.
البته به نظر من این اعتراضات فقط متأثر از فوت خانم مهسا امینی نبود بلکه پیش از آن متأثر از ماجرای خانم سپیده رشنو بود. اتفاقی که درباره خانم رشنو افتاد، در جامعه بسیار بازتاب پیدا کرد. همچنین در مورد برخوردهایی که گشت ارشاد با مردم داشت مثل خانومی که جلوی ماشین گشت ارشاد ایستاد و التماس می کرد که دخترم بیمار است؛ و این اتفاق به شکل گسترده مورد توجه افکار عمومی قرار گرفت.
در بروز اعتراضات اخیر البته چیزی که اهمیتش اصلاً از برخوردهای گشت ارشاد کمتر نیست، تورم و گرانی شدید است؛ زمانی که تورم و گرانی ادامه پیدا می کند و در یک برهه زمانی به حد شدیدی می رسد که زندگی روزانه مردم را تحت تأثیر شدید قرار می دهد به طوری که یک شهروند احساس می کند که تا هفته پیش می توانست کالایی را بخرد اما در طول یک هفته تفاوت زیادی در قیمتها ایجاد شده و دیگر قادر به خرید آن کالا نیست. وقتی فرد امیدوار به حل مساله است یا منتظر اتفاقاتی است که به حل مساله میانجامد، این اعتراض بروز داده نمی شود ولی وقتی می بیند که این مشکل استمرار پیدا می کند، معترض میشود.
بر این اساس وقتی بخشی از جامعه به گشت ارشاد معترض هستند و می بینند که اتفاقات بعدی می افتد، نارضایتی را تشدید می کند. وقتی کسی از وضعیت اقتصادی و تورم و گرانی و وضعیت بیکاری ناراحت است، تا مدتی صبوری می کند و انتظار می کشد و به ایجاد تحولات امیدوار میماند. وقتی دولت تغییر می کند، انتخابات شکل می گیرد اما در سیاست خارجی و داخلی و در سطح رسمی و غیر رسمی اتفاقی نمی افتد، طبیعتاً این امیدها کاهش می یابد و این نارضایتی شدید و منجر به ناامیدی می شود.
در این شرایط طبیعی است که یک جرقه می تواند اعتراضات را شعله ور کند و این اعتراض هم به اشکال مختلف خود را نشان میدهد، بنابراین در یک تحلیل جامع نسبت به اعتراضات چند ماهه اخیر، فقط یک عامل را نمی توانیم ببینیم. البته گرانی و مشکلات اقتصادی و بیکاری و از آن مهم تر نا امیدی نسبت به اصلاح مسیر اقتصادی و همچنین ناراحتی نسبت به برخوردهای فرهنگی و اجتماعی موضوعی است که همیشه تاثیرگذار است و ناراحتی نسبت به آزادی در رفتارهای اجتماعی، نه آزادی به معنای ولنگاری بلکه آزادی به معنای امکان انتخاب در چارچوب های مورد قبول جامعه و فرهنگ مهم است. وقتی رفتار فردی از نظر فرهنگی و اجتماعی نابسامان و ناهنجار تلقی میشود، اما خود فرد احساس میکند که رفتار او اشکالی ندارد ولی همین رفتار او با مجازات و واکنشهای رسمی و غیررسمی مواجه میشود در معرض نارضایتی و ناامیدی قرار میگیرد. همچنین است وقتی تفاوت و تبعیض در رفتارها را میبیند مثلا رفتاری امروز یا امسال مشکلی ندارد و فردا یا سال دیگر دچار مشکل میشود در این شرایط است که احساس آزادی عمل در عرصه فردی و اجتماعی و سیاسی آسیب میبیند. بنابراین احساس می کند که آزادی عملش محدود شده و آزادی بیان و مطالبه گری برای اصلاح و تغییر یا امکان مشارکت کافی برای تغییر وجود ندارد. یک شهروند برای اینکه بتواند حرفش را بزند باید در یک مکانیسم های مدنی و اجتماعی نمایندگانی داشته باشد برای اینکه آنها حرفش را بزنند ولی اگر احساس کند امکان انتخاب نماینده ندارد یا نماینده ای که انتخاب می کند نماینده او نیست و اگر هم هست، دیگر حرف او را نمی زند، مجموعه اینها در طول زمان باعث می شود که آن عامل نهایی اعتراض یعنی نارضایتی در کنار عامل مکمل یعنی ناامیدی از حل منشأ نارضایتی، دست به دست هم دهد و بخشی از این ناراضیان، اعتراضشان را در قالب حضور خیابانی و فریاد زدن شعارها ابراز میکنند.
البته بسیار طبیعی است که صد در صد جامعه یکسان فکر و رفتار نمی کنند و در کنار این اعتراضات، نگاه های دیگر هم در جامعه وجود داشته باشد. این تنوع دیدگاهها و تبادل نظر یا وزن کشی بین گروه های همراه و مخالف اعتراضات به اضافه قدرت مدیریت رسمی، می تواند سرنوشت اعتراضات را مشخص کند که به چه میزان ادامه پیدا کند و به چه نتایجی منجر شود و نهایتاً آیا به تغییری در رفتارها بیانجامد یا خیر. و آیا نتیجه آن کاهش نارضایتی ها و افزایش امیدواری ها باشد یا نباشد.
* شما تأکید دارید که بخشهای مختلف مردم خواستار تغییرات متنوعی هستند و در صورت تحقق مطالبات منطقی معترضان و ناراضیان، امید به جامعه باز خواهد گشت. برای حرکت به این سمت، حاکمیت و مردم هر یک باید چه مسیری را در پیش بگیرند؟
تأکید می کنم که این دوگانه گویا نیست که بگوییم حاکمیت و مردم، اینگونه هم نیست که حاکمیت یکدست باشد و همه حاکمیت در وضعیت موجود نگاه یکسان داشته باشند، همه مردم هم معترضانِ سرخوردهِ ناامید نیستند. مردم گروه های مختلف هستند و البته اینکه بخشی از آنها به خیابان می آیند و اعتراض می کنند بسیار معنا دار است به این دلیل که اگر مثلاً از شهر ۱۲ میلیونی تهران صد هزار نفر به استادیوم آزادی بروند و فوتبال نگاه کنند، در واقع یک درصد مردم جامعه میشوند گرچه صد هزار نفر عدد بسیار بزرگی است، ولی این صد هزار نفر در شرایط نرمال راحت میرود فوتبال نگاه میکند، لذت میبرد و اوقات فراغت خود را پر میکند و برمیگردد. حداکثر هزینه ای که می دهد مبلغ کرایه رفت و برگشت به اضافه پول بلیت بازی است. ولی وقتی یک نفر به خیابان می آید در معرض هزینه های سنگین قرار می گیرد، اگر مثلاً صد هزار نفر به خیابان آمدند درست است که از نظر عددی بخش کمی از مردم هستند ولی بسیار مهم است که یک درصد مردم وارد خیابان شوند و بسیار معنادار است.
بنابراین من تأکید می کنم که وقتی می گوییم معترضان، از یک طرف نباید فکر کنیم که همه مردم معترض هستند و به دو گانه حاکمیت و مردم خیلی قائل نیستم. و تأکید دارم بر اینکه بخشی از مردم معترض هستند یا اعتراض خیابانی دارند اما از طرف دیگر بر روی این مساله هم تأکید می کنم که این بخش از مردم بخش مهمی هستند. چون هر یک نفری که به خیابان می آید نشانه آن است که دهها نفر دیگر مثل او می توانند باشند ولی یک نفر حاضر شده که چنین هزینه ای را بدهد. بنابراین وقتی می گوییم بخشی از مردم مقصود من این نیست که بخش کمی از مردم است یا این بخش از مردم فقط تعدادی هستند که به خیابان آمدند یا همان هایی هستند که صدایشان را بلند کردند و شعار دادند. وقتی چندین ده هزار نفر به خیابان می آیند یعنی این نارضایتی بسیار گسترده است.
البته گفتم که لزوماً معنای نارضایتی، نا امیدی نیست ولی وقتی اعتراض خیابانی می شود، نشان میدهد در بین همین کسانی که مطالبه تغییر می کنند یک عده ناامید شدهاند که به رفتارهای براندازانه کشیده می شوند، ولی عده دیگری هم هستند که با اینکه معترض هستند و صدایشان به اعتراض بلند شده اما کماکان تمایل به تغییرات و رفع اشکالات وجود دارد و این تغییر را میسر می دانند و اتفاقاً مطالبه تغییر را بدون تحولات و دگرگون های بنیادی می دانند که هزینه های پیش بینی نشده برای آنها و کل جامعه داشته باشد.
بر روی این دو نکته به این دلیل تأکید کردم که مشخص کنیم وقتی اعتراضات خیابانی شکل می گیرد مثل اعتراضات ماه های گذشته، موضوعی بسیار جدی است که بخش مهمی از مردم در آن مشارکت می کنند اما قطعا همه مردم نیستند، بخشی از مردم هم همراهی نمی کنند. بخشی دیگری از مردم هم که مثلاً در تظاهرات 13 آبان شرکت می کنند جزء مردم هستند و ما حق نداریم در یک تحلیل اجتماعی آن بخش را نادیده بگیریم.
این نکته مهم را نیز باید در نظر گرفت که معترضان خیابانی هر تعداد که هستند، یک عدد بسیار بزرگتری را نمایندگی می کنند؛ به این دلیل که برای عده ای این امکان نیست یا انقدر انگیزه و توانمندی ندارند که اعتراضات خود را در خیابان بروز دهند ضمن اینکه بخشی از مردم هستند و همه مردم ایران نیستند.
* معتقدید مخاطب اصلی معترضان چه بخش هایی بوده و هستند و تا به امروز چه میزان صدای معترضین شنیده شده است؟
مخاطب معترضان دولت و حاکمیت است
مخاطب معترضان دولت و حاکمیت است، حاکمیتی که به خواست همین مردم به قدرت رسیده است. مردم در جریان انقلاب اسلامی رژیم شاه را سرنگون کردند و خواهان استقرار یک نظام مردمی و دینی به نام جمهوری اسلامی شدند. حکومتی که برخاسته از یک انقلاب مردمی و مبتنی بر یک قانون اساسی است، اصلاً نمی تواند و طبیعتاً نمی خواهد با سرکوب مردم کارش را ادامه دهد چون از معنای خود خارج می شود و مشروعیتی که با آن آمده را از دست می دهد. اگر قاطبه مردم با حکومت همراهی نداشته باشند، مشروعیت اجتماعی قدرت از بین میرود. البته مجدد تأکید می کنم که لزوماً همه کسانی که ناراضی یا حتی معترض هستند، برانداز نیستند، ولی اگر قرار باشد مطالبه براندازی بسیار گسترده شود طبیعتاً حکومت از حیث مشروعیت دچار مشکل می شود لذا همیشه رهبران جمهوری اسلامی تأکید کردهاند که مردم به شکل های مختلف با کلیت سیستم همراهی دارند اگرچه همیشه هم انتقادات و نقدهایشان را به شکل های مختلف ابراز می کنند. از سوی دیگر اگر اعتراضات بسیار گسترده شود طبیعتاً حکومت خود را مکلف می داند که نسبت به آن واکنش مناسب نشان دهد چرا که این تکلیف براساس بنیان این حکومت است، ذات حکومت جمهوری اسلامی «پاسخگویی و مردمداری» است.
اتکای جمهوری اسلامی به مردم است و نه با اتکا به قدرت خارجی و سنت های کهن شاهنشاهی بلکه متکی به یک انقلاب مردمی سر کار آمده است بنابراین مادامی که اکثریت مردم را همراه داشته باشد می تواند فعالیت خود را ادامه دهد؛ اما اگر نارضایتی وجود داشته باشد و حکومت نتواند مساله را حل کند، طبیعتاً دچار مشکل درونی خواهد شد.
همیشه اعتراضات با سرکوب به پایان نرسیده است، اعتراضات دوره ای دارند و به صورت موقت تمام می شوند، ولی اگر زمینه و ریشه آن از بین نرود، با جرقه بعدی دوباره شعله ور میگردد. لذا اگر عوامل و ریشههای اجتماعی اعتراضات اخیر مورد توجه قرار نگیرد و تلاش، برنامه ریزی و تدابیر لازم برای حل منشأ آن نارضایتی ها صورت نگیرد، این اعتراضات به شکل های دیگر تداوم پیدا می کند.
* واکنش به اعتراضات مردمی باید به چه صورت باشد؟ در چه صورتی رضایت و امیدواری به جامعه باز خواهد گشت؟
واکنش به اعتراضات، باید جدی، متناسب و اثرگذار باشد، در غیر این صورت خسارات بسیار زیادی به همراه خواهد داشت. این خسارات در بالاترین سطح، ناظر به مشروعیت حکومت است، ولی در سطوح دیگر ناظر به کارآمدی حکومت است. بدین معنا که بتواند در عرصه اقتصادی و اجتماعی، فرایند توسعه و بهبود وضعیت را پیش ببرد، بتواند زندگی مردم را بهبود بخشد و شاخص ها و مولفه های توسعه و اقتدار جامعه را رشد دهد به همین جهت هر حکومتی خود را نسبت به آموزش، بهداشت، امنیت، ثبات اقتصادی و پیشرفت اقتصادی متعهد می داند و این مطالبه از حکومت وجود دارد.
نکته دیگر اینکه نمایندگان مردم از جمله نماینده مجلس، رییس جمهور، نماینده شورای شهر یا خبرگان رهبری هر یک با رأی مردم جایگاه و تریبونی پیدا کردهاند لذا این نمایندگان وظیفه دارند، مطالبات و نظرات مردم را به شکل مناسب منعکس و پیگیری کنند و نکته پایانی اینکه برای اینکه وضعیت موجود به سمت یک «وفاق ملی» حرکت کند، راهی جز «گفت وگو» وجود ندارد.
* برای عبور سازنده از شرایط فعلی چه راهکارهای کوتاه مدت و دراز مدتی وجود دارد؟ برای جامعه ایران پس از اعتراضات اخیر چه آینده ای متصور هستید؟
برای اینکه بتوانیم برای یک مساله سیاستگذاری کنیم ابتدا باید این مساله را بشناسیم. توضیحات قبلی به این دلیل بود که مشخص شود، در چه وضعیتی هستیم، در حال حاضر نارضایتی بخش زیادی از مردم را شاهدیم، این نارضایتی در بخش های مختلف اقتصادی، معیشتی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اداری است و لزوماً یک روزه به وجود نیامده است اگرچه بخشی از این نارضایتی ها متأثر از اتفاقات اخیر است، ولی بخشی ریشه دار است و همه اینها تجمیع و امروز تشدید شده است؛ اگر تصویر دقیقی از وضعیت داشته باشیم، بهتر می توانیم به راه برون رفت از موضوع توجه کنیم.
بنابراین تصور اینکه معترضان فقط چندصد هزار نفری هستند که به خیابان آمدند، به نظرم اشتباه است و تعداد ناراضیان بسیار بیشتر است، در ناآرامی های اخیر تنها بخشی از اعتراض ها تجلی بیرونی داشت. از سوی دیگر نیز نمی توان گفت که همه مردم معتر هستند بلکه باید اینگونه تحلیل کرد که بخش مهم و زیادی از مردم در جامعه انقلابی ایران، از وضعیت موجود ناراضی و معترضند.
در ارایه راهکار باید به این نکته توجه کرد که زمینه های اعتراضات به تدریج ایجاد شده و رفع این زمینه ها نیز می تواند به تدریج اتفاق بیفتد. باید دید که در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی این اعتراضات متوجه چه مسایلی است. بخش هایی از آنها در کوتاه مدت و بخش هایی به تدریج و در دراز مدت اصلاح شوند.
به عنوان مثال وقتی موضوع «گشت ارشاد» باعث شده که جرقه های اعتراضات ایجاد و تشدید شود و به این شکل خودش را نشان دهد. اگر گشت ارشاد به عنوان یک پروژه ناموفق بوده است باید جلوی این طرح ناموفق گرفته شود. حداقل آنچه من اطلاع دارم اینکه گشت ارشاد از روز اول مورد نقد بسیاری از کارشناسان بوده است به یاد دارم که از 12 سال پیش در موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران و در سایر مراکز علمی، بررسی های مختلف حتی رسمی نشان می داد که گشت ارشاد مورد نقد است و این روش درستی نیست و جواب نمی دهد. اگر گشت ارشاد در مقام عمل، چالش ها و اشکالات خود را نشان داده و نتوانسته به اهداف خود برسد یا اگر هم احیاناً دستاوردهایی داشته، هزینه ها و عوارض آن بسیار زیاد بوده، بایستی شجاعانه تصمیم گیری و اصلاح شود.
اگر برخورد با معترضان به خصوص معترضانی که آمادگی دارند اعتراض مدنی داشته باشند (مثل دانشگاهیان و دانشجویان) باعث شده که نارضایتی ایجاد شود، این برخوردها و شیوهها باید به سرعت اصلاح شوند. اگر فرایند گزینش استاد و دانشجو باعث شده که دانشگاهیان معترض و ناراضی شوند بایستی روند و اشکالات آن اصلاح شود. طبعا این اصلاحات نباید خیلی به طول انجامد بلکه بلکه در طول چند ماه اصلاحات لازم میتواند صورت گیرد.
ساختارهای سیاست گذاری و تصمیم گیری در کشور ما کم نیستند اگرچه این تنوع گاهی موجب تشتت می شود، اما در این موارد شورای عالی انقلاب فرهنگی می تواند سریعاً بازنگری و اصلاح کند تا جلوی هزینه ها گرفته شود.
بنابراین در کوتاه مدت باید مواردی مثل گشت ارشاد، گزینش دانشجو و استاد و معلم یا فرایندهای کند اداری که برای کسب و کار مردم مشکلاتی ایجاد می کند، اصلاح شوند؛ در این صورت در سطح جامعه امیدواری ایجاد می شود، طبیعتاً وقتی امیدواری ایجاد شد، درصد معترضان از کمتر می شوند و عده ای از معترضان به حل مسائل امیدوار می شوند و حتی اگر ناراضی باشند، با امید به حل مشکلات از مسیرمنطقی و تعریف شده، دیگر به صف معترضان نخواهد پیوست و به همراهان یا حامیان نظام ملحق میشوند. حتی معترضان هم شدت اعتراضشان کاهش پیدا می کند و همراهی شان بیشتر می شود.
نکته حائز اهمیت این است که نباید تصور شود که این تغییرات برخلاف اصول و یا عقب نشینی است، این اصلاحات نه تنها عقب نشینی نیست بلکه عامل پیشرفت است.
برخی راهکارهای دراز مدت نیز وجود دارد. وقتی متوجه می شویم و قبول هم داریم که اشکالاتی در کار وجود دارد، اگر به دنبال کارآمدی، انسجام و اقتدار ملی هستیم، باید در جهت رفع اشکالات و نقص ها تلاش کنیم.
یکی از این نقص ها، «شایسته سالاری» است. شایسته سالاری یک اصل عمومی است و اعتراضات به شکل هایی نشان داد که در مواردی شایسته سالاری وجود ندارد لذا شایسته سالاری باید بیشتر مورد توجه و مبنا قرار گیرد.
اشکال دیگر «تبعیض» است. اینکه کسانی صلاحیت کمتری دارند و فرصت بیشتری پیدا می کنند تا در جایگاه هایی قرار گیرند یا وارد سطوح سیاستگذاری می شوند، نمادی از وجود تبعیض است و دقیقاً برخلاف شایسته سالاری است.
نکته دیگری که همیشه رهبران انقلاب بر آن تأکید کردهاند «مبارزه با فساد» است. در مبارزه با فساد باید جدی و جامع عمل کرد؛ فساد اخلاقی، فساد سیاسی و فساد اقتصادی همه مخربند و نیاز به واکنش جدی و شایسته دارند.
نکته دیگر اینکه باید با هر کسی که مصداق «فساد» هست، به صورت برابر «برخورد» شود و معنای حقیقی عدالت طلبی همین است. اما متأسفانه در میان مردم این حس تبعیض وجود دارد که با یک دانشجو، دانش آموز یا کارگر به صورتی برخورد می شود که با یک آقازاده برخورد نمی شود. لذا اتخاذ تدابیر و ایجاد مطالباتی که جلوی این تبعیض ها را بگیرد، یک مطالبه ملی، دینی و انقلابی است.
پذیرفتن اعتراضات به معنای «عقب نشینی» نیست بلکه به معنای «پیشروی» است
اگر در اعتراضات، این مطالبات مطرح می شود، پذیرفتن این اعتراضات به معنای عقب نشینی نیست بلکه به معنای پیشروی است و این اعتراضات را باید به عنوان یک فرصت تلقی کرد تا اصلاحات لازم صورت بگیرد و قطعاً این اصلاحات به نفع جامعه، نظام و انقلاب است.
جامعه در این اعتراضات با ساختار شکنی همراهی نکرد
نکته مهم دیگر اینکه جامعه ما در این اعتراضات با ساختار شکنی همراهی نکرد چرا که برای جامعه امنیت و ثبات مهم است و بی تردید بی ثباتی در طول تاریخ ایران به روند پیشرفت کشور ضربه زده است.
نظرسنجی ها نشان می دهد که بخش مهم جامعه با بسیاری از این مطالبات مثل مبارزه با فساد سیاسی و اقتصادی، شایسته سالاری و شایسته گزینی همراه هستند، و بخشی از جامعه نیز احساس می کند که این مطالبات تحقق نیافته و ساختارها نیاز به تغییراتی دارد. اگر این بخش از مطالبات معترضان که اتفاقاً مطالبات انقلاب اسلامی است را به رسمیت بشناسیم و پیگیری کنیم و بر آن اهتمام بورزیم به پیشرفت خواهیم رسید.
منبع:شفقنا