-برخی می گویند اعتقادات مهمتر است چون اینها اصول دین است و اصول دین را باید محکم نگاه داشت. بعضیها هم به احکام دین و ظواهر شرع تاکید میکنند. ظاهرا هر دو گروه پذیرفتهاند که اخلاق جنبه طفیلی و تشریفاتی دارد؛ یعنی اگر شد که بهتر ولی اگرهم نشد که نشد. برای همین است که اخلاق در جامعه ما به عنوان یک ضرورت حیاتی شناخته نمیشود. یک کالای لوکس است که اگر خواستی انسان خوبی باشی بهتر است مسایل اخلاقی را هم رعایت کنی؛ وگرنه ضرورت حیاتی ندارد. در حالی که این حرف، نه از نظر تحلیل علمی درست است و نه از نظر متون دینی.
-اخلاق مهمترین بخش مباحث دینی است که ما از آن غافل شدهایم و چون از آن غافل شدهایم اعتقادات خودمان ومردم هم لطمه میخورد. قرآن میگوید فبِما رحمهِ من اللهِ لنتَ لهم ولو کنت َفضّاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک. لطفی که خدا به پیامبر کرده این است که با مردم مهربان است و لذا مردم دور او جمع میشوند. اگر با مردم بداخلاق بود؛ از دور او پراکنده میشدند؛ ولو اینکه پیغمبر است و بهترین اعتقادات و عمل را دارد. سپس قرآن میگوید فاعف عنهم. یعنی بر مردم خرده نگیر. از خطاهایشان چشم پوشی کن. واستغفر لهم و شاورهم فی الامر. مردم را به حساب بیاور و با آنها مشورت کن. اینها باعث شد مردم به پیغمبر خدا گرایش پیدا کردند.
اخلاق دینی قابل قبولی نداریم
-اگر ما میبینیم مردم به ما گرایش ندارند، بخاطر این است که اخلاق دینی قابل قبول نداریم. تقوی جامع همه محاسن اخلاقی است و در مصباح الشریعه است که: المتقی محبوب عند کل فریق!
-یکی از مشکلات ما این است که نظام ارزش گذاری ما با نظام ارزش گذاری اهل بیت علیهم السلام متفاوت است. گاهی آن چیزی که ائمه خیلی مهم میدانستند ما چندان اهمیتی برایش قائل نیستیم. مثلا این یک قاعده مسلم فقهی است که حق الناس بر حق الله مقدم است. ولی ما در جامعه خودمان اگر بخواهیم احتمالا به چیزی اهمیت بدهیم حق الله است. برای ما نقل گفتهها و شایعات راجع به افراد اصلا اهمیت ندارد ولی قرآن میگوید همین چیزی که شما میگویید چیزی نیست، نزد خدا خیلی مساله بزرگی است! خداوند توبیخ میکند که چرا شما وقتی راجع به دیگران چیزی میشنوید، بدون تحقیق آن را برای دیگران تعریف میکنید و به فکر آبروی یکدیگر نیستید. اکثر ما به جای اینکه در رعایت حقوق و آبروی دیگران حساسیت داشته باشیم در وضو و غسل وسواس داریم. در کشیدن مد ولاالضالین کلی وسواس به خرج میدهیم.
-البته مناسک، یعنی عبادات ظاهری، جزء دین و گاهی تظاهر به آن هم لازم است. ولی یادمان نرود که روح مناسک نیّت است و ما به نیّت افراد دسترسی نداریم. ما اگر بخواهیم درباره افراد قضاوت کنیم نگاه میکنیم که چقدر نمازش طولانی است، نافله می خواند یا نه ؟ ولی پیامبر اکرم فرمودند اگر خواستید درباره کسی قضاوت کنید لا تَنْظروا إلى کَثرةِ صَلاتِهِم و صَومِهِم، و کَثرةِ الحَجِّ، و المعروفِ. به زیادی نماز وروزه وحج یا زیادی کار خیر او نگاه نکنید که مثلاً چند تا بیمارستان ساخته است. حتی پیامبر فرمود لا تَنظُروا اِلی ... طَنطَنتهم بِاللَیل. به نالههای شبانهشان هم نگاه نکنید. اینها ملاک خوبی و بدی نیست. پس چی؟ پیغمبر صلی الله علیه وآله فرمودند و لکنِ انْظُروا إلى صِدقِ الحدیثِ و أداءِ الأمانةِ یعنی به راستگویی و امانت داری او نگاه کنید. حالا ما چقدر به این توصیه روشن عمل می کنیم؟!
-جامعهای که در آن دروغ رواج داشته باشد و امانت رعایت نشود، جامعه اسلامی نیست. حالا مناسک ظاهریاش هر چقدر میخواهد باشد، باشد. ملاک تعداد شرکت کنندگان در اعتکاف نیست. گرچه این امتیازی است و جای شکر دارد ولی ملاک این است که ببینیم در جامعهمان چقدر صداقت وجود دارد. ضمناً تا میگوییم ادای امانت به ذهنمان این میآید که کسی میخواهد به مسافرت برود و کوزهای پر از طلا نزد ما میآورد تا از آن مراقبت کنیم. در حالی که اصلا امانت در مفاهیم دینی ما به معنای مسئولیتهای سیاسی و اجتماعی است. امانت در عرف اسلام معنای اولش مناصبی است که در جامعه به انسان داده میشود. ادای امانت یعنی آیا انسان درستی را برای این سمت انتخاب کردی یا نکردی؟ شما دائم شعارهای خیلی خوب بده ولی اگر آدمی که برای فلان پست انتخاب میکنی بی لیاقت باشد طبق موازین روشن دینی شما خیانت در امانت کردهای.
برای برخی از مردم ما قباحت تراشیدن ریش بسیار بیشتر از زشتی ریختن آبروی دیگری است
- سخنرانی و قیافه ملاک نیست. برای برخی از مردم ما قباحت تراشیدن ریش بسیار بیشتر از زشتی ریختن آبروی دیگری است. در حالی که ترک حلق لحیه علی المشهور نهایتاً احتیاط واجب است، اما غیبت را به راحتی مرتکب میشویم که از گناهان کبیره منصوصه است. ما اگر ببینیم جوانی به کسی نگاه نادرستی میکند که البته کار زشتی است چقدر ناراحت میشویم؟ ولی اگر ببینیم کسی غیبت برادر دینی را میکند به همان اندازه ناراحت میشویم؟
- پیامبر اکرم با اصحابشان صحبت میکردند که جنازهای را عبور دادند. پیامبر به احترام جنازه بلند شدند. حتی راوی اینگونه میگوید که و قُمنا بقیامه. به خاطر بلند شدن پیامبر ما هم بلند شدیم. جنازه را بردند یکی از اصحاب به پیامبر گفت اِنها جِنازه یَهودی. اینکه جنازهاش را بردند یهودی بود. پیامبرصلی الله علیه وآله بر افروخته شدند و فرمودند اَلَیسَت نفساً؟ مگرانسان نیست؟ اذا رایتُم جنازهَ فقوموا لها. این اخلاق پیغمبر باعث شد که اسلام را اینگونه در سطح جهان گسترش دهد. ولی ما امروزه مجلس ختممان هم سیاسی شده است و اگر بخواهیم بر اساس وظیفه شرعی واخلاقی به یک مصیبت زده هم تسلی بدهیم باید مراقب باشیم که الان چه برداشتی میشود.
- اوایل انقلاب کمی مساجد خلوت شد و بیشتر به کنگره و کنفرانس علاقه پیدا شد! و عدهای میگفتند به جای سینه زنی، مجالس روشنفکرانه برپا کنید. امام در همان زمان با آن بصیرت دینی که داشتند فرمودند که مساجد سنگر هستند و ما هرچه داریم از محرم و صفر است. این تربیت رو در رو و مذاکره طرفینی اثراتی دارد که هیچگاه از طریق رسانه حاصل نمیشود. میشود سی دی بهترین مجالس را گوش کنیم خوب هم هست اما مطمئن باشی که این کار جای رفتن به مسجد و شنیدن حدیث حتی از امام جماعت معمولی را نمیگیرد. احیای فرهنگ مراجعه به علمای دینی و اخلاقی مهم است. منبرهای رسانهای نمیتواند جای منبرهای حضوری را بگیرد. نقش رسانه را نفی نمیکنم ولی باید مجالس گفتوگو و موعظه حضوری اصل شود. البته این مستلزم آن است که مبلغان دینی ما هم آسیب شناسی کنند و به مشکلات نظام تبلیغی بپردازند.
کسانی که عیب های ما را می گوید، مطرود و منزوی شده است
-باید این تملقها و چاپلوسیها را کنار بگذاریم. اگر امام صادق را ملاک قرار بدهیم ایشان میگویند محبوبترین دوست من کسی است که عیبهای مرا به من میگوید ولی امروز کسی که عیبهای ما را به ما میگوید مطرود و منزوی است. میگوییم تحت تاثیر تبلیغات بیگانه است.
-پیامبر شتری تیز رویی داشتند که با هرکس مسابقه میداد برنده میشد. کم کم در مسلمانان این اعتقاد به وجود آمد که این شتر نظر کرده است و چون شتر پیامبر است هرگز شکست نمیخورد. اتفاقا روزی یک عرب بادیه نشین به شهر آمده بود و این مسابقه برقرار بود و او از پیغمبر خواست که مسابقه بدهند. در این مسابقه پیغمبر به اصطلاح باختند و خیلیها دچار مشکل شدند، نمی توانستند باور کنند شتری بهتر از شتر پیامبر هم وجود دارد! اما پیغمبر فرمودند شتر شتر است و دست بالای دست بسیار است. پیغمبر نمیگذاشتند تصورات غلط در ذهن مردم شکل بگیرد. دستگاههای تبلیغی ما باید برای ساختن جامعه عالم و عارف به معانی دینی تلاش کنند آن وقت تنسک و ظواهر هم پشت سر آن میآید. این همه انرژی که ما برای تغییر ظواهر جامعه مصرف میکنیم اگر برای درست کردن اخلاق و معرفت جامعه میگذاشتیم بیشتر از اینها سود میبردیم.
-از رسول خدا نقل شده است که کاد الفقرُ ان یکون کفرا. پیغمبر نمیگوید هر فقیری کافر است ولی میگوید فقر و کفر به هم نزدیک هستند. فقر زمینه ساز کفر است. جامعه فقیر جامعه عزیز نیست و چنین جامعهای نمیتواند جامعه مؤمنی باشد. ولی مشکلات اقتصادی هم اکثرا به همین مشکلات اخلاقی و فرهنگی بر میگردد. پیامبر فرمود انی ما اَخافُ علی امتی الفقر. من نگران فقر مسلمانان نیستم. و لکن اخاف علیهم سوءَ التدبیر. نگرانی من این است که تدبیر و مدیریت نادرست داشته باشند.
-عدم مدیریت است که بد اخلاقی درست می کند. البته به قول استاد ما دام ظله خیلی از چیزهایی که ما اسمشان را بداخلاقی گذاشتهایم، بیدینی است و نه بد اخلاقی. مثلا طرف رقیب خودش را در انتخابات تخریب میکند، دروغ میگوید، لطمه به آبرویش میزند، بعد میگوییم بد اخلاقی. این بد اخلاقی نیست، بی دینی است. مثل اینکه اسم دزدی از بیت المال را گذاشتهایم فساد اقتصادی! ظاهراً اتهام فساد اقتصادی قابل تحملتر است تا دزدی! برای گول زدن خودمان اسم آن را عوض کرده ایم.