اخیرا شنیده میشود که جو بازار ارز قدری ملتهب شده. خوب به نظر حقیر علت اصلی آن برمیگردد به اینکه مدتی سعی شد از افزایش طبیعی و عادی قیمتها جلوگیری شود و حتی برخلاف قاعده و با وجود تورم بالای ۴۰درصد در کشور، فنر قیمت ارز را فشردهتر کنند. خوب، امر عجیبی نیست که با یک خبر نامساعد یا خبری که جامعه از آن برداشت مناسبی ندارد، و با یک هجوم خریداران ارز و طلا، سد مصنوعی کنترل قیمت شکسته شود یا ترک بردارد و بازار گرفتار تلاطم و نوسان شود. بارها گفتهایم؛ بهترین حالت برای تعادل بازار، واحد و واقعی بودن قیمت ارز و تعدیل منظم آن براساس نرخ تورم از یک طرف، و حذف یارانههای غیرهدفمند و عدم خلق پول و کنترل حجم نقدینگی که منجر به کنترل نرخ تورم میشود از سوی دیگر است. وگرنه هم علم اقتصاد و هم تجربههای عملی نشان میدهد که با تبلیغ و تزریق بیش از تقاضا و امنیتی کردن فضا و حتی نصیحت و خواهش و تمنا نمیشود بازار را در درازمدت یا حتی میانمدت متعادل کرد؛ همانطورکه رانندگی و بنایی علم است اقتصاد هم دانش است و باید به علم اقتصاد هم احترام گذاشت.
بدون تعارف بگویم واقعی نبودن نرخ ارز یعنی خالی کردن جیب عده ای از مردم به نفع عدهای دیگر که حتی اگر از سر خیرخواهی و مصلحتاندیشی هم باشد، باز هم کاری صحیح و علمینیست.
اینکه در حال حاضر قیمت ارز واقعی هست یا نیست، سوال مهمیاست هم مهم است و هم جواب دادن به آن سخت است و هم بسیار لازم. علم اقتصاد ایجاب میکند که نرخ ارز هر کشوری واقعی یا حداقل نزدیک به واقعیت باشد و همینطور هم واقعی بماند، که راه واقعی ماندن آن هم افزوده شدن معادل تفاضل نرخ تورم و نرخ بهره در هر کشور به نرخ ارز کشور دارای نرخ تورم کمتر است و بهترین حالت این افزایش هم تدریجی و با شیب ملایم است. مثل پایین آمدن از پلههایی استاندارد که معمولا کسی را اذیت نمیکند، یا زیاد اذیت نمیکند. بدترین حالت افزایش نرخ ارز برای رفتن به طرف واقعی شدن هم، نوع جهشی آن است و مخصوصا اگر با تلاطمهای افسار گسیخته هم همراه باشد، درست مثل اینکه آدم به جای پایین آمدن از راه پله، از بالای یک بلندی سقوط کند.
شاید برخی از کارشناسان در باره نرخ تورم و در نتیجه نرخ واقعی ارز، با حقیر اختلافنظر داشته باشند. من در این باره اصراری ندارم، ولی سوال اینجاست که اگر قرار بوده نرخ دلار از فروردین ماه سال ۵۷ که هفت تومان بوده شروع به بالا رفتن کند تا الان مثلا به ۳۳۰۰۰ تومان برسد، چرا این افزایش با نظم و اراده و با شیب ملایم و بدون ایجاد رانت و بدون ایجاد صدمه و ضرر و زیان برای اقشار آسیب پذیر انجام نشده است؟ شما الان اگر یک منحنی نمایش از نحوه تغییر نرخ ارز از سال ۵۷ تا این زمان رسم کنید، میبینید که بارها خطوط رسم شما از بالا و پایین صفحه کاغذتان خارج میشود؛ از بس که نوسانهای بیجا رخ داده است. ممکن است گفته شود خوب این اتفاقات در اثر وقوع انقلاب در کشور و بعد هم رخداد جنگ تحمیلی و مقداری هم جوانی و بی تجربه بودن مدیران رخ داده است. بسیار خوب، ولی متاسفانه ما بعد از جنگ هم میبینیم این اتفاقات، بدتر و رانتخوارانهتر در زمان دولت سازندگی رخ میدهد، قیمت دلار تا ۷۰۰ تومان بالا میرود و باز تا ۳۰۰ تومان پایین میآید و باز این نوسانات ادامه مییابد.
در زمان دولت اصلاخات هم هر چند میتوان گفت مخصوصا بعد از اعلام تک نرخی شدن دلار از رانت خبری نبود، ولی متاسفانه با نگه داشتن نرخ به ضرب تزریق و به طور مصنوعی باعث جمع شدن فنر و انباشته شدن تورم شده و در دولت جناب احمدی نژاد هم کم و بیش آن مسیر ادامه یافت تا شهریور ۸۹ که در اثر تحریمهای ظالمانه فنر نرخها به طور ناگهانی باز شد و بعد از تلاطماتی به نزدیک ۴۰۰۰ تومان هم رسید. بعد هم در دوران آقای روحانی همان سیاست «تا آنجا که میتوانی با تزریق بیش از تقاضا نرخ را کنترل کن و بعدشم به امان خدا رها کن» ادامه یافت. در یکسال اخیر هم کموبیش همان سیاست ادامه دارد.
سوال این است که اگر قرار است نرخ ارز بالا برود که با بالا بودن نرخ تورم در کشور طبیعی هم هست، چرا با ایجاد نوسان و چرا با ساختن زمینه رانت این کار انجام شده و میشود؟
رئیس اسبق کانون صرافان
منبع: خبرآنلاین