نه ایران و نه امریکا نمیتوانند مطالبات حداکثری مورد نظر خود را محقق کنند و باید برای دستیابی به توافق از خود انعطاف نشان دهند. انعطافی که کاسبان تحریم همواره در برابر آن سنگاندازی کرده و در مسیر توافق مانعتراشی میکنند.
به گزارش اعتمادآنلاین، احمد شیرزاد، نماینده سابق مجلس طی یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: همزمان با نزدیکشدن به موعد نهایی مذاکرات هستهای و دستیابی به توافق، باز هم برخی زمزمهها از سوی گروههای سیاسی در داخل کشور شنیده میشود که منافع ملی ایران در این مذاکرات نیز مورد توجه قرار نگرفته است. این افراد و جریانات در داخل و خارج مجلس، مذاکرهکنندگان را به این دلیل که توجهی به خواستههای حداکثری آنان نکردهاند، مینوازند.
متاسفانه برخی افراد و جریانات تندرو با این تصور کلی به مذاکرات نگاه میکنند که محل مذاکرات مانند رستورانی است که در آن قرار است منویی در اختیار ایران قرار داده شود، سفارش ایران دریافت شده و نهایتا توافق مبتنی بر درخواستهای ایران امضا شود. اما باید توجه داشت گزینههای پیش روی دولتهای ایران، مسیر متنوعی نیست و هم دولت قبلی و هم دولت جدید با محدودیتهای فراوانی برای دستیابی به توافق مواجه هستند.
با توجه به پیچیدگیهای این پرونده در صحنه نظام بینالملل، مذاکرهکنندگان ایرانی باید در یک چارچوب خاص، مطالباتشان را دنبال کنند. از یک طرف تنگناهای طرف مقابل شامل کشورهای 1+4 و امریکا مطرح است و از سوی دیگر، مطالباتی در داخل کشور در خصوص تامین منافع ملی، مواضع کلیدی سیاسی و امنیتی کشور و... شکل گرفته که دولت باید به مجموعه این عوامل توجه کند. وقتی مجموعه این تنگناها کنار هم قرار داده میشوند متوجه میشویم که دامنه اختیارات دولت، بسیار محدود است و فرصت ابتکار عمل چندان وسیعی در اختیار مذاکرهکنندگان ایرانی وجود ندارد.
دولت باید ضمن توجه به منافع ملی، وضعیت کلی مذاکرات را نیز مورد توجه قرار دهد. تئوریای که در زمان محمدجواد ظریف از آن ذیل عنوان معادله با حاصل جمع برد- برد نام برده میشد. بنابراین آن دسته از افراد و جریاناتی که خواستار رسیدن مطالبات حداکثری از دل گفتوگوهای برجامی هستند، احتمالا درک درستی از واقعیتهای موجود در گفتوگو و مذاکره ندارند. این دسته از افراد تصور میکنند که مذاکرهکنندگان در وین دور هم جمع شدهاند تا به مطالبات ایران پاسخ دهند.
اما باید توجه داشت این دولت نیز کماکان در همان مسیری حرکت میکند که دولت قبل براساس آن گام برمیداشت و مسیر مذاکرات از سوی نهادهای بالادستی تعیین میشود. البته در فاصله میان تغییر دولتها در ایران 6الی 7ماه سرنوشتساز از دست رفت که میشد از آن برای دستیابی به منافع کلان کشور بهره برد. در بطن این فرصت از دست رفته، افراد و جریاناتی هم در ایران و هم در امریکا وجود دارند که مایل به دستیابی به توافق نیستند. این افراد در برهههای مختلف و هر زمان که دورنمایی از توافق مشاهده میشود، وارد میدان شده و تلاش میکنند توافق را به حاشیه بکشانند. در امریکا، جمهوریخواهان تندرو و طرفداران ترامپ هستند که تلاش زایدالوصفی برای به بنبست کشاندن مذاکرات صورت میدهند.
این جریانات با ارسال پالسهای منفی تلاش میکنند این پیام را به طرف ایرانی ارسال کنند که حتی در صورت دستیابی به توافق نیز ضمانت جامعی برای اجرای آن وجود نخواهد داشت. در نقطه مقابل در ایران نیز برخی جریانات رادیکال قرار دارند که توافق را برنمیتابند و با استفاده از ابزارهای رسانهای، مالی و ارتباطیشان تلاش میکنند توافق را به حاشیه بکشانند.
بخشی از مخالفان توافق را نیز کاسبان تحریم تشکیل میدهند که بهطور کلی لغو تحریمها را مخالف منافع کلان خود ارزیابی میکنند. این در حالی است که ایران برای ساماندهی به اقتصاد و معیشت و بازگشت به بازار نفت به توافق نیاز دارد. از سوی دیگر امریکای مدل بایدن هم برای پُر بار کردن سبد دستاوردهایش در حوزه سیاست خارجی نیازمند دستیابی به توافق است. هر دو طرف نیز به این واقعیت آگاه هستند که برای دستیابی به توافق باید از خود انعطاف نشان دهند. ایران از ابتدا اعلام کرده بود خواستار پایان دادن به تمامی تحریمهای اقتصادی در عین بهرهمندی از بالاترین میزان اختیار برای فعالیت هستهای است. مطالبه طرف امریکایی نیز کاهش وسیع فعالیتهای هستهای ایران در ازای لغو محدود بخشی از تحریمها است. اما نه ایران و نه امریکا نمیتوانند مطالبات حداکثری مورد نظر خود را محقق کنند و باید برای دستیابی به توافق از خود انعطاف نشان دهند. انعطافی که کاسبان تحریم همواره در برابر آن سنگاندازی کرده و در مسیر توافق مانعتراشی میکنند.