; ?>; ?> مجلس آسایش روانی مردم را سلب کرده است - مردم سالاری آنلاين
۰
شنبه ۱۴ فروردين ۱۴۰۰ ساعت ۱۵:۲۳

مجلس آسایش روانی مردم را سلب کرده است

عباس آخوندی، وزیر پیشین راه و شهرسازی می گوید: ایران چهارراه جهان است و در چهارراه جهان باید تجارت صورت گیرد، هرکسی که می‌گوید من می خواهم چهار طرف ایران را ببندم و یک سیستم فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی داشته باشیم که ۴ طرف آن را ببندم والله که دروغ می‌گوید و ایران را نشناخته است.
مجلس آسایش روانی مردم را سلب کرده است
عباس آخوندی، وزیر پیشین راه و شهرسازی می گوید: ایران چهارراه جهان است و در چهارراه جهان باید تجارت صورت گیرد، هرکسی که می‌گوید من می خواهم چهار طرف ایران را ببندم و یک سیستم فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی داشته باشیم که ۴ طرف آن را ببندم والله که دروغ می‌گوید و ایران را نشناخته است.
می گوید مساله ام «ایران» است، ایرانی که بیمار است و همبستگی و انسجام آن در معرض خطر قرار گرفته است، تاکید جدی بر گفتمان نرم دارد و معتقد است با رئیس جمهور نظامی اگر به دنبال قدرت سخت باشد صددرصد مخالف است. او دولت احمدی نژاد را مصداق یک دولت نظامی می داند هرچند رئیس جمهور آن نظامی نبود.

عباس آخوندی، وزیر پیشین راه و شهرسازی که در لیست کاندیداهای احتمالی انتخابات ۱۴۰۰ است، در گفتگو با خبرگزاری خبرآنلاین انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم را انتخاباتی مهم و سرنوشت ساز می داند و می گوید همانطور که سال ۹۲ ایران از یک مهلکه نجات پیدا کرد، در ۱۴۰۰ هم شرایط سخت تر است و باید ایران را از یک مهلکه دیگر نجات داد.
قطعی و صریح کاندیداتوری اش را تایید نمی کند اما این را هم می گوید که اگر تصمیمش بر آمدن باشد در جامعه روشنفکری و روحانیت و عالم اجرا آدم شناخته شده ای است. گلایه شدید از سالوس گری و ریاکاری دارد و می گوید یک زندگی متوسط دارد، دنبال لاکچری بودن نیست و ریگی به کفشش نیست که نگران باشد.

*آقای آخوندی! رئیس جمهور و دولت نظامی از نظر شما خطر است؟
دو بحث است؛ اولا دولت نظامی به مفهوم این نیست که باید حتما رئیس جمهورش نظامی باشد؛ از نظر من دولت نهم ۱۰۰ درصد نظامی بود و رئیس جمهورش هم نظامی نبود، دولت دهم ۱۰۰ درصد نظامی بود و رئیس جمهورش نظامی نبود.
دولت نظامی یعنی دولتی که قاعده حکمروایی در آن قاعده نظامی‌گری است و قاعده مدنی نیست. مهم نیست که در راس آن نظامی باشند یا خیر و بالعکس هم است. یعنی دولتی که در راس آن نظامی باشد ولی دولت کاملا مدنی باشد مثل دوگل در فرانسه. اساسا دولت نظامی به مفهوم رئیس جمهور نظامی نیست. یک مغلطه ای که دارد انجام می‌شود این است که رئیس جمهور نظامی یعنی دولت نظامی. به نظر من این یک انحراف مفهومی است.

*شما با رئیس جمهور نظامی موافق هستید یا نه؟
خیر. من اصلا به قدرت سخت اعتقاد ندارم و می‌گویم اداره ایران بر اساس قدرت نرم است. اگر رئیس جمهور نظامی به مفهوم سمبل قدرت سخت است، صد در صد مخالف هستم، چرا با آن موافق باشم؟ ولی می‌خواهم بگویم کسانی که می‌آیند و از رئیس جمهور نظامی بحث می‌کنند لزوما به نمایندگی از ستاد رسمی نظامی‌ها نیست.
ممکن است در ستاد رسمی نظامی‌ها برخی طرفدار این نظریه باشند ولی، آن نظر شخصی است و نه سازمانی. ولی عده ای که قدرتشان را در مردم نمی‌بینند ولی در هماهنگی با برخی از این افراد می‌بینند ممکن است بیایند و از این نظریه جانبداری کنند.

*آقای مهندس مجلس ما به قول شما برآمده از یک اقلیت است، اگر دولتی بیاید که بر اساس همان اقلیت باشد و با مجلس مچ باشد به نظر شما فروپاشی اجتماعی رخ می دهد؟ چه اتفاقی می افتد؟
بله حتما چون قدرت ناشی از اقلیت جز تندروی هیچ راه‌کاری ندارد. قدرت برآمده از اکثریت دنبال حل و فصل مسائلشان می‌رود که به پشتوانه اجتماعی معتقد و متکی است. در نهایت با اقلیت جامعه بازار مس‌گری می‌شود و همه‌اش داد و فریاد می‌شود. همه به سندان می‌کوبند تا کسی نتواند بررسی کند و بفهمد. لذا، فروپاشی اجتماعی به شدت تشدید می‌شود.

*مثلا ممکن است اعتراضاتی که ما نمونه اش را در آبان ۹۸ و دی ۹۶ داشتیم تکرار و بیشتر شود؟
آن را من نمی‌دانم. ولی من می‌فهمم که درواقع هم بستگی اجتماعی به‌شدت کاهش پیدا می‌کند و نیروهای خارجی که از ایران مقتدر و ایران بزرگ به شدت کلافه هستند آنها طمع می‌کنند. علتی که من بحث ایده‌ی ایران را مطرح می‌کنم همین است، من می‌گویم الان اصلی‌ترین مسئله ایران، حفظ یکپارچگی ایران، هم‌بستگی اجتماعی و حفظ ایران است. لذا، کسی که می‌خواهد کاندیدای ریاست جمهوری شود اول باید بداند که کاندیدای ریاست جمهوری کدام کشور دارد می‌شود و راجع به ایران چه حس و حالی دارد.
این حس و حال ما درباره ایران خیلی مهم است. اگر حس وحال من به ایران ضعیف باشد از فروپاشی اجتماعی و لطمه خوردن هم‌بستگی اجتماعی خیلی نگران نیستم. اما، اگر واقعا به آینده‌ی ایران علاقه‌مند باشم آن‌وقت تمام مسائل فرهنگی، سیاست داخلی و بین‌المللی، اقتصادی، اجتماعی و ... برایم مهم می‌شود و می‌گویم چکار کنم تا همبستگی اجتماعی ایران حفظ شود. علتی که من ایده‌ی ایران را بحث می‌کنم بخاطر این است که از نظر من الان اصلی‌ترین بحث ما حفظ هم‌بستگی ایران است.

*در بحث نگرانی ها درباره فروپاشی اجتماعی چقدر باید بحث نزاع های قومیتی را جدی گرفت؟
این موضوع بیشتر ناشی از فروپاشی دولت ملی است. دولت ملی یعنی دولتی که تمام اقوام در آن هستند، یک ملت در ایران سطحی فراتر از اقوام است هیچ قومی به تنهایی نمی‌تواند ملت شود ولی ملت می‌تواند دربرگیرنده‌ی همه اقوام باشد. وقتی که دولت ملی تضعیف می‌شود در واقع هم بستگی اجتماعی دچار مخاطره جدی می‌شود. مشکل ما این است که الان دولت ملی به شدت تضعیف شده است. و این افرادی که یا آگاهانه یا نا آگاهانه دارند دولت ملی را تضعیف می‌کنند حواسشان نیست که دارند هم‌بستگی اجتماعی و وحدت سرزمینی و یکپارچگی ملی را لطمه می‌زنند که آن نقطه بنیادین است. 

*اینکه برگردیم به یک دولت ملی و دولت ملی تقویت شود و تصمیم گیری در این مورد شود باید از کجا رقم بخورد؟ یعنی این اصلاحاتی که قرار است انجام شود باید از کجا انجام شود؟
انتخابات. 

*وقتی مردم نسبت به انتخابات سرد شده اند و برخی هم نگاه تردیدآمیز دارند چطور می‌شود...
باید ملت انتخاب کنند. یک زمانی مردم به شکل عکس‌العملی برخورد می‌کنند و بر سردیشان افزوده می‌شود. آن افراد رقیب کاملا تمایل دارند که این سردی افزایش پیدا کند ثمره آن را در انتخابات مجلس دیدند وقتی که مردم صندوق را رها می‌کنند آنها در واقع برنده هستند.
این مجلس آسایش روانی و ذهنی مردم را سلب کرده است
بنابراین، نتیجه این سردی انتخابات در تسریع در فروپاشی اجتماعی است. بنابراین، نقطه‌ای که می‌تواند این روند را تغییر دهد فقط و فقط انتخابات است. به نظر من سیاست‌مداران و روشنفکران ایران خیلی مسئولیت مهمی دارند. من دل‌زدگی‌ها را می‌فهمم، دل‌سردی‌ها را می‌فهمم، این همه گرفتاری در جامعه را می‌فهمم ولی می‌گویم اینها آخر کار چگونه می‌خواهد اصلاح شود؟ فرض کنید در انتخابات شرکت نکردند چه اتفاقی می‌خواهد بیفتد؟ فرض کنید دولتی شبیه به مجلس موجود که کلا آسایش روانی و ذهنی مردم ایران را سلب کرده است بیاید بعدش چه خواهد شد؟  دولت ملی را چه کسی تشکیل می دهد؟ ملت تشکیل می‌دهند. دولت ملی را دولت تشکیل نمی‌دهد در واقع ملت تشکیل می‌دهند. 

*مثلا می توانند بگویند به این دولت رأی دادیم پس چه شد؟
خیلی چیزها شد. خیلی اتفاقات مثبت افتاد. من ناراحتی از دولت آقای روحانی را می‌فهمم. ولی، آن طرف هم حواسمان باشد ما ذیل فصل ۷ منشور سازمان ملل بودیم. سایه جنگ روی سر این مملکت بود. یعنی ما سال ۹۲ را یادمان نرود. اگر روند سال ۹۲ ادامه پیدا کرده بود، الان قحطی تمام ایران را گرفته بود. 
ما دچار انواع منازعات فراوان بودیم یعنی وضعمان به مراتب بدتر از این بود. من خودم منتقد هستم و در بحث‌های قبلی هم گفتم که اگر آقای روحانی نمی‌توانست در دولت دومش به تعهد اجتماعی‌اش عمل کند، می‌بایست درخواست انتخابات زودرس می‌کرد. من این حرف‌ها را ۱۰۰ درصد قبول دارم. ولی از آنطرف هم تفریط نکنیم، یعنی سال ۹۲ با سال ۹۶ خیلی فرق می‌کند. در سال ۹۶ دولت در زمین رقیب بازی کرد و این بزرگ‌ترین خطای استراتژیک دولت آقای روحانی بود. نباید این کار را می‌کرد. من تا دیدم این اتفاق افتاد از دولت بیرون آمدم.

*یعنی چی در زمین دولت بازی کرد؟
یعنی منطق خودش را کنار گذاشت و منطق رقیب را انتخاب کرد، دولت قرار نبود سمت قدرت سخت برود، قرار بود در حوزه قدرت نرم کار کند. در سال ۹۶ بلافاصله به سمت منطق قدرت سخت رفت و منطق خودش را از دست داد. این بزرگ‌ترین خطای استراتژیک آقای روحانی بود. و الان هم خودش و هم دولت و هم مردم و هم گروه‌های سیاسی که از او پشتیبانی کردند دارند تاوان این اشتباه را می دهند. ولی در سال ۹۲ داستان کاملا متفاوت است. 
اگر سال ۹۲ آن اتفاق رخ نداده بود می توانید تصور کنید که ایران در چه وضعیت وحشتناکی از لحاظ امنیت بود؟ بنابراین رای ملت خیلی مهم است. در ۹۲ هم یک عده‌ای می‌گفتند رها کنید. شما می‌بینید که نتیجه انتخابات کاملا متزلزل بود. و آقای روحانی پنجاه ممیز نیم درصد رای آورد. این نشان می‌دهد که آن وقت هم همین فضای دو دلی و تردید بود. الان ممکن است کمی بدتر باشد ولی همانطور که آن زمان ایران از یک مهلکه نجات پیدا کرد الان در ۱۴۰۰ هم باز باید سیاست‌مداران در این اندیشه باشند که چگونه ایران را از یک مهلکه نجات دهند. بزرگ‌ترین مهلکه موجود همین بی‌اعتمادی به جریان انتخابات است. این یک مهلکه بسیار بزرگی برای ملت ایران است. من حس عمومی را می‌فهمم.
من با دانشجویان و مردم و نهادهای مختلف اجتماعی صحبت می‌کنم و این دل‌سردی را کاملا می بینم. ولی در نهایت یک وقتی هست که سیاست‌مدار به این دل‌سردی تن می‌دهد و یک وقتی هم وظیفه سیاست‌مدار همین‌جا است که بتواند بر این دل‌سردی غلبه کند. چون آینده این دل‌سردی خیلی خیلی بد است. ما الان داریم وضع مجلس را می‌بینیم. ببنید دارند چه قانون‌هایی وضع می کنند؟ و اصلا چگونه کل نظم قانون‌گذاری را در تاریخ ایران از بین می‌برند؟ آیا ما می‌خواهیم به این ادامه دهیم؟ خیلی چیز عجیبی است. 

*تصور شما ازمیزان مشارکت چیست؟
الان فضا، فضای مناسبی نیست ولی من فکر می‌کنم که مردم ایران و مخصوصا جامعه جوان تغییری را رقم بزنند. چون جوانان با یک فضای ذهنی دیگری زندگی می‌کنند. این نسل جدید خیلی با نسل ما متفاوت است. این نسل ممکن است دنبال اقدامات خشن نباشد که خون بریزد، الان هم خیلی نسبت به سیاست دل‌زده باشند ولی همین نسل، آخر کار، می فهمد که برای ادامه زندگی نیاز به یک تغییر دارد. تغییر ۰ و ۱۰۰ نیست. شما تغییر ۹۲ را نسبت به سال ۹۱ نگاه کنید، تغییر شد یا نشد؟ 

*تغییرات لاکپشتی به درد این کشور و مردم می خورد؟
آیا آلترناتیو دیگری دارید؟ آلترناتیو دیگرش خشونت است. آلترناتیو دیگرش خیلی وحشتناک است. من اگر خشنود بودم در دولت می ماندم. من که خشنود نیستم ولی بحث من این است که آلترناتیو بعدی چیست؟ خشونت. آیا خشونت خوب است؟ باید فکر کنیم و نباید عصبانی شویم، عصبانی شدن خیلی وحشتناک است، پس چاره ای جز فکر کردن نداریم.شما دارید نیمه خالی فنجان را می بینید که خیلی هم زیاد است ولی من آن یک مقدار پُرش را هم نگاه می‌کنم هر چند بسیار کم باشد.

* آن یک ذره جوانان را سیراب می‌کند؟
می فهمم. ولی اگر خشک شود که می میرم، پس باید با آن یک ذره ادامه دهیم. شما می‌توانید در یک لحظه عصبانی شوید. ولی، نسبت به آینده زندگیتان که نمی‌توانید عصبانی شوید. باید تحمل کنید. نمی‌شود یک زندگی را بر عصبانیت بنیاد کرد. 

*آقای آخوندی! اگر تصمیم قطعی را گرفتید و کاندیدای انتخابات۱۴۰۰ شدید با کدام چهره شما را خواهیم دید؟ می‌خواهید یک چهره ساده زیست از خود نشان دهید یا همین آقای آخوندی که خیلی ها می‌گویند یک وزیر لاکچری در دولت روحانی بوده است؟
من همینی که می بینید هستم، یکی از مشکلات من این است که بلد نیستم نقش ایفا کنم. من از دوره جهاد سازندگی همین‌جوری بودم. فکر می‌کنم بزرگترین مشکل فرهنگی که در ایران ایجاد شده و نتیجه همان انحراف در سیاست است، همین ریاکاری است. 
این چیزها از دوره حافظ بوده است و شما حافظ را که می‌خوانید می بینید تمام آه و ناله‌ی حافظ از همین سالوس‌ها بوده است. آن‌قدر که گویی سالوس‌ها ریشه تاریخی در ایران دارند. سالوس‌گری پدر این مملکت را درآورده است. من دنبال لاکچری بودن و این حرف‌ها نیستم، چون در نهایت باید همانی باشید که هستید.

*شما واقعا آدم پولداری هستید؟
برای من مهم نیست که پول‌دار باشم یا نباشم ولی فقیر هم نیستم، الحمدالله یک زندگی طبقه متوسط را دارم و آدم متوسطی هستم ولی به نظر من این حرف‌ها همه اش انحراف است.

*ولی در مناظرات می‌تواند شما را به دردسر بیاندازد.
خیر. چون زندگی من خیلی سالم است. یعنی اگر پایش بیفتد و بحث کنیم آن وقت معلوم می‌شود که سالوس‌ها چه پنهان‌کاری‌ها که دارند. چون من هیچی برای پنهان‌کردن از مردم نداشتم و ندارم و نخواهم داشت.

*پس از این شکایت های اخیری که مجلس از شما می‌کند استقبال می‌کنید؟ یعنی نگرانی از این بابت ندارید؟
مگر تا الان نگرانی در من احساس کرده اید؟ (خنده)

*به نظر می رسد این مجلس روی شما زیاد زوم کرده است و به بهانه های مختلف در تذکر و اخطار و شکایت کردن شما را خیلی سیبل قرار می دهد.
چون می دانند که هیچ ریگی به کفش من نیست. اگر کسی ریگی به کفشش باشد اولین کاری که می‌کند سر تعظیم فرود می‌آورد. من اگر ریگی به کفشم بود، مرا ۳ بار استیضاحم نمی‌کردند. و یا خودم استعفا نمی‌دادم.  من خیلی راحت هستم چون همینی هستم که هستم. هیچ چیز پنهانی ندارم و فکر می‌کنم در نهایت در دموکراسی باید به این برسیم که سیاست‌مدار شفاف باشد و دروغ نگوید.
آن کسی که برای خودش یک ساختمان ۵ طبقه می‌سازد و بعد یک کاپشن می‌پوشد و می‌گوید من ساده‌زیست هستم دروغ می‌گوید. این دروغ‌ها را باید کنار بگذاریم، دروغ پدر این مملکت را در آورده است، سالوس و ریاکاری پدر این ملت را در آورده‌است. من با ساخت ساختمان ۵طبقه مشکلی ندارم. مشکل من با تظاهر، ریاکاری، سالوس‌گری و دروغ است.
خیلی از این کسانی که میلیاردها تومان به بانک‌ها بدهکار هستند شما عکس‌های موتور سواری‌شان را هم دارید که دارند با پرچم به این طرف و آن طرف حرکت می‌کنند. اجازه دهیم مملکت آرام باشد، بگذاریم مملکت تولید ثروت کند، این ثروت می‌تواند ثروت اخلاقی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی باشد. پس بگذاریم مملکت ثروت تولید کند. 
والله بالله با سالوس‌گری هیچ ثروتی ایجاد نمی‌شود
منظور من از ثروت کل آن ارزش افزوده‌ای است که یک نفر می‌تواند در این جامعه ایجاد کند. والله بالله با سالوس‌گری هیچ ثروتی ایجاد نمی‌شود. حداقل ثروت ملی ایجاد نمی‌شود. شما می‌بینید که حضرات به کشورهای همسایه می‌روند و تجارت می‌کنند و ملک خرید و فروش می‌کنند بعد  به ایران می‌آیند و در راس جریان مبارزه با فساد قرار می‌گیرند. اصل این سالوس فساد است. و هیچ فسادی برتر از سالوس و ریاکاری و دروغ گویی نیست. پیغمبر گفت مادر تمام گناهان دروغ است. اما آنها به راحتی دروغ می‌گویند و تظاهر می‌کنند که خیلی آدم‌های درست‌کرداری هستند.

*اگر شما کاندیدا شوید با توجه به انتصابتان به خانواده روحانیت فکر می‌کنید چقدر حمایت طیف روحانیت را داشته باشید؟ اصلا مشورتی کرده اید؟
من هنوز در آن موقعیت قرار نگرفته ام. من می خواهم به عنوان یک سیاست‌مدار وضعیت خطیر ایران را بگویم و چند راهکار بدهم. من می‌گویم ایران را در راس بگذارید و سالوس‌گری نکنید. دروغ نگویید. ایران مساله دارد. ایران مریض است. ایران بیمار است و این ایران را باید معالجه کنیم. نمی‌شود آن را معالجه نکنیم، انقدر دروغ نگوییم و قبول کنیم ایران ما دچار تب خیلی شدید است. و این تب ممکن است منجر به تشنج شود.
آنها که می گویند چهار طرف ایران را ببندیم، اصلا ایران را شناخته اند؟
بحث اول من ایران است، ما باید به ایران برسیم. آقایانی که می‌خواهید نامزد شوید بگویید رابطه‌تان با مساله ایران چیست، اولین بحث من ایران است و دومین بحث من این است که ایران چهارراه جهان است و در چهارراه جهان باید تجارت صورت گیرد، هرکسی که می‌گوید من می خواهم چهار طرف ایران را ببندم و یک سیستم فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی داشته باشیم که ۴ طرف آن را ببندم والله که دروغ می‌گوید و ایران را نشناخته است. بنابراین، هرکس که نامزد می‌شود باید مساله‌اش را با تجارت و مبادلات بین‌المللی حل کند. این فقط بحث فانتزی سیاست و بین‌المللی نیست. این در همه چیز است، مبادله فرهنگی، مبادله دانشگاهی، مبادله سیاسی، مبادله بین المللی و .. . کشوری که چهارراه بوده باید چهارراه باشد و آن کسی که می‌خواهد چهار طرف چهارراه را ببندد ایران را نشناخته است پس می‌خواهد رئیس جمهور کجا شود؟ 
در جامعه روشنفکری و روحانیت و عالم اجرا آدم شناخته شده ای هستم
آنهایی که می‌گویند رئیس جمهور نظامی، یعنی چهار طرف را ببندیم، اصلا ایران را شناخته اند؟ بحث بعدی من این است که مردم می‌خواهند زندگی کنند. پس مساله محله‌ها را به خود مردم واگذار کنیم. اولین مواجهه‌ی شما با جامعه چیست؟ از درِ خانه که بیرون می‌آیید و می‌خواهید به خیابان بروید و یک دفعه می‌بیند روبه‌روی‌تان یک ساختمان درست کرده‌اند، ترافیک را بهم زده اند و ... پس مساله محله را باید به مردم محله دهیم. من می‌گویم من به عنوان یک سیاست‌گذار باید بیایم و یک گفتمانی را مطرح کنم. اگر فرصت شد به عنوان نماینده گفتمان در انتخابات ورود کنم، ورود می‌کنم. و اگر هم فرصت نشد من حرفم را به عنوان یک سیاست‌مدار زده‌ام. بنابراین نگاه من این است.
من قطعا هم در جامعه روشنفکری آدم شناخته شده‌ای هستم، هم در عالم اجرا. همه این کسانی که این همه برای من شایعه درست می‌کنند و فضا سازی منفی درست می‌کنند در نهایت مگر در مجلس دهم من را استیضاح نکردند؟ من دارم حرفم را روشن می‌زنم. 
بودجه کشور به قول معروف مثل کفگیر به ته دیگ خورده است و پولی در آن نیست، من به اندازه تمام آزادراه های ایران رفتم و قرارداد جدید بستم و سرمایه‌گذاری غیر دولتی را آغاز کردم. مملکت امکان تامین یک ریال برای ساخت فرودگاه پول ندارد من رفتم و نظام فرودگاه‌سازی جدید مبتنی بر بخش خصوصی را ایجاد کردم. در کشور امکان سرمایه‌گذاری در حوزه نوسازی ناوگان هوایی نیست من رفتم و با اتکا به مدل سرمایه گذاری بین‌المللی برای آن راه حل پیدا کردم.
کشور نیاز دارد که یکی بیاید و بگوید من چگونه ظرفیت جدید خلق می‌کنم، اینکه یکی بیاید و بگوید من دو نسل را بدهکار کردم و چهار نسل دیگر را هم بدهکار می‌کنم که امروز بخواهم محبوبیت خلق کنم، والله دروغ می‌گوید. این روشِ مطلوب سیاست‌مداری در ایران نیست. می‌خواهم بگویم اگر پایش بیفتد قطعا هم در جامعه روحانیت ایران و هم در جامعه روشنفکری ایران و هم در جامعه مدیران اجرایی ایران حتما موقعیت خوبی دارم. ولی اصلا فعلا به فکر آن بحث نیستم، فعلا به فکر این هستم که یک گفتمان روشن برای خروج ایران از این تنگنا را ارائه کنم.

*آقای ناطق که خودشان از این فضای کاندیداتوری و انتخابات کنار کشیدند به شما توصیه نکردند که درگیر این فضا نشوید؟
من با هیچ کسی وارد مشورت نشده‌ام چون نمی‌خواهم کاری کنم. من هنوز تصمیمی در این زمینه نگرفته‌ام. ولی خیلی مصمم هستم که یک گفتمان روشنی را در انتخابات ریاست جمهوری مطرح کنم. چون به نظر من در نهایت انتخابات ۱۴۰۰ مهم‌ترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی است. چون ایران در شدیدترین وضعیت ضعفِ همبستگی ملی‌اش قرار گرفته است. بنابراین این انتخابات خیلی مهم است. 
تنها چیزی که می‌تواند این روندهای تند سراشیبی که ایجاد شده است را تغییر دهد فقط انتخابات است و هیچ راهی جز انتخابات وجود ندارد. بنابراین از نظر من انتخابات خیلی مهم است. ولی به این مفهوم نیست که من می‌خواهم نامزد شوم. من می‌گویم ما باید در این انتخابات یک گفتمان روشنی داشته باشیم. اگر در این انتخابات نتوانیم گفتمان روشنی را داشته باشیم که بتوانیم جهت گیری و روند را عوض کنیم شرایط بدتر می‌شود.
چون روند فعلی اصلا روند خوبی نیست، این روند برای همبستگی ایران و امنیت ایران و وحدت سرزمین ایران روند بسیار مخاطره‌آمیزی است و تنها چیزی که می‌تواند روند را عوض کند فقط انتخابات است، بنابراین من فعلا بیشتر در این مقام هستم. 
از آن طرف هم اصلاح طلبان برای خودشان نهاد اجماع ساز ایجاد کرده‌اند و دارند پی‌گیری و بررسی می‌کنند. حتما در مورد من هم بررسی خواهند کرد. ولی من خیلی اشتیاقی به این کار نشان نمی‌دهم چون احساس می‌کنم اول باید تکلیفم روشن شود که می‌خواهم چه کار کنم.
کد مطلب: 147123
برچسب ها: عباس آخوندی
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *