اتحادیه عرب روز سه شنبه رسماً و در یک اقدام از پیش برنامه ریزی شده، ائتلاف ملی انقلابیون و مخالفان سوریه را به عنوان نمایندۀ مردم این کشور به رسمیت شناخت. مخالفان پس از نشست ۴ روزۀ دوحه، از وحدتی خبر دادند که ظاهراً این بار با موافقت همۀ گروه های حاضر در نشست همراه بوده است. اما سوال اصلی اینجاست که چرا و چگونه این بار تلاش ها برای باید به وحدت به نتیجه رسید و آیا می توان آن را سر آغاز تحول اساسی در سرنگونی نظام سوریه تلقی کرد؟
هرچند که وحدت گروههای مخالف سوریه در دوحه در چهارچوب تحولاتی است که در ابعاد داخلی، منطقه ای و بین المللی بحران سوریه قابل تبیین است، اما در عین حال می توان آن را برآیند مجموعۀ تنش هایی دانست که هیچیک از طرفین نزاع در سوریه را به نتیجه مورد نظر نرساند. در داخل سوریه، مخالفان به رغم تهاجم گسترده برای بدست گرفتن نبض حساس حکومت یعنی دو شهر دمشق و حلب، با شکست روبرو شدند و در مقابل نیز دولت بشار اسد توان یکسره سازی معرکه و نابودی کامل مخالفان مسلح را نداشت. از این رو متعاقب ۲۰ ماه درگیری خشونت بار نظامی و عدم توان یکسره سازی از سوی هر دو طرف، تصمیم گیری ها پیرامون آیندۀ سوریه را در وضعیت جدیدی قرار داده و زمینه را برای ورود به یک مرحله نوین و یافتن راه حل تازه ای فراهم کرده است.
در سطح منطقه ای نیز بازیگران مؤثر اعم از ترکیه، ایران، اردن، عراق به این باور رسیده اند که بحران سوریه پیامدهای خطرناکی دارد که در صورت استمرار، زبانه های آتش آن می تواند منطقه را در وضعیت انفجارآمیزی قرار دهد. از همین رو یافتن راهکاری برای پایان دادن به بحران سوریه در اولویت رهبران این کشورها قرار گرفته و امروز این مسئله به شکل جدی تری در حال پیگیری است. تغییر موضع رهبران ترکیه و فاصله گرفتن آن ها از مخالفان در این چهارچوب قابل بررسی است. اما مقدمۀ رویکرد جدید، تلاش های سیاسی است که برای مشروعیت بخشیدن به این ائتلاف در سطح کشورهای جهان در حال صورت گرفتن است.
در سطح بین المللی نیز پیشتر گفته می شد که آمریکا تا پایان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، دست به یکسره سازی بحران سوریه نخواهد زد. اما امروز این انتظار از سوی تعدادی از کشورهای منطقه و اروپا وجود دارد که اوباما تلاش های جدی تری را برای خاتمه دادن به بحران سوریه صورت دهد. ولی واقعیت اینست که آمریکا از روزنۀ دیگری به بحران سوریه می نگرد از جمله این که هر گونه مداخله، نیاز به انجام اقداماتی مقدماتی دارد که یکی از این اقدامات وحدت بخشی به مخالفان است. البته اوباما ترجیح می داد که مخالفان سوریه خود به وحدت برسند، اما عمق اختلافات و رقابت بر سر قدرت و سهم خواهی ها میان مخالفان از یک سو و حامیان منطقه ای آنها از سوی دیگر مانع از تحقق وحدت و انسجام شده است. بنابراین اتحاد فعلی نه براساس اصول و اهداف و منافع مشترک بلکه بر اساس دستورالعمل آمریکا است و لذا وحدت کنونی، وحدتی بفرموده از بالاست.
قرار دادن فردی مسیحی در رأس شورای ملی مخالفان نیز از دیگر شاخص های قابل تأمل در نشست دوحه و متناسب با رویکرد جدید است که به نظر می رسد هدف آن اطمیمنان دادن به اقلیت های دینی و مذهبی و طائفه ای در سوریه است که نگاه خوشبینانه ای نسبت به مخالفان ندارند و همچنان در کنار بشار اسد ایستاده اند. نمی توان این واقعیت را نادیده گرفت که بخش مهمی از پایگاه مردمی بشار اسد به دلیل رفتارهای خشونت باری است که جریان های تند و افراطی طی ماههای اخیر از خود نشان داده اند. در واقع انتخاب فردی مسیحی در رأس این شورا می کوشد این معنا را القاء کند که جایگاه اقلیت در نظام سوریه محفوظ است و به غرب و اقلیت ها پیام دهد که قدرت آینده در دست سلفی ها و تندروها نیست.
قرار دادن یک چهرۀ میانه روی اسلامی و روحانی در رأس این ائتلاف نیز برای ایجاد تعدیل و بازسازی چهرۀ مخالفان تندرو و سلفی به ویژه پاک کردن خطر القاعده در سوریه است که آمریکا تاکنون به بهانه وجود آنها، عدم مداخله خود را توجیه می کرده است. این انتخاب می کوشد تا از این طریق فضای موجود را تحت الشعاع قرار داده و به نحوی جایگاه مخالفان را در نزد افکار عمومی داخلی و جهانی قابل قبول و مداخله را برای داخل و خارج توجیه پذیر کند.
در حال حاضر ائتلاف شکل گرفته، برگ جدیدی را در اختیار ائتلاف آمریکایی-اروپایی-عربی-ترکی در مقابل ائتلاف حامیان نظام سوریه یعنی روسیه، چین، ایران و عراق و تا حدی لبنان قرار داده است و قطعاً آمریکا با این برگ جدید به شکل دیگری وارد عرصۀ تأثیرگذاری در بحران سوریه خواهد شد. تا به این مقطع هنوز این مسئله روشن نشده که این تأثیرگذاری، نظامی خواهد بود و یا سیاسی اما با توجه به مخالفت کاملاً شفاف روسیه و چین برای مداخله نظامی به نظر می رسد در این مرحله شاهد دوره جدیدی از تلاش های سیاسی باشیم که احتمالاً به نتیجه خواهد رسید. در غیر این صورت این واقعیت بر همۀ بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای مبرهن است که با عدم موفقیت تلاش های دیپلماتیک، بحران سوریه ابعاد بین المللی جدی تری به خود خواهد گرفت و تبدیل به انفجار خطرناکی خواهد شد که می تواند دامنۀ آن زمینه ساز بحران های دیگری شود.
اما در مقابلِ تلاش هایی که برای فراهم کردن مشروعیت برای این ائتلاف و اقدامات بعدی مبتنی بر آن صورت می گیرد، قطعاً جریان های مخالف راه حل نظامی و به عبارت دیگر جریان طرفدار راه حل دیپلماتیک (با محوریت روسیه و چین و ایران) نیز بیکار ننشسته و تلاش خواهند کرد طرحی سیاسی را برای ارائه به مخالفان در داخل و خارج فراهم کنند تا احتمال موفقیت راه حل سیاسی بحران را افزایش دهند. در این زمینه به نظر می رسد که ایران و روسیه نیز طرح هایی در دست دارند و تلاش هایی نیز برای اجرایی کردن آن ها در جریان است. در حال حاضر گفته می شود ایران دور جدیدی از تلاش های دیپلماتیک را برای برگزاری نشستی میان گروه ها و احزاب موافق و مخالف نظام سوریه که مخالف مداخله خارجی در این بحران هستند، آغاز کرده است.
در شرایط فعلی تنها دو الگو برای پایان دادن به جنگ و بحران فرسایشی سوریه وجود دارد: الگوی حل بحران با مداخله خارجی و الگوی حل بحران بدون مداخله خارجی. آنهایی که در قطر و عربستان نشسته اند مدافع الگوی مداخله و راه حل نظامی هستند، در حالیکه مخالفانی که معتقد به راه حل سیاسی بدون مداخله خارجی هستند، هنوز به این ائتلاف نپیوسته اند و این گروه از مخالفان همچنان بخش مهمی از راه حل سیاسی داخلی را تشکیل می دهند و می توانند نقش مثبتی را در راه حل سیاسی آینده ایفا کنند و اتفاقا ایران در تلاش یافتن راه حلی به اتکای این بخش از مخالفان است که از وزنه خوبی در داخل نیز برخوردارند و بر خلاف مخالفان مسلح پایگاه مردمی مناسبی هم دارند. در نهایت اینکه به نظر می رسد روی آوردن ائتلاف غربی-عربی-ترکی به سمت دوره تازه ای از تلاش های سیاسی نوعی اعتراف به شکست کوشش های نظامی و مدل عملیات تروریستی برای ساقط کردن رژیم بشار اسد در مراحل گذشته است و لذا عرصه جدید احتمالا عرصه طرح های دیپلماتیک با استفاده محدود از ابزارها و فشارهای نظامی و امنیتی خواهد بود.