«حق با ژوزف لویی لاگرانژ، ریاضیدان همعصرش بود که گفت: «زدن گردن لاووازیه ثانیهای بیش طول نکشید اما شاید یکصد سال هم نتواند همانند او را پدید آورد.»
روزنامه اعتماد نوشت: «سال ۱۷۹۴ سرش زیر تیغ گیوتین رفت و یکی از هزاران هزار قربانی دوره وحشتِ انقلاب فرانسه شد. آن زمان ۵۰ ساله و یکی از بزرگترین و مهمترین دانشمندان اروپا بود و سرچشمههای نبوغش هم بیوقفه میجوشید. چند سال پیش از آن رساله شیمی مقدماتی را منتشر کرده و نقطه عطفی در مسیر توسعه این دانش رقم زده بود.
همچنین با تدبیر برخی مشکلات شهر پاریس، مثل تامین آب شهر و روشنایی برخی معابر آن خدمات بزرگی به همشهریانش کرد و حتی بخشی از ثروت شخصی خودش را در قحطی سال ۱۷۸۸ به مردم مناطق بحرانزده بخشید. انصافا حق با ژوزف لویی لاگرانژ، ریاضیدان همعصرش بود که گفت: «زدن گردن لاووازیه ثانیهای بیش طول نکشید اما شاید یکصد سال هم نتواند همانند او را پدید آورد.»
آنتوان لوران لاووازیه که سال ۱۷۴۳ در چنین روزی به دنیا آمد مردی بلندقد و رنگپریده بود و به خانوادهای نسبتا مرفه از اهالی پاریس تعلق داشت. اجدادش از طبقات پایین جامعه بودند که با پشتکار و وظیفهشناسی به مقامات بالای دولتی رسیدند.
هر چند طبقه اجتماعی که خانواده او در آن جای میگرفت، طبقه بدنام و منفوری از کارکنان مالیاتی دولت بودند و عامه مردم آنان را با صفتهایی مثل «زالوهای سیرنشدنی» میشناختند. پدرش اصرار داشت که او حقوق بخواند و وکیل دادگستری شود و لاووازیه جوان هم، حداقل در آن سالها علاقه زیادی به این حرفه داشت اما به رشته زمینشناسی و از آنجا به شیمی کشیده شد و به جای کار حقوقی، زندگی علمی را انتخاب کرد.
پرکار و سختکوش بود، خستگی را نمیشناخت و همزمان چند شغل و مسئولیت مختلف را به عهده داشت. صبحها ساعت ۵ از خواب بیدار میشد و از کارگاه باروتسازی دولتی (نزدیک زندان معروف باستیل) که او به عنوان بزرگترین شیمیدان فرانسه، رییسش بود بازدید میکرد و پس از اطمینان از سلامت کورههای آنجا به اداره امور مالیاتی میرفت و به کارهایش در آنجا میرسید.
ساعات باقی مانده از روز را به صحبت و بحث با دانشمندان دیگر، حضور در محافل علمی و گاهی هم ملاقات با مهمانان خارجی میگذراند و پس از فراغت از این وظایف، روی فرضیات و آزمایشهایی که در سر داشت کار میکرد. در یکی از نخستین آزمایشهای جدی خود این ادعای - امروز عجیب اما - آن زمان رایج را باطل کرد که «اگر آب به مقدار کافی حرارت ببیند به خاک تبدیل میشود.» این بلاهت از آنجا ناشی میشد که وقتی آب ناخالص را میجوشاندند، رسوب جامدی از آن به جای میماند. این آزمایش در زندگی علمی او، رویدادی فرعی و کماهمیت بود اما روشی که در انجام آن به کار بست (یعنی تجزیه و تحلیل دقیق و سنجش موشکافانه و رد هر ادعایی که در چنین آزمونی به اثبات نمیرسید) روش کارش شد. با همین روش و البته به کمک چند دانشمند دیگر، تعاریف ناقص و اصطلاحات پیچیدهای را که تا آن زمان در کتابهای شیمی وجود داشت یکی بعد از دیگری اصلاح کرد و نظام نامگذاری تازهای، بر اساس روشِ جدید علمی و مبتنی بر ترکیب شیمیایی مواد شکل داد.
مثلا در نظام جدید، جوهر گوگرد را اسید سولفوریک و آب قوی را اسید نیتریک نامیدند. به اعتبار کوششهای آنتوان لاووازیه در نوسازی علم شیمی (که نظام نامگذاری فقط بخشی از نتایج آن بود)، مورخان علم او را پایهگذار شیمی نوین میشناسند.»