درتا سوآپا یک لهستانی فارغالتحصیل رشته ایرانشناسی است که به فارسی شعر میگوید. به باور او، ادبیات به بهترین نحو از هویت و تاریخ یک سرزمین میگوید.
به گزارش ایسنا، مجموعه شعر فارسی «رقص مارهای سبز» در سال ۱۳۹۶ از این زن شاعر لهستانی در دنیای کتاب متولد شد. درتا سوآپا سال بعد نیز ترجمهای از کتاب «خواب زمستانی» نوشته گلی ترقی را منتشر کرد. او تاکنون آثار شاعران و نویسندگانی چون گروس عبدالملکیان، محمود حسینیزاد، شیوا مقانلو، ضحی کاظمی، آتوسا افشین نوید، بلقیس سلیمانی، علیرضا محمودی ایرانمهر، بهروژ ئاکرهای و گلی ترقی را به زبان لهستانی برگردانده و تعدادی از شعرهای معاصر لهستان را نیز به زبان فارسی ترجمه و منتشر کرده است.
درتا سوآپا در شهر تاریخی کراکوف که تا سال ۹۹۰ هجری پایتخت کشور لهستان بود و در حال حاضر نقش پایتخت فرهنگی را بازی میکند، زندگی کرده و درس خوانده است. او فارغالتحصیل رشته ایرانشناسی دانشگاه یوگلانی است.
سوآپا در همه سالهای تحصیل، مشغول مطالعه و تحقیق بر روی ادبیات معاصر ایران و ترجمه آن بوده و هماکنون در حال گذراندن رساله دکتری خود با عنوان «تحولات تاریخی خانواده ایرانی از انقلاب مشروطه تا اوایل دهه ۸۰ (مطالعه بر پایه متون ادبی)»، در رشته تاریخ ایران از دانشگاه تهران است. به مناسبت روز شعر و ادبیات فارسی با او گفتوگویی انجام شده است.
نخستین ترجمه آثار ادبیات فارسی به لهستانی و برعکس به چه زمانی و چه آثاری برمیگردد؟
اولین اثر ادبی فارسی که به زبان لهستانی برگردانده شده، «گلستان» سعدی است که به همت Samuel Otwinowski و از زبان دوم (از ترجمه ترکی اثر) در سال ۱۶۱۰ میلادی منتشر شد. ترجمه مستقیم از زبان فارسیِ این اثر بیش از ۲۰۰ سال بعد، در سال ۱۸۷۹ رخ داد و سه سال بعد از این اتفاق، یک ترجمه دیگرِ گلستان سعدی به زبان لهستانی در پاریس چاپ شد و مترجم آن، آقای Kazimirski بود. در سال ۱۶۸۰ میلادی در لهستان کتاب سهجلدی با عنوان لاتینی Thesaurus lingua rum orientalium Turcicae, Arabicae,Persica که بخش عمده آن شامل فرهنگ زبانهای فارسی، عربی و ترکی به زبانهای لهستانی، فرانسه، آلمانی و لاتین است وجود داشت. در این کتاب نیز ترجمه لهستانی یکی از اشعار حافظ چاپشده که نخستین ترجمه حافظ در اروپا بهحساب میآید. مؤلف کتاب مذکور آقای Mesgnien-Megiński بود. تأثیر ادبیات فارسی در سایر زمینههای فرهنگی نیز قابلمشاهده است. برای مثال Karol Szymanowski نوازنده پیانو و آهنگساز مشهور لهستانی در سال ۱۹۱۱ میلادی به هنگام اقامتش در وینِ اتریش با الهام گرفتن از آثار حافظ شیرازی دو مجموعه آهنگ مخصوص پیانو و ارکستر را ساخت که تحت عنوان The Love Songs of Hafiz شناخته شده و در سراسر جهان معروفاند. اما درباره ترجمههای آثار لهستانی به زبان فارسی، مجموعه «غزلهای کریمه» اثرِ شاعرِ قرن نوزدهمیِ دوره رمانتیسم Adam Mickiewicz که در سال ۱۸۲۶ در مسکوِ روسیه چاپ شد، یکی از قدیمیترین ترجمههای آثار ادبی لهستانی به زبان فارسی بهحساب میآید.
به نظر شما ادبیات فارسی ایران در لهستان بیشتر شناختهشده است یا ادبیات لهستان در ایران و چرا؟
به نظر میآید که ادبیات لهستانی بیشتر در ایران شناختهشده است، تا ادبیات فارسی در لهستان، اما در هر دو مورد این شناخت، شناخت اولیه است. دلایلش زیاد است. یکی از آنها کمبود مترجمان تواناست که بخواهند پای ترجمه یک کتاب بنشینند که برگردان آن مستلزم آشنایی عمیق با پیچیدگی فرهنگ کشور مبدأ ست و قدرت انتقال آن یا به وجود آوردن آن در زبان مقصد. چون ما وقتی یک اثر را ترجمه میکنیم، فقط کلمه نیست که برمیگردانیم، ما لحن نویسنده را، و همراه آن لحن کل جامعهای را که نویسنده در آن میزیسته و از آن تأثیر پذیرفته، برمیگردانیم. ترجمه آثار ادبی کشورهای کمتر شناختهشده (ادبیات ایران در لهستان هنوز هم که هنوز است در این ردیف قرار میگیرد) که هدف از آن نه تنها معرفی جنبههای ادبی اثر، بلکه آشنایی مخاطب با فرهنگ و تاریخ کشور نویسنده کتاب است نیز کار سادهای نیست. هم زمانبر است و هم تحقیق میخواهد و ما در دوره «تولیدی» زندگی میکنیم؛ دورهای که انتشار «سریع» یک کتاب از «کیفیت» ترجمه آن مهمتر است. این است که در سالهای اخیر در لهستان بیشتر با آثار نویسندگان ایرانی مقیم کشورهای غربی مواجه هستیم که به انگلیسی مینویسند و از انگلیسی به لهستانی ترجمه میشوند. کسانی که آن کتابها را برمیگردانند برخی اوقات نه مترجم هستند و نه کوچکترین اطلاعاتی درباره ایران دارند و از همینجا میتوان کیفیت آن ترجمهها را حدس زد. البته چند تا اثر داستانی فارسی معاصر نیز در لهستان منتشر شدند که مستقیم از فارسی و اکثراً توسط ایرانشناسان ترجمه شدهاند، مانند «چشمهایش» اثر بزرگ علوی (سال انتشار: ۱۹۵۳ میلادی)، «بوف کور» اثر صادق هدایت (سال انتشار: ۱۹۷۹ میلادی)، مجموعه اشعار فروغ فرخزاد «به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد» (سال انتشار:۱۹۸۰)، مجموعه شعر سهراب سپهری «صدای پای آب» (سال انتشار: ۱۹۹۳) که دیگر توی بازار نایاب هستند و آثاری مانند: «زنان بدون مردان» و «طوبا و معنای شب» شهرنوش پارسیپور و «خواب زمستانی» گلی ترقی که در بازار کتاب پیدا میشوند.
یک مورد دیگر که به معرفی آثار فارسی در لهستان کمک نمیکند، مسئله بودجه است. انتشار چند رمان و مجموعه داستانِ خوب از یک فرهنگ کمتر شناختهشده، پول زیادی میخواهد، بهخصوص اگر قضیه جلسات رونمایی آثار را نیز در نظر داشته باشیم که به عقیده بنده، اصلاً ضروری است. مؤسسات ادبی برخی از کشورهای خارجی از جمله آلمان، فرانسه، اسپانیا، روسیه، مکزیک، نروژ و ... از انتشار ترجمه بعضی از آثار ادبی کشورهای خود در لهستان حمایت میکنند. این جور قراردادها کمک بزرگی هستند در معرفی فرهنگ مد نظر، اما متأسفانه تا جایی که اطلاع دارم هنوز هیچگونه قراردادی در خصوص ترجمه بین ایران و لهستان بسته نشده است و چه حیف.
ادبیات معاصر فارسی چه امکانها، فرصتها و ظرفیتهایی دارد که میتواند با ترجمه به دیگر کشورها از جمله کشورهای اروپایی انتقال پیدا کند؟ در این بین شعر معاصر فارسی قویتر است یا داستان؟
میشل زرافا، جامعهشناس ادبی فرانسوی در کتاب «ادبیات داستانی، رمان و واقعیت اجتماعی» میگوید: همانطور که در دنیای واقعی، فرد محصول نهایی جامعه است، در داستان، نیز فرد آینه تمامقد جامعه است. جامعه ایران یکسان نیست، چند و چندین لایه دارد و هر کدام از آن لایهها دارای خصوصیات خاص خودش است. در ایران نهتنها شهر با روستا تفاوتهای زیادی دارد که در هر شهر، محله با محله نیز فرق دارد. تنوع زیاد است و تضاد نیز. همه اینها قابلیت انتقال به زبانهای اروپایی را دارد و کار در این زمینه بسیار زیاد است، اما در مورد شعر و داستان؛ شعر، خواننده حرفهای میخواهد، درحالیکه رمان و داستان هم راحت مخاطب عام پیدا میکند و هم در میان خوانندگان حرفهای ادبیات توجه را به سمت خود جلب میکند. برای همین روند معرفی ادبیات یک کشور در کشوری دیگر را بهتر است اول از رمان و داستان آغاز کرد و سپس وقتی شناخت بیشتری پیدا شد، سراغ شعر و آثار ادبیات کلاسیک رفت.
چرا در پایاننامه خود برای فهم تاریخ از متن ادبی استفاده کردهاید؟ متن ادبی چه چیزهایی بیشتر از گزارشهای رسمی و دیگر منابع پژوهش تاریخی در اختیار یک مورخ قرار میدهد؟
اصل تاریخ یک کشور، تاریخ مردمان آن کشور است. یعنی دقیقاً آن چیزی که در گزارشهای رسمی پیدا نمیشود. اسناد و گزارشهای رسمی نوشتهشده به همت مورخان یا ادبیانِ دربار، اگرچه از معلومات سیاسی و نظامی برخوردارند، هیچ اطلاعاتی در خصوص زندگی مردمانِ ایران را به من نمیدهند. بنابراین برای کسب اطلاعات مربوط به زندگی اجتماعی، فرهنگی و روزمره ایرانیان که روایت زنده است احتیاج داریم و این روایت زنده بیش از پیش در متون ادبی پیدا میشود. اصلاً فکر میکنم بازسازی و ترتیب دادن به این روایت زنده از مهمترین وظایف مورخ دوره مدرن باشد.
کدام متنهای ادبی را برای پژوهش دکتری خود انتخاب کردهاید؟ دلیل این انتخاب چه بوده است؟
هنوز مرحله انتخاب متون ادبی برای پژوهشم را به پایان نرساندهام. در پژوهشم که عنوان آن «تحولات تاریخی خانواده ایرانی از انقلاب مشروطه تا اوایل دهه هشتاد (مطالعه با تکیه بر متون ادبیات داستانی)» است، به تهران توجه ویژه دارم و یکی از علل آن این است که کل جامعه ایران از اوایل قرن جاری در حال شهری شدن است و تهران بهترین آینه آن روند. ازاینرو یک سری متون منتخبی و آثاری هستند که تغییر مناسبات خانوادگی و بین نسلی را در بستر شهرنشینی تدریجی ایرانیان نشان میدهند، مانند آثار امیرحسن چهلتن.
به نظر شما نویسندگان ایرانی در همین دوره مطالعه شما از انقلاب مشروطه تا دهه ۸۰ به کدام زوایای خانواده بیشتر پرداختهاند؟ تعریف خانواده در این مدت تغییر کرده است؟
تغییر تعریف خانواده در ایران را نمیشود یک جملهای پاسخ داد و من به دادن جوابهای کلی راضی نیستم. بله، البته که تعریف خانواده تغییر میکند. با وقوع مهاجرت روستاییان به شهرها در اواسط دهه ۴۰ شمسی و افزایش ارزش فردگرایی تزلزل ساختار گسترده خانواده در ایران شروع شده است. الآن ساختار اغلب خانوادههای ایرانی شبیه به ساختار هستهای است؛ اگرچه خانواده هستهای در ایران شکل خاص خود را دارد، ساختار خانواده معدنی نیز نادر نیست. روی تحولات خانواده ایرانی نهتنها مناسبات درون خانواده تأثیر میگذارند، بلکه آداب و رسوم خانوادگی، تغییر ارزشها، مهاجرت، میزان رضایت از زندگی، آسیبهای اجتماعی و تغییر نقش جنسیتی نیز از عناصری هستند که در پژوهش نباید نادیده گرفته شود.
برنامهای برای انتشار کتابهای دوزبانه دارید؟ فارسی و لهستانی؟
چراکه نه. اصلاً چندزبانی. بهطور کل از شرکت در پروژههای گوناگون ادبی هنری استقبال میکنم.
چقدر با ادبیات جنگ ایران و عراق که با عنوان ادبیات دفاع مقدس شناخته میشود، آشنا هستید؟ در معرفی و شناخت این گونه ادبی به لهستانیها سعی داشتهاید؟
بله، «زمین سوخته» احمد محمود، «زمستان ۶۲» اسماعیل فصیح و آثار داستانی جنگ ایران و عراق که بارها تجدید چاپ شده و میان خوانندگان جایگاه ثابتی پیدا کردهاند، زیاد است. از میان فرمهای کوتاهتر دو تا کتاب هست که حوادث جنگ را بیشتر در حاشیه آن، بسیار صادقانه و نزدیک به واقعیت ترسیم میکنند و من دوستشان دارم. یکی از آنها کتاب احمد دهقان «من قاتل پسرتان هستم» است و دیگری کتاب «از این مکان» نوشته قاضی ربیحاوی. امکانش زیاد است که در آینده بخواهم مجموعهای از داستانهای جنگ ایران و عراق را برای مخاطب لهستانی آماده کنم اما فعلاً برنامههای دیگری در راه است. در این اواخر نیز دو داستان قویِ جنگی از نویسندگان جوان زن خواندم: «عروس شط» از سپیده سیاوشی (در مجموعه «عمارت نیمهشب») و «به ستارهها بگو نبارند» از فاطمه زندهبودی (در مجموعه «سایههای ابریشمی») که هر دو خیلی قوی هستند و قابلیت ترجمه را نیز دارند.
درباره مجموعه شعرتان که به فارسی منتشر کردهاید هم توضیح دهید. از کی شروع به سرایش شعر فارسی کردهاید؟ این کارها بیشتر شبیه ترجمه شعر یک شاعر لهستانی است یا برای مخاطب ایرانی و فضای ایران نوشته شده است؟
حدود هفت یا هشت سال پیش و قبل از آمدن به ایران، گفتن شعر به زبان فارسی را شروع کردم. اینکه اشعار من شبیه چه هست و اصلاً چطور است از مخاطب باید پرسید، نه از من. اما این را باید بگویم که برای مخاطب خاص و اصلاً برای هیچکس شعر نمیگویم. شعر یادآوری آن چیزهایی است که در درون من ماقبل زمان است. میآید و وقتی آمد، من آن را بیان میکنم. فضای اشعار من هم فکر کنم دارای ملت خاصی نیست، انسانی است.