«سران این سازمان تصور میکنند که با اعلام رسمی مرگ رجوی وجه قدسیبودنشان زیر سؤال میرود و به خیالشان اگر بگویند که مسعود رجوی به دلیل اختلافات درونی سازمان از بین رفته یا در نتیجه بیماری جان خود را از دست داده، وجه اسطورهای او مخدوش میشود».
به گزارش ایسنا، روزنامه شرق نوشت: سرانجام خبر مرگ مسعود رجوی به صورت غیر رسمی از سوی سازمان منافقین اعلام شد تا قدری از ابهامات سرنوشت او کاسته شود و دست کم از این پس بتوان گفت که رهبر سابق این گروهک دیگر وجود ندارد؛ هر چند که اخیرا نیز سازمان، خبری رسمی درباره مرگ رجوی منتشر نکرد و رسانهها تنها از کنار هم قرار گرفتن عکس او و دیگر کشتهشدگان سازمان دریافتند که این گروه دیگر اصراری بر زنده بودن رجوی ندارد.
درباره نحوه مرگ رجوی بحثهای زیادی وجود دارد؛ به نحوی که برخی باور دارند با حمله آمریکا به عراق او نیز کشته شد اما این گزاره هیچگاه بهطور رسمی مورد تأیید قرار نگرفت و سازمان منافقین هم درباره این موضوع سخنی نگفت. بعد از حمله آمریکا چند بار فایل صوتی رجوی در مراسمهای این سازمان پخش شد و رجوی در آن صوتها درباره موضوعات روز سخن میگفت. برخی در آن مقطع گفتند که این فایلها صداسازی بوده است و برخی دیگر آن را مؤید زنده بودن رجوی دانستند. برخی دیگر نیز میگفتند که پس از حمله آمریکا به عراق او به عربستان رفته و در آنجا به سر میبرد که فرضیه اخیر هم هیچگاه تأیید نشد. تمام این گمانهزنیها ادامه داشت تا آن که در سال ۹۵ ترکی الفیصل، شاهزاده سعودی، در سخنانی در اجتماع سالانه حامیان گروهک منافقین در پاریس، از لفظ «فقید» و «درگذشته» برای اشاره به رجوی استفاده کرد. بعد از این سخنان تقریبا همه به این نتیجه رسیدند که رجوی درگذشته است اما این اطمینان رسمی نبود زیرا سازمان همچنان موضعی درباره مرگ سرکردهاش اتخاذ نکرده بود تا آن که با رؤیت تصویر رجوی در کنار دیگر کشتهشدگان سازمان، رسانهها و تحلیلگران این اقدام را موضع گروه منافقین فرض کردند. اما آن چه اکنون مهمتر از چگونگی مرگ رجوی به نظر میرسد، علت پنهانکاری سازمان درباره مرگ رجوی است. گر چه پنهانکاری شیوه مرسوم سازمان منافقین است اما مشخص نیست که منافقان در مخفیکردن طولانیمدت مرگ رجوی چه هدفی را دنبال کردهاند؟ و معلوم نیست که حضور مسعود رجوی، حتی حضور اسمی او، چه نفعی برای این سازمان داشته است؟
اعلام مرگ رجوی باعث فروپاشی سازمان میشد
عباس سلیمینمین باور دارد که نیروهای منافقین نمیتوانستند بپذیرند که مسعود دیگر وجود ندارد زیرا در تشکیلات سازمان یک فرد و نه جمع محوریت داشت. او در پاسخ به پرسشهای فوق به «شرق» گفت: «وقتی مجموعهای فرد محور میشود، با نبود آن فرد تشکیلات از هم میپاشد؛ بهخصوص تشکیلاتی که یک حصار آهنین دورش بود و هر آن چه مسعود رجوی میگفت انجام میشد، بدون آن که اعضای سازمان در تصمیمات حتی ذرهای مشارکت داشته باشند. به دلیل فردمحوربودن سازمان منافقین ۱۷ سال طول کشید تا اعضا به غیبت رجوی عادت کنند. در آن تشکیلات همه کارها و تصمیمات به مسعود برمیگشت و اعضا همه مطیع او بودند و در همه امور رجوی تصمیمگیرنده بود. در چنین فضایی اگر اعضا میفهمیدند که رهبرشان مرده است؛ بیتردید سازمان فرومیپاشید. به این دلیل ۱۷ سال از سرنوشت رجوی اطلاعی در دست نبود. سازمان منافقین بر اساس قانونمداری اداره نمیشد، بلکه همه تصمیمات را رجوی اتخاذ میکرد و منافقین بیم آن را داشتند که در صورت رسمیشدن غیبتش هیچکس نتواند سازمان را اداره کند. به طور کلی سازمانهای فردمحور بعد از نابودی رهبرشان متلاشی میشوند.»
رجوی برای کشورهای حامی منافقین موضوعیت نداشت
این پژوهشگر در پاسخ به این پرسش که آیا پنهانکاری در اعلام مرگ رجوی دلایل بینالمللی هم داشته است یا نه، اظهار کرد: «به نظر نمیرسد که دلیل بینالمللی داشته باشد، زیرا برای کشورهای حمایتکننده سازمان چندان اهمیتی نداشت که چه کسی وظایف خیانتکارانه به ایران را انجام میداد. عربستان، آمریکا یا رژیم صهیونیستی میان مریم رجوی، مسعود رجوی یا ابریشمچی فرقی نمیگذاشت. برای آنها مهم این بود که خیانت به ایران انجام شود. افزون بر این اساسا کشورهای مذکور شخص رجوی را آن قدر مهم تلقی نمیکردند و در نگاه آنها او تنها یک عامل بود. تردید نکنید که در تمام این سالها عربستان و سرویسهای اطلاعاتی غربی میدانستند که سرنوشت رجوی چه شده است اما اعضای سازمان نمیدانستند زیرا اگر میدانستند سازمان دچار فروپاشی میشد.»
روشنفکران اشتباه کردند
سلیمینمین همچنین به بعضی از گروههای دیگری که در ابتدای انقلاب فعالیت میکردند انتقاد کرد و گفت: «در اینجا میخواهم از روشنفکرانی گله کنم که در ابتدای انقلاب مدل سازمان را بر شیوه روحانیت ترجیح میدادند و از قضا مدعی بودند که از همه بیشتر هم میفهمند! متأسفم که بگویم آنهایی که ناآگاهانه در روزهای نخستین انقلاب اسلامی از مشی منافقین دفاع میکردند اکنون شرمندهاند و هیچکدام سربلند نیستند. امروز ما در ایران شاهد آنیم که همه چیز به طور شفاف به مردم گفته میشود و در کشور حتی اگر فسادی وجود داشته باشد، مردم به راحتی از آن آگاه میشوند. روشنفکران آن زمان ببینند که نتیجه مدل مورد دفاعشان چیست؛ نتیجه گروهی است که هیچ چیزی برای انسانها قائل نیست و همه افراد را بازیچه امیال خود میکند.»
او درباره نحوه احتمالی مرگ رجوی هم گفت: «من تصور میکنم رجوی به دلیل افراط در مسائل جنسی جان خود را از دست داد. به قطعیت میدانیم که شورای مرکزی منافقان فقط متشکل از ۲۴ زن زیباروی بود که مسعود با تمام آنها ارتباط برقرار میکرد. مستندات این گزاره وجود دارد و اعترافهای خانمهایی که از سازمان جدا شدند هم مؤید همین موضوع است. با چنین وصفی باور دارم که مسعود رجوی به دلیل جنون جنسی جان خود را از دست داد و تردید دارم که او در جریان حمله آمریکا به عراق مرده باشد زیرا بعد از آن چند بار نوارهایی از او پخش و صدایش شنیده شد یعنی معلوم بود که مانعی برای دیدن او وجود داشت.»
منافقان تصور میکنند با پنهانکاری عظمت مییابند
صادق زیباکلام هم درباره علت مخفیکاری سازمان در مواجهه با مرگ مسعود رجوی باور دارد که منافقان همواره به دنبال قداستگرایی برای رجوی بودهاند و به این دلیل تمایل نداشتند که مرگ او را عیان کنند. زیباکلام در تشریح نظر خود به «شرق» گفت: «سرشت سازمان منافقین مخفیکاری است. اگر روند فعالیت آنها را در ۴۰ سال اخیر بررسی کنیم، درمییابیم که اساسا هیچوقت اخبار درست و واقعی از سوی این سازمان منتشر نشد و هر سخنی که اعضای این سازمان میزدند، وجه آرمانی داشته و دارد. سازمان سعی میکند که همواره برای خود قداست خاصی ایجاد کند. هیچوقت نمیتوان از خلال سخنان مسئولان سازمان دریافت که چه اتفاقاتی در حال رخدادن است و دلیل سازمان برای اتخاذ یک تصمیم چه بوده یا چرا با یک موضوع مخالف و با موضوع دیگر موافق است. ابهام یکی از مهمترین ویژگیهای سازمان منافقین است و سران این گروه تصور میکنند که پنهانکاری به سازمان عظمت میدهد. پنهانکاری در موضوع مرگ مسعود رجوی هم با همین قاعده بررسی میشود. معلوم نیست با کدام منطق سران منافقین به این نتیجه رسیدهاند که مخفیکردن موضوعات باعث بزرگیشان میشود؟ علاوهبراین موضوع رجوی در سازمان منافقین بسیار تعیینکننده بود و تمام استراتژیهای تشکیلاتی را او تعیین میکرد. سران سازمان تصور میکنند که با اعلام رسمی مرگ رجوی وجه قدسیبودنشان زیر سؤال میرود و به خیالشان اگر بگویند که مسعود رجوی به دلیل اختلافات درونی سازمان از بین رفته یا در نتیجه بیماری جان خود را از دست داده است، وجه اسطورهای او مخدوش میشود.»