آخرین آمارها در یک بازه زمانی ۵ ساله نشان میدهد که ۵۱۷ هزار نفر به تهران مهاجرت کرده و ۳۵۱ هزار نفر هم از تهران خارج شدهاند.
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: بیشترین مهاجران به تهران چه کسانی هستند؟ این سؤالی است که البته از دید مردم عادی با جمعیت شناسان کمی متفاوت است. خیلیها فکر میکنند استانهای محروم و کم برخوردار در رأس این جابهجایی قرار دارند، اما برعکس تصورات ما، استان البرز با ۵۱ هزار نفر بیشترین حد مهاجر فِرِستی را به خود اختصاص داده است. آنطور که شهلا کاظمیپور، جمعیت شناس به «ایران» میگوید این مهاجرت به ۳ دلیل منطقی است. اول به علت جمعیت بالای استان البرز، دوم به خاطر بعد مسافت کمتر و سوم اینکه البرز در فاصله کوتاهی استان شده است. کمترین استان اما با ۲ هزار نفر مهاجر، استان کهگیلویه و بویراحمد است؛ استانی که به علت جمعیت پایین در مقایسه با سایر استانها، در آخرین رده مهاجر فِرِستی قرار میگیرد.
آخرین آمارها در یک بازه زمانی ۵ ساله نشان میدهد که ۵۱۷ هزار نفر به تهران مهاجرت کرده و ۳۵۱ هزار نفر هم از تهران خارج شدهاند. آماری که اگر بخواهیم خالص مهاجرت را از آن استخراج کنیم به رقم حدوداً ۲۰۰ هزار نفر میرسیم. ۲۰۰ هزار نفری که طی این سالها به جمعیت تهران اضافه شدهاند. با اینهمه باید پرسید که این حجم از جابهجایی تاکنون سابقه داشته است؟ کاظمیپور در این زمینه به آمار دقیقتری اشاره کرده و درباره آمار مهاجرت از سال ۹۰ تا ۹۵ این طور توضیح میدهد: «طی این بازه زمانی، ۵۷۲ هزار نفر به استان تهران مهاجرت کردهاند. حدود ۹ درصد از این آمار متعلق به استان البرز است. بعد از البرز، خراسان رضوی و در رتبه سوم هم استان آذربایجان شرقی قرار میگیرد. اما این به معنای این نیست که از سایر استانها مهاجر نداشتهایم. به هر حال تهران، یک کلانشهر است و جابهجایی در آن بسیار زیاد است.
وی با بیان اینکه مهاجرت از استانهای همجوار همیشه بیشتر از سایر استانهاست، میگوید: «بعد مسافت در مهاجرت بسیار تأثیرگذار است، اما عوامل دیگر هم در این مهاجرت دخالت دارند که مهمترین آن بیکاری است.»
برخی کارشناسان و مسئولان شهری معتقدند که با گران کردن امکانات و خدمات و همینطور هزینه مسکن در کلانشهرها میتوان از پدیده مهاجرت جلوگیری کرد، آیا این سیاست درستی است؟ پاسخ کاظمیپور به این سوال منفی است. او اتفاقاً این سیاست را غیر انسانی میداند و در توضیح این حرفش میگوید: «من معتقدم مهاجرت پدیده مثبتی است. چراکه هر فرد به دنبال بهبود شرایط خود، دست به جا به جایی میزند و این اتفاق بدی نیست. اما اگر این مهاجرت با برنامهریزی نباشد، قطعاً نتایج متفاوتی به دنبال خواهد داشت. یعنی اگرچه فرد به سودای پیدا کردن امکانات و شرایط بهتر، از شهر یا استان خود مهاجرت میکند، اما در نهایت از چاله به چاه میافتد و گرفتارتر میشود. مثل وضعیت حاشیه نشینی که به وجود آمده و این افراد به علت گرانی شهرهای بزرگ مجبور به حاشیه نشینی شدهاند و با انواع و اقسام آسیبهای اجتماعی دست به گریبانند! بنابراین این سیاست درستی نیست، چراکه بر موج مشکلات دامن میزند.»
کاظمیپور ادامه میدهد: بهترین راهکار توزیع درست امکانات و خدمات حتی در روستاهای محروم و دور افتاده است. نباید به علت گرانی مردم را از کلانشهرها برانیم. چراکه فرد تبدیل به حاشیه نشین میشود و این معضل بزرگتری است. از طرفی شکاف طبقاتی بشدت زیاد میشود. این جمعیت شناس درباره آینده مهاجرت بویژه برای کلانشهرها میگوید: ما نمیتوانیم در این زمینه آمار شفافی بدهیم. چراکه اساساً آمار دقیقی در اختیار نداریم.
این آمارهایی هم که اعلام میشود، بیشتر بر پایه خود اظهاری است. یعنی ممکن است فرد در این
۵ سال، چندین بار جا به جا شده و اطلاع نداده باشد! در حالی که مهاجرت جزو آمار جاری جمعیت است و باید در سازمان ثبت احوال ثبت و ضبط شود. اما آیا شما تاکنون آمار دقیقی در این حوزه از زبان ثبت احوال شنیده اید؟ بنده سالهاست که فشار میآورم، اما باز اتفاق مثبتی نیفتاده است.
به اعتقاد من بهترین راه ثبت مهاجرت کد پستی است. چون الآن افرادی که از تهران به شهرهای دیگر مهاجرت میکنند هم دقیقاً معلوم نیست که آیا به شهر مادری شأن رفتهاند یا نه! بنابراین نمیتوانیم بگوییم به چه میزان مهاجرت معکوس اتفاق افتاده است. وی ادامه میدهد: اخیراً مقالهای درباره تأثیر بحران آب و خشکسالی در مهاجرت نوشتم که نشان میداد در آینده با مشکل جدی تراکم جمعیت در مناطق برخوردار مواجه خواهیم شد. الآن بسیاری از مردم به همین دلیل از جنوب و جنوب شرقی کشور به شمال و شمال غربی مهاجرت میکنند. قطعاً جابهجایی جمعیت در تهران هم در آینده بسیار زیاد خواهد بود.
کاظمیپور با انتقاد از اینکه دولتها در هیچ دورهای چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، برنامهای برای تصدی گری بر مهاجرت نداشتهاند، میگوید: در همه دنیا جابهجایی جمعیت اتفاق میافتد اما دولتها برای آن سیاست و برنامه دارند. اما در ایران برخی میگویند در قانون اساسی فرد اختیار دارد هر جا که میخواهد زندگی کند. اما آیا در قانون اساسی آموزش اجباری نیست؟ خب فردی که حاشیه نشین میشود و ما برای آن برنامه نداریم، از این آموزش محروم میشود. آیا کودک کار حق مدرسه رفتن ندارد؟
وی از حاشیه نشینی، به عنوان مهاجرت بدون برنامهریزی نام برده و میگوید: نمیشود فرد خودش تصمیمی بگیرد که کجا زندگی کند! بارها گفتهام تهران یک ده بزرگ است که در اثر حاشیه نشینی به وجود آمده است.