صحنهای از بازی ایران و ژاپن که مدافعان ایران بازی را وِل کردند و برای اعتراض به سمت داور رفتند، منجر به باز شدن دروازهی ایران شد؛ صحنهای که موجب تحلیل بسیاری از مردم در شبکههای اجتماعی شد، تحلیلهایی که برخی از کارشناسان و جامعه شناسان هم آن را تأیید میکنند.
امین یکی از کاربران اینستاگرام، تصویری از این صحنه در صفحه شخصیاش منتشر کرده و دربارهی آن نوشته است: «من به شخصه از این بازی درس گرفتم. این عکس رو همیشه نگه میدارم تا یه خودم یادآوری کنم تفاوت افکار و فرهنگ حال و روز محیط ماست؛ بجای هدف بچسب به حاشیه! خیلی فرق داره بین کسی که میچسبه به حاشیه و کسی که تا تهش دنبال هدفش میره. جریان زندگی هم همینه، خلاصه شده تو همین تصویر؛ فقط تا تهش هدفتو دنبال کن و درگیر حاشیه نشو، دنبال مقصر نباش، قطعاً به هدفت میرسی».
زهرا کاربر دیگری با انتشار عکسی از این صحنه نیز نوشته: «اون صحنه که مدافعان بازی رو وِل کردن و رفتن به داور اعتراض کنن و گل خوردیم، خلاصه زندگی ما ایرانیها بود. همیشه به جای اینکه حواسمون به زندگیمون باشه دنبال مقصریم».
کاربری دیگر به نام پیمان در توئیت خود نوشته است: «به عنوان یک هوادار تو استادیوم این صحنه خیلی غریب و تابلو بود. یه آبیپوش داشت وسط محوطه جریمه تنها قدم میزد و ما تماشاگرها میزدیم تو سرمون که چرا کسی این و نگرفته. قشنگ اعتراض بی جا تمرکز تیم رو بهم ریخت و تاوانش را دادیم. حیف این همه انرژی امروز ورزشگاه».
البته در کنار تحلیلهای این چنینی، برخی هم با این اظهار نظرها چندان موافق نیستند. حمیدرضا ابک- روزنامهنگار در بخشی از متنی که در صفحه فیس بوک خود نوشته، آورده است: «حالا همه ژاپنی شناس شدهاند و متخصص مطالعات فرهنگی که ما اهل اعتراضیم و آنها اهل کوشش. ما دبهکاریم و آنها اهل روزی ۱۲ ساعت کار مفید. چرند مطلق. ما با داور دعوا میکنیم و آنها سخت کوشند. خانمها، آقایان، تا به حال پنج سطر درباره ژاپن خواندهاید؟ تا به حال خطاهایی که باعث حذف ژاپنیها در همین بازیای که فوتبال مینامیدش را بررسی کردهاید؟ میدانید شکست برایشان چه معنایی دارد؟ میدانید چه میکردند با خودشان وقتی اشتباهاتشان از حد میگذشت؟ هیهات. بی معرفتی که شمایید در حق سرزمین خودتان. خدا نکند ابوالفضلی از اسب بیفتد. حرملهها و شمرها چه فاتحانه سر میرسند».
میتوانیم خودمان را اصلاح کنیم اما در کدام نظام آموزش و پرورش؟
امان الله قرایی مقدم - جامعه شناس نیز تحلیل اکثریت واکنشهای منفی به عملکرد آن پنج بازیکن تیم ملی در آن صحنه و تعمیم آن به فرهنگ کلی جامعه را میپذیرد و در اینباره معتقد است: «ما از نظر تاریخی هم همواره به دنبال قهرمان و نجات دهنده بودهایم و همیشه دنبال مقصر میگردیم تا گناهمان را به گردن دیگران بیندازیم و از بار مسؤولیت شانه خالی کنیم. این ویژگی فرهنگی ما ایرانیها است و آن را از طریق تجربه تاریخی به دست آوردهایم. تمام شکستهای ما در طول تاریخ نتیجه عدم اعتماد به خودمان بوده است. به همین دلیل است هر اتفاقی میافتد گناه آن را به گردن دیگران میاندازیم. بازیکنان تیم ایران به جای اینکه در آن صحنه به دنبال توپ بروند، به دنبال داور رفتند تا اعتراض کنند.»
او با بیان اینکه این نتیجه تجربه زندگی مردم ایران است، میگوید: مردم ایران این چنین تربیت شدهاند و چون در امور مشارکت نداشتهاند و این چنین پرورش پیدا نکردهاند در نتیجه به دنبال مقصر میگردند و همیشه میگویند، «کی بود کی بود، من نبودم».
این جامعه شناس درباره اینکه برای اصلاح خودمان چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟ پیشنهاد میدهد: «میتوانیم خودمان را اصلاح کنیم اما در کدام نظام آموزش و پرورش؟ این موضوع باید از مدرسه شروع شود اما آیا این اتفاق میافتد؟ آیا ما فرزندانمان را متکی به خودشان بار میآوریم؟ ما در مدرسه به کودکان و نوجوانان اجازه صحبت کردن نمیدهیم و همیشه میگوئیم این ماییم که باید برای شما تعیین و تکلیف کنیم و این وضعیت همچنان هم ادامه دارد.»
قرایی مقدم اضافه میکند: «همواره در طول تاریخ مردم را متکی به دیگران تربیت کردهایم. از خانواده گرفته که همیشه گفته هر چه که بزرگترها بگویند تا جامعه. هرگاه مردم خواستند انتقاد کنند، به اصطلاح زبان آنها را بریدیم. به همین دلیل هربار مشکلی پیش میآید به دنبال مقصر میگردیم. اگر مردم را در زمینههای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی مشارکت دهیم و خودمان را ولی نعمت مردم ندانیم و آنها را متکی به خود بار بیاوریم کمتر شاهد چنین اتفاقاتی خواهیم بود. این نیز در یک پروسه طولانی مدت تاریخی و آموزشی اتفاق میافتد.»
بازیکنان ما برای داوری یک سوت کم دارند
ابوالفضل بجانی- پژوهشگر فرهنگ هواداری نیز با تحلیل مردم موافق است و میگوید: «زمانی من دبیر ورزش مدرسه در یکی از شهرهای آذربایجان شرقی بودم. یک روز که بچهها داشتند فوتبال بازی میکردند و یکی از تیمها عقب بود از من کمک خواستند. من نیز وارد بازی شدم و یک شوت محکم به سمت دروازه زدم که از زمین بیرون رفت. یکی از بچهها را به دنبال توپ فرستادم اما دیر کرد. یکی دیگر از بچهها آمد گفت آقا، شخصی بیرون دارد فحش میدهد. خودم به دنبال توپ رفتم متوجه شدم یک زوج مسن در حال عبور بودند که توپ با همسر آقا برخورد کرده و زن روی زمین افتاده است. آقا هم توپ را گرفته و هیچ کاری برای نجات همسرش انجام نمیدهد و داد و بیداد میکرد و میگفت توپ را نمیدهم. منظور من از این مثال این است که ما همیشه به فکر انتقام هستیم. زمانی که تصادفی اتفاق میافتد با اینکه میدانیم وسط خیابان بمانیم باید جریمه بپردازیم اما باز هم حاضر نیستیم کنار بکشیم.»
این دکتری مدیریت ورزشی ادامه میدهد: «همان طور که ماهی به آب و انسان به نفس وابسته است، جامعه نیز به فرهنگ نیازمند است. فرهنگ هم تزریق کردنی نیست. به نظر میرسد داد و بیداد کردن، اعتراض کردن و دنبال مقصر گشتن مدل ما شده است. مربی هم هر چه خوب و هر چه بد نمیتواند ذهنیت ما را تغییر دهد، گرچه مربیای که هشت سال در تیم ملی بوده است باید ذهنیتها را نیز تغییر میداد اما چنین کاری را انجام نداد. به عقیده من بهترین تحلیل از این بازی را آقای شِفر ارائه داد که تکرار یک اشتباه در لیگ ایران موجب باخت آن در جام ملتهای آسیا شد. در لیگ برتر ایران هرگاه داور سوت میزند همه روی سر داور میریزند و همین موضوع موجب باخت ما شد. بازیکنان ما برای داوری فقط یک سوت کم دارند.»
او اضافه میکند: «احساس حق به جانب داشتن، قضاوت و داوری کردن جزو فرهنگ ما شده است. پنج نفر برای اعتراض به سمت داور میروند در حالی که داور خطایی اعلام نکرده است! درسی که ورزش به ما داد بسیار سنگین بود. باخت سه بر صفر بعد از ۲۳ سال در ۹۰ دقیقه سنگین بود. در بازیهای قبلی ما میبردیم همه خوب بودند اما زمانی که باختیم نشان داد که ما صبر نداریم. ما نمیتوانیم تیم ملی را متهم کنیم زیرا خودمان هم همین رفتار را داریم. ما در مقابل ناملایمات، در برابر مشکلات و تیمی که باب میل ما نیست خیلی تند هستیم. به عقیده من مربی تیم ملی ایران باید حتماً روی بازیکنان ما از نظر روانی هم کار کند و کارش را به بهترین شکل انجام دهد و وا ندهد.»
بجانی بیان میکند: «اگر بازیکن ما به جای بازیکن ژاپن روی زمین میافتاد، داد و بیداد میکرد و بلند نمیشد و ما ۸۰ میلیون هم از بازیکن تیممان دفاع میکردیم اما بازیکن ژاپن این کار را انجام نداد زیرا آنها معطوف به کار هستند و ما معطوف به جنجال هستیم و دوست داریم یک مشکل را بزرگتر کنیم. به عقیده من تحلیل مردم درست است با این تفاوت که خود ما نیز این چنین هستیم. طوری اظهار نظر میکنیم که خودمان آن مشکل را نداریم و بقیه این چنین هستند و این روش برخورد ما با مسائل در جامعهمان است. بعد از آن صحنه نیز ما نتوانستیم خودمان را جمع کنیم و زمانی که بازیکنان ما روحیهشان را باختند، سرمربی ما هم روحیهاش را باخت و فقط میخواست حمله کند در حالی که تیم نیاز به یک لیدر و مغز متفکر داشت، کسی که آرامش و اعتماد به نفس را به تیم برگرداند نه کسی که از پشت محوطه جریمه به شکل نگران توپ پرتاپ کند و آن طوری شود که نباید میشد.»