دیوار برلین که سالها آلمان را به دو بخش شرقی و غربی تقسیم کرده بود و بزرگترین نماد جنگ سرد بود، چرا و چگونه شکل گرفت؟
به گزارش ایسنا، روزنامه سازندگی نوشت: جلوگیری از یک انقلاب کارگری به عنوان یکی از پیامدهای «پرخطر» بحران اقتصادی ۱۹۲۱، «ذلتبار» خوانده شدن قرارداد ورسای که به موجب آن آلمان ملزم به پرداخت غرامتی سنگین به کشورهای «پیروز» و دادن بخش هایی از خاک خود به لهستان شد. همچنین مقابلهگرایی دو جبهه نازیسم و فاشیسم از یک سو با دموکراسی غربی و کمونیسم از دیگر سو مهمترین عوامل آغاز جنگ جهانی دوم از جانب آلمان بود.
از این رو با نقض یکجانبه قرارداد عدم تعرض مورخ ۱۹۳۹ بین آلمان و شوروی از سوی آلمان و تهاجم به خاک لهستان در تاریخ ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ و شوروی در تاریخ ۲۴ ژوئن ۱۹۴۱ تحت عنوان عملیات «بارباروسا»، جنگ پرخونی درگرفت. حمله آلمان به شوروی، این کشور را از جمله متحدین غربی قرار داد و یک ائتلاف ضد هیتلری، در طول جنگ بنا نهاده شد.
به دنبال پیشرویهای آلمان و اعلام جنگ انگلیس و فرانسه و پس از مدتی ورود آمریکا به جبهههای جنگ ضد آلمان هیتلری، از تاریخ ۲۸ نوامبر تا اول دسامبر ۱۹۴۱ کنفرانس تهران در سفارت شوروی در تهران با شرکت استالین، روزولت و چرچیل تشکیل شد. در همین کنفرانس بود که اول بار صحبت از تقسیم آلمان به میان آمد. یک سال بعد سران دول متفق در تاریخ ۳ نوامبر ۱۹۴۲ با امضای موافقتنامه لندن تصمیم گرفتند که فرانسه را نیز به اعضای کمیسیون مشورتی اروپا اضافه کنند. سرانجام «سران بزرگ» در کاخ تزارها در شبهجزیره کریمه در کنفرانس یالتا از ۴ تا ۱۱ فوریه ۱۹۴۵ به طور قطعی تصمیم گرفتند که فرانسه را نیز در اشغال آلمان مشارکت دهند. بنابراین با اقناع استالین و روزولت از سوی چرچیل با هدف تقویت جبهه انگلستان، سهمی از خاک آلمان را برای فرانسه قائل شدند!
به دلیل عدم توافق بر سر دیگر تصمیمات مذاکرات این دوره بر سر میزان خسارات جنگی، غرامت و... کنفرانس دیگری در ماه اوت ۱۹۴۵ در پوتسدام با حضور هری ترومن، ژوزف استالین و وینستون چرچیل برای تکمیل طرحهای ارائه شده در دو کنفرانس پیشین و تعیین سرنوشت کشورهای اشغال شده، برگزار شد. متفقین در مقدمه اسناد کنفرانس پوتسدام تاکید کردهاند که «تمامی مساعی خود را به کار خواهند بست تا آلمان هرگز نتواند خطری برای همسایگان یا برای صلح جهانی به حساب آید». متفقین در نظر داشتند با توجه به تحقق چهار اصل «غیرنظامی کردن، تصفیه نازیگری، عدم تمرکز و تحقق دموکراسی» این برنامه را عملی کنند. جرج کنان از دیپلماتهای آمریکایی در آن دوره معتقد بود: «قرارداد پتسدام پیش از آنکه مشکل گشای مسائل باشد، مشکلات غیرقابلحلی را به وجود آورده است».
علاوه بر پروژههای غیرنظامی و نازیزدایی آلمان، طرحهایی هم برای از بین بردن یا اخراج آلمانی ها از سرزمینی که قرنها در آن زندگی کرده بودند، مطرح بود. به عنوان مثال در دسامبر ۱۹۴۸ یعنی تقریباً یک سال قبل از خاتمه رسمی جنگ، «ادوارد بِنِش» که بعدها رئیس جمهور چکسلواکی شد، اخراج ۵/۳ میلیون آلمانی را پیشنهاد داد... در سال ۱۹۴۷ بنش و «کرامر» که بعدها نخستوزیر و رئیسجمهور شدند، در یادداشتی به متحدان، تجزیه آلمان و ضمیمه کردن آن و مناطق وسیعی از امپراتوری آلمان و اتریش-مجارستان به چکسلواکی، درخواست شده بود.
در مجموع میتوان گفت کنفرانسهای تهران، یالتا و پوتسدام تصمیمات سرنوشتسازی را برای جهان به همراه داشتند؛ از این رو جایگاه خاصی در تاریخ جنگ جهانی دوم دارند. در ارتباط با آلمان ایدههای مطروحه در این کنفرانسها «به منظور از بین بردن ظرفیت جنگی ملی آلمان در داخل و خارج خاک آلمان، انهدام میلیتاریسم و نازیسم و مطمئن ساختن اینکه آلمان دیگر قادر به اختلال در صلح جهانی نخواهد بود» در نظر گرفته شدند. همچنین گفته میشود سلسله این کنفرانسها به ویژه کنفرانس یالتا آغاز «تقسیم جهان» و بلوکبندی شرق و غرب بود.
تقسیم بر دو
ایده آلمان تقسیم بر پنج در نهایت به ایده آلمان تقسیم بر دو مبدل شد. از آنجایی که ارتش سرخ به عنوان اولین ارتش «فاتح» به برلین رسیده بود و توانسته بود برلین غربی را نیز تصرف کند، برای «تملک» و کنترل یکی از این دو خاک وزنه ادعای شوروی سنگینتر شده بود. با اعلام تسلیم بدون قید و شرط ارتش آلمان از سوی مقامات آمریکایی در تاریخ ۷ ماه مه ۱۹۴۵ در «زایمر»، آمریکا، شوروی، انگلیس و فرانسه، در تاریخ ۵ ژوئن ۱۹۴۵ مسئولیت کامل اداره آلمان را بر عهده گرفتند. در این راستا کمیسیون کنترل مرکزی متشکل از فرماندهان عالی کشورهای «فاتح» که مقر آن در برلین بود برای اداره و کنترل هماهنگ بر امور آلمان تشکیل شد. سرانجام خاک آلمان شرقی تحت سیطره اتحاد جماهیر شوروی درآمد و خاک آلمان غربی تحت سیطره دیگر قدرتهای حاضر در کنفرانسهای مذکور.
دو حکومت، یک ملت
خاک کشور آلمان به مساحت ۳۵۷,۱۲۱ کیلومتر مربع، دو کشور آلمان شرقی با ۱۰۸ هزار کیلومتر و آلمان غربی با ۲۴۸ هزار کیلومتر را در خود جای داد. جمهوری فدرال آلمان (آلمان غربی) در ۲۳ مه و جمهوری دموکراتیک آلمان (آلمان شرقی) در ۷ اکتبر ۱۹۴۹ اعلام موجودیت کردند. آلمان شرقی در سال ۱۹۵۴ رسماً اعلام استقلال کرد اما بنا به توافقات چهار قدرت جهانی در نشست پتسدام نیروهای نظامی شوروی هنوز در این کشور مستقر بودند. این عمل بیش از هر چیز به علت حضور گسترده نیروهای آمریکایی در آلمان غربی و شرایط دوران جنگ سرد بود. تقسیم آلمان به دو کشور مجزا هرکدام از آنان را به منطقه نفوذ شوروی و آمریکا تبدیل کرد و هر یک دیگری را به فاشیسم و نژادپرستی متهم میکردند. در ۷ اکتبر ۱۹۴۹ اتحاد جماهیر شوروی در بخش تحت حاکمیت خود یک دولت کمونیستی روی کار آورد و آلمان شرقی عضو پیمان ورشو شد.
از سیم خاردار تا بتن
اقتصاد آلمان شرقی پس از جنگ با کمک شوروی پا گرفت و در جهت صنعت اتحاد جماهیر شوروی به کار گرفته شد. با خروج بخش زیادی از نیروی کار و اقشار مختلف، اقتصاد آلمان در تنگنا قرار گرفت. برای جلوگیری از این مهاجرتها، قوانین سختگیرانه عبور و مرور و همچنین استقرار سیمهای خاردار به طول مرز دو کشور آغاز شد. به دستور نیکیتا خروشچف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی با ساخت دیوار برلین در شهر برلین پایتخت «رایش سوم» در ۱۳ اوت ۱۹۶۱ جداسازی عینی و عملی دو آلمان به اوج خود رسید. دیوار به طول ۱۵۵ کیلومتر و به ارتفاع ۳ متر بود.
این دیوار تا سال ۱۹۸۹ شهر برلین را به دو منطقه شرقی و غربی تقسیم کرده و اصلیترین سمبل جنگ سرد بود که به پرده آهنین شهرت یافت. در جهت ساخت دیوار ۹۷ مورد خیابانهای شهری برلین در جهت شرقی-غربی و ۹۵ مورد مسیرهای بیرون شهری بین برلین غربی و سایر مناطق آلمان شرقی بسته شد. در ۲۰ سپتامبر ۱۹۶۱، کار ساخت حصار موازی با فاصلهای در حدود ۹۱ متر از سوی هر دو آلمان آغاز شد. تمام خانههایی که در فاصله بین این دو حصار قرار داشتند، تخریب شدند. مرحله آخر ساخت دیوار در سال ۱۹۷۵ آغاز و در آن از ۴۵ هزار قطعه بتنی مقاوم شده به ارتفاع سه و نیم متر و عرض یک و نیم متر استفاده شد. «دیواری که به قول کندی راهحل چندان مناسبی به حساب نمیآمد اما به مراتب بهتر از جنگ است».
به رسمیت شناخته شدن دو آلمان
در پاییز سال ۱۹۷۳، جمهوری فدرال آلمان و جمهوری دموکراتیک آلمان به عضویت سازمان ملل متحد درآمدند. ضمن اینکه طی مراسم خاصی، اعضای سازمان ملل، هر دو آلمان را مورد شناسایی قرار دادند، هر دو آلمان نیز یکدیگر را به رسمیت شناختند. این عمل چشمانداز وحدت مجدد هر دو آلمان را دستکم در کوتاهمدت از نظرها دور داشت. این در حالی است که حکومتهای هر دو آلمان همواره در قوانین و طرحهای بلندمدت خود بر اتحاد مجدد آلمان تاکید داشتند.
تقسیم به بهای گوشت و خون انسان
طبق مطالعات و گزارشات رسمی بیش از ۱۲۵ نفر در جریان فرار از دیوار در طی سال های استقرار آن در سالهای ۱۹۶۱ تا ۱۹۸۹ جان خود را از دست دادند و در حدود ۲۰۰ نفر نیز طی اقدام به فرار مجروح شدند. در همان سال نخست ۴۱ آلمانی در حین فرار به غرب کشته شدند. همچنین در این سالها بیش از ۵۰۰۰ نفر توانسته بودند از برلین شرقی به برلین غربی فرار کنند. با وجود اینکه کیفیت زندگی در برلین شرقی در صدر همه کشورهای اروپای شرقی قرار گرفت و آمار فرارها کاهش یافت، بسیاری از خانوادههای آلمانی در تمام طول سالهای پابرجایی دیوار برلین هرگز نتوانستند یکدیگر را ملاقات کنند. «در سال ۱۹۴۵ ماموران پلیس در یکی از قصابیهای شهر رورِ آلمان مقدار زیادی گوشت انسان پیدا کردند.
آلمان کشوری شکستخورده بود، ویرانهها، پناهندگان و مردمی اسیر یأس و ناامیدی روزافزون. کارخانههای آلمان که زمانی کشور صنعتی بزرگی محسوب میشد دست از کار کشیده بودند. تولیدات کشاورزی کفاف سیر کردن شکم مردم را نمیداد. جمعیتی که با ورود ۱۶ میلیون آلمانی از اروپای شرقی دائم بر تعداد آن افزوده میشد. مغازهها به جز حداقل جیره معین چیزی برای عرضه نداشتند و در خرابههایی که اکثر مردم به آن خانه میگفتند، چندان خبری از آسایش خیال نبود. پول رایج قبلی ارزشی نداشت و اکثر معامله ها با سیگارهای آمریکایی انجام میگرفت».
یالتا و تهران
دولت ایران در ۱۰ شهریور ۱۳۱۸ تنها یک روز پس از شروع جنگ جهانی دوم اعلام بیطرفی کرد، اما ارتش متفقین به بهانه حضور کارشناسان آلمانی و خودداری رضاشاه از اخراج اتباع آلمان در ایران، در ۲۵ اوت ۱۹۴۱ بخشهایی از خاک ایران را در زمان نخستوزیری علی منصور اشغال کرد. آلمان در طی جنگ خواهان آن بود که از طریق ایران به هند دسترسی پیدا کند و منافع انگلستان در این کشور را به خطر اندازد.
این اتفاق باعث شد که انگلستان به رغم اینکه تا آن هنگام با اتحاد شوروی همکاری چندانی نداشت، در پی اتحاد با شوروی در برابر آلمان باشد. در روز ۳ شهریور ۱۳۲۰ نیروهای شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیایی از جنوب و غرب، به ایران حمله و به سمت تهران حرکت کردند. ۹ آذر ۱۳۲۲، در کنفرانس تهران روزولت، چرچیل و استالین قرارداد قوای متفقین را امضا کردند که در آن تضمین شد قوای متفقین ایران را پس از پایان جنگ جهانی دوم ترک خواهند کرد و ایران غرامتی برای این مدت خواهد گرفت. پیشنیاز این قرارداد این بود که دولت ایران به آلمان اعلان جنگ بدهد که ایران در ۱۷ شهریور ۱۳۲۲ این خواسته را عملی کرد. مسأله ایران و خروج نیروهای متفقین در کنفرانس یالتا مجدداً مورد تأکید اعضا قرار گرفت.
پس از پایان جنگ جهانی دوم نیروهای آمریکایی و انگلیس طبق توافق قبلی با دولت ایران به تخلیه نیروهای خود از ایران پرداختند ولی نیروهای نظامی ارتش سرخ شوروی، همچنان در ایران باقی ماندند و از اجرای توافق سر باز زدند. حضور نیروهای ارتش سرخ در ایران به تشکیل دو حکومت خودمختار و کوتاه مدت جمهوری مهاباد در کردستان و حکومت فرقه دموکرات در آذربایجان انجامید. دولت شوروی قبل از خاتمه جنگ درصدد به دست آوردن امتیاز استخراج نفت شمال برآمد، اما چون با تصویب قانون منع اعطای امتیاز نفت به خارجیها در مجلس شورای ملی، از دریافت این امتیاز محروم شد، بنای مخالفت و ناسازگاری با دولت ایران را گذاشت و نیروهای خود را از ایران خارج نکرد.
پس از شکایت دولت ایران به شورای امنیت و مسافرت قوام السلطنه نخست وزیر وقت به مسکو که به امضای موافقتنامهای درباره تشکیل شرکت مختلط نفت ایران و شوروی انجامید، شوروی در اردیبهشت ۱۳۲۵ نیروهای خود را از ایران خارج کرد. حکومت خودمختار حزب دمکرات در آذربایجان و کردستان نیز بیش از ۷ ماه پس از خروج نیروهای شوروی دوام نیاوردند. موافقتنامه مربوط به تشکیل شرکت مختلط نفت ایران و شوروی نیز، سال بعد در مجلس رد شد.