تاریخ حضور تیرگی نفت بر زندگانی و سفره مردم ایران زمین، آنقدر عمیق و سیاه است که گاه از تورق آن هراسناک می شویم. مبرهن است بعد از انقلاب سال 57، بسته به نگاه دولت ها، پیچ و خم حضور این نعمت الهی بر آسایش و رفاه مردم، کمی و زیادی های خاص خود را داشته است. تاریخ نشان داده که هر چه از زمان حال فاصله می گیریم و به زمان های پیشین گریز می زنیم، نفت رفاه بیشتری را برای مردم به ارمغان آورده. گزافه گویی نیست اگر بگوییم که سیاست مرحوم دکتر مصدق در قبال نفت، هیچگاه تکرار نشد؛ همان مجموعه سیاستهایی که امروزه عموم سیاستمدارن و اقتصاددان¬ها، صرفا در قالب یادواره ای دست نیافتنی از آن یاد می کنند. اما امروز مساله قراردادهای نفتی، موسوم به IPC به سخن روز تبدیل شده است. قراردادهایی که مخالفانش، وطن فروشی و موافقانش رشد و توسعه می نامند. به دور از دنیای سیاست، و به دور از التهابی سیاسی، IPC و ماهیت آن را نزد کارشناسی خبره و نام آشنا، "دکتر نرسی قربان" برده ایم. نرسی قربان، از همان ابتدا با طرح مباحث سیاسی که حول این مبحث می چرخند مخالف بود و شرط مصاحبه را بحثی کاملا کارشناسی و تخصصی اعلام داشت. با پذیرش این شرط روانه دفتر او در میدان کتابی شدیم. سخنان نرسی قربان اگر چه سیاسی نبود، اما به عنوان سنگ محکی می تواند اهداف سیاسی دلواپسانی را که "شیر چاه نفتشان" بسته شده و امروزه منتقد IPC شده اند، نشان دهد. گفت و گوی "مردم سالاری" با دکتر نرسی قربان را بخوانید:
تعدادی از نماینده های مجلس که خواستار بررسی قراردادهای نفتی موسوم به IPC هستند، ادعا دارند که وزارت نفت این مفاد را محرمانه کرده و دست به نوعی پنهان کاری زده است. آیا چنین مساله ای صحت دارد؟
باید توجه کرد که تاکنون هیچ قراردادی به امضا نرسیده و صرفا بحث "الگوی قراردادها" مطرح است. در مورد الگوی قراردادهای IPC نیز باید عرض کنم که تا جایی که بنده مطلع هستم پنهان کاری صورت نگرفته و این الگوهای قراردادی در کنفرانس های مختلف، در کمیسیون انرژی مجلس و در ارگان های گوناگون در معرض بحث و بررسی قرار گرفته اند.
به نظر شما الگوی IPC، چه مزیتی به قراردادهای سابق که با عنوان "بای بک" شناخته می شوند دارد؟
مزیت IPC در این است که با چنین الگوی قراردادی ممکن است که جذب سرمایه و تکنولوژی آسانتر انجام شود. به هر حال مهم آن است که شرکت های خارجی در چند سال گذشته اعلام کرده اند که حاضر نیستند با الگوی گذشته "بای بک" به سرمایه گذاری در ایران اقدام کنند. بنابراین تنها راهی که پیش روی ماست انعقاد قرارداد بر اساس الگوی دیگر است که همانطورکه گفته شد باید به اندازه کافی قابل قبول برای سرمایه گذاران باشد تا جذب سرمایه و تکنولوژی را برای ایران در شرایط فعلی میسر سازد.
شرکت های خارجی به چه دلیل بر اساس قراردادهای "بای بک" حاضر به سرمایه گذاری در ایران نیستند؟
به گفته آنها این نوع قرارداد برای آنها زیان به بار می آورد. تجربه گذشته به آنها نشان داده است که الگوی این نوع قرارداد ها به گونه ای است که احتمال ضرر برای سرمایه گذار زیاد است و ریسک عملیات را افزایش می دهد. البته ضرر شرکت های بزرگ نفتی لزوما" به نفع ما نیست و در دراز مدت ممکن است همه طرفهای قرارداد متضرر شوند.
در عوض منتقدین IPC هم از زیان ده بودن این قراردادها برای ایران سخن به میان می آورند.
یک الگوی مناسب می باید یک بازی برد-برد باشد و برای طرفین قابل قبول باشد. اینگونه نیست که همه منافع نصیب یک طرف قرارداد شود. منفعت یک الگوی مناسب برای ایران جذب تکنولوژی و سرمایه است. برای سرمایه گذار هم بازگشت سرمایه با کمترین ریسک مد نظر است و مهم این است که به قراردادی دست یابیم که هم برای ایران و هم برای سرمایه گذار خارجی پر منفعت باشد. منفعت ایران به این امر بستگی دارد که ساختار پیشنهادی به نحوی باشد که علاوه بر منافع مالی بیشترین استفاده از نیروی انسانی و ساخت داخلی نیز شکل گیرد و انتقال تکنولوژی به شرکت های ایرانی میسر گردد. اگر این ساختار یکطرفه و غیر قابل انعطاف نوشته شود طرف مقابل حاضر به سرمایه گذاری در ایران نخواهد بود. نباید فراموش کنیم که هدف از ارائه یک الگوی جدید آنست که سرمایه گذار و تکنولوژی بهینه در توسعه منابع هیدروکربور ایران بکار گرفته شود. برای این کار هم باید سراغ شرکت های بزرگی برویم که هم دسترسی به تکنولوژی دارند و هم حاضرند که سرمایه خود را وارد کار کنند. شرکتهایی که دارای توان بالایی هستند و صاحب سرمایه و تکنولوژی هستند حاضر نیستند که با شرایط و الگوی گذشته به ایران وارد شوند ولی الگوی پیشنهادی جدید ممکن است به یک بازی برد-برد منجر شود.
IPC این شرایط مساعد را ایجاد می کند؟
به نظر من IPC شرایط انعطاف پذیری را ایجاد و مشکلات موجود در "بیع متقابل" را نیز
بنده از لزوم تدوین الگوی جدید برای جذب سرمایه و تکنولوژی در صنعت نفت و گاز ایران و منطقی بودن الگوی جدید در شرایط موجود صحبت کردم. نمایندگان محترم مجلس که پیگیر ماجرا هستند ممکن است از دید دیگری این موضوع را مد نظر دارند. من فقط این جمله را می توانم بگویم که هر روز تاخیر در جذب سرمایه و به کار گرفتن بهترین تکنولوژی در حوزه های نفت و گاز کشور ضرر جبران ناپذیری را به منافع دراز مدت ایران وارد می کند
تا حدودی رفع می کند. البته این بدان معنا نیست که با این الگوی جدید همه شرکت های بزرگ بین المللی انرژی علاقمند به سرمایه گذاری در ایران شوند. شرکت های بزرگ بطور کلی بر مبنای طرح های دراز مدت خود و ریسک های موجود در نقاط مختلف جهان سرمایه گذاری می کنند. از سوی دیگر شرکتهای بزرگ امریکایی کمتر به قراردادهای خدماتی که IPC نیز از آن نوع است علاقه نشان می دهند. این شرکت ها در زمانی که عراق در کنترل امریکا بود نیز در مناقصه برای منابع نفتی در عراق که بر مبنای قراردادهای خدماتی بود شرکت نکردند.
در بیع متقابل چه مشکلاتی وجود داشت که در IPC رفع شده اند؟
بطور کلی شرکت های نفتی و سرمایه گذران به دو موضوع اصلی اشاره داشتند و آن را باعث ریسک بالای این قراردادها می دانستند. یکی از این مشکلات مربوط به نحوه "سرمایه گذاری" است. در این نوع قرارداد مقدار سرمایه گذاری در حوزه از ابتدا تصمیم گیری می شد که با در نظر گرفتن وضعیت دینامیک حوزه های نفت و گاز ریسک سرمایه گذار را افزایش می دهد زیرا اگر مقدار سرمایه گذاری از اول معین گردد ولی در ضمن توسعه حوزه برآورد شود که نیاز به سرمایه¬ی بیشتری است می تواند به ضرر سرمایه گذار باشد. در الگوی قراردادهای جدید این مشکل حل شده و همزمان با توسعه میدان و وضعیت فیزیکی حوزه طرفین قرارداد، درباره میزان سرمایه گذاری تصمیم گیری می کنند.
دومین ایرادی که شرکتها در بیع متقابل می دیدند و در الگوی جدید رفع شده مربوط به کوتاه بودن قرارداد در بیع متقابل است که می توانست به ضرر طرفین قرارداد باشد. شرکتهای نفتی بزرگ علاقمند به توسعه میدان در دراز مدت و بهره مند شدن از منافع حاصله دارند که در بیع متقابل میسر نبود. در آن الگو سرمایه گذار پس از حدود یک ماه بعد از تولید حوزه در سطحی که در قرارداد معین می کرد حوزه را می باید تحویل می دادند و مسئولیت آنها عملا" پایان می پذیرفت. از دید ایران هم در این شرایط قراردادی اگر به دلایلی تولید با مشکل رو به رو می شد معلوم نبود که مسئولیت با چه گروهی است.
بنابراین، شما این ادعای منتقدین IPC را که می گویند این نوع مدل قراردادهای نفتی، نسبت به "بای بک" زیان ده هستند را تکذیب می کنید؟
اجازه بدهید که یک مساله را برای همیشه روشن کنم. دلیل آنکه تجدید نظر در قراردادهای نفتی در دستور کار قرار گرفت عدم رغبت به الگوی قبلی بود و بطور کلی شرکتهای معتبر حاضر نبودند که تحت شرایط "بای بک" در حوزهای نفت و گاز ایران سرمایه گذاری کنند. اگر تقاضا برای سرمایه گذاری با شرایط قبل وجود داشت که نیاز به الگوی جدید نبود و به همین جهت مقایسه "بای بک" با الگوی جدید معنای عملی ندارد.
از جمله مسائل دیگری که به عنوان نقص، برای IPC مطرح می شود این است که، توان تصمیم گیری شرکتها در حوزه نفتی، به اندازه توان تصمیم گیری ایران خواهد بود. به نظر شما این مساله ضعف محسوب می شود؟
دقت کنیم که وقتی شرکتی برای سرمایه گذاری در حوزه نفت و گاز وارد ایران می شود و بر اساس قراردادی مشخص قصد سرمایه گذاری و فعالیت دارد می باید بر مبنای ساختار حوزه با کمک شریک ایرانی و شرکت ملی نفت در مورد بکارگیری سرمایه و تکنولوژی تصمیم گیری کند. این شرکتها قرار است تکنولوژی روز را همراه با سرمایه کلان به کشور بیاورند. اگر ما خود چنین توانی را داشتیم دیگر نیازی به این شرکتها نبود. به هر حال این شرکتها قرار است در حوزه نفتی در دراز مدت با ما همکاری نزدیک داشته باشند پس باید یکدیگر را در نوع و ماهیت فعالیت قانع کنیم. از آنجایی که هر دو طرف منافع شان در گرو موفقیت طرح است، اعمال "بهترین روش" حائز اهمیت است. لازمه آن نیز همکاری هر دو طرف برای رسیدن به توسعه بهینه حوزه مورد نظر است.
بنابراین آنچنانکه تعدادی از نمایندگان مجلس می گویند، این مساله تقدیم مالکیت به شرکت خارجی نیست؟
این قرارداد یک قرارداد خدماتی است و "تقدیم مالکیت" به هیچ وجه در این نوع قرارداد ها معنا ندارد. یکی از دلایلی که شرکتهای خارجی حاضر به سرمایه گذاری در ایران نیستند و اگر هم میل به سرمایه گذاری داشته باشند، با اکراه و تردید خواهند آمد، طرح همین مبحث نوع قرارداد های خدماتی است.
کشورهایی که با ایران میدان نفتی مشترک دارند، بیشتر به سمت کدام نوع از قراردادها گرایش دارند؟
این کشورها از انواع قرارداد ها استفاده می کنند. کشور قطر بیشتر به سمت قرارداد های “مشارکت در تولید" تمایل دارد که مورد علاقه بسیاری از شرکتهای نفتی است. در عراق قراردادهای خدماتی مورد استفاده است ولی در کردستان عراق قراردادهای مشارکت در تولید ارائه شده است و به همین دلیل حضور شرکتهای بزرگ نفتی امریکا را در کردستان شاهد هستیم. تركمنستان هم از قراردادهای مشارکت در تولید استفاده می کند.
این نوع از قراردادها با IPC چه یک الگوی مناسب می باید یک بازی برد-برد باشد و برای طرفین قابل قبول باشد. اینگونه نیست که همه منافع نصیب یک طرف قرارداد شود. منفعت یک الگوی مناسب برای ایران جذب تکنولوژی و سرمایه است. برای سرمایه گذار هم بازگشت سرمایه با کمترین ریسک مد نظر است و مهم این است که به قراردادی دست یابیم که هم برای ایران و هم برای سرمایه گذار خارجی پر منفعت باشد
تفاوتهایی دارند؟
قرارداد IPC یک قرارداد خدماتی است، که هر چند شرکت مربوطه سرمایه گذاری های لازم را ارائه می کند اما شریک در نفت و گاز تولید شده نیست و در ازاء خدمات مبلغی که طبق فرمولی از قبل تعیین شده به او پرداخت می شود. اما شرکتی که طی "قرارداد مشارکت در تولید" دست به فعالیت می زند، صاحب مقداری از نفت تولیدی طبق قرارداد می شود.
آیا به عوض الگوی جدید ارائه شده می توانستیم از قراردادهای شناخته شده "مشارکت در تولید" استفاده کنیم؟
به نظر من در شرایط فعلی و بالاخص برای حوزه های مشترک که رقیب هر روز منابع ما را بیشتر می برد استفاده از این نوع از قرارداد ها که برای شرکت های خارجی جذاب تر از IPC است می تواند به کار گرفته شود.
کشورهای حوزه خلیج فارس که دارای میادین نفت و گاز مشترکی با ما هستند، به واسطه استخراج بیشتر نفت و گاز، درآمدی بیشتری هم عاید شان می گردد. چه میزان از فزونی این درآمدها، به نوع قرارداد آنها با شرکتهای نفتی باز می گردد؟
درآمد بیشتر از حوزه های مشترک ایران با کشورهای حوزه خلیج فارس در اصل به خاطر روابط نزدیک آنها با امریکا و کشورهای اروپای غربی و دنباله روی از سیاست های آنها در منطقه است. قراردادهای نفت و گاز با بهترین شرکت های انرژی امریکایی و اروپايی نیز ادامه این سیاست است. پایگاه های نظامی امریکا در کویت، بحرین، قطر و سایر کشورهای منطقه ریسک پایین و منافع بالای عملیات شرکتها را تضمین می کند. قراردادهای برد-برد با در نظر گرفتن نیروی انسانی کارامد و موقعیت کلی این کشورها به نفع آنها نیز هست و منجر به تولید بیشتر و درآمد بیشتر شده است. در مورد حوزه های نفت و گاز مشترک با ایران در حقیقت سهم منابع نفت و گاز ایران بین این کشورها و شرکتهای نفتی به نوعی تقسیم می شود. پس قراردادهای بین این کشورها و شرکت ها قسمتی از این بازی است. به عنوان نمونه کشور قطر چند سال است که از حوزه نفتی پارس جنوبی روزانه حدود 350 هزار بشکه نفت استخراج می کند در حالیکه ایران از این حوزه نفتی هنوز برداشتی نداشته است.
گاه مخالفان IPC با طرح مسائلی همچون نادیده گرفته شدن توسعه ملی، بر خلاف منافع ملی بودن، مغایرت داشتن با حق مالکیت و مفاهیمی از این قبیل، از الگوی قراردادی IPCانتقاد می کنند. نظر شما در این مورد چیست؟
من واقعاً متوجه نمی شوم که دلایل آنها چیست که این مسائل را مطرح می کنند. به نظر چنین برداشتی در مورد قراردادها شاید زیاده روی باشد. قرارداد نفتی صرفا توافقی است بین شرکت ملی نفت ایران و شرکتی که صاحب سرمایه و تکنولوژی است که قرار است در استخراج و تولید نفت همکاری کند. این مساله ای نیست که منافع ملی کشور را به خطر اندازد و قابل تغییر نباشد. در ده های 1950 و 1960 هفت شرکت بین المللی نفتی حدود 90 درصد تولید نفت دنیا، 65 درصد پالایشگاه های جهان و بیش از 45 درصد حمل و نقل نفت را در دست داشتند، لذا قدرت فراوانی در این گروه بود که با سیاستهای امریکا، انگلستان و فرانسه نیز تقویت می شد . اما در حال حاضر این شرکت ها صرفا به دنبال رشد همراه کسب سود خود هستند و نه ضربه زدن به منافع ملی و سیطره یافتن بر حق مالکیت کشورها. در حال حاضر ارزش سهام اپل، گوگل و میکروسافت به مراتب از سه شرکت بزرگ نفتی امریکا بیشتر است.
یکی از اعضای کمیسیون انرژی ادعایی داشته مبنی بر اینکه طرحی برای جایگزین کردن IPC دارد. آیا واقعا این الگوها آنقدر سبک وزن هستند که شخصا یک فرد، به نگارش آن همت کند؟
هر طرحی که جذب سرمایه و تکنولوژی را تضمین کند و منافع بیشتری را برای ایران در پی داشته باشد، حتما باید مورد بررسی قرار گیرد. البته این طرح باید منجر به همکاری شرکت های خارجی با ایران شود. ارائه طرحی که نتواند به جذب سرمایه و تکنولوژی بهینه بیانجامد دردی را درمان نمی کند. البته بهتر بود این طرح ها وقتی که تجدید نظر در الگوی قراردادها مطرح بود برای بررسی ارائه می شد.
همانطور که در جریان هستید، بحث IPC به مجلس کشیده شده است. اگر موافق هستید در مورد دلایل این موضوع نیز گفتگویی داشته باشیم؛ چرا که ظاهرا علت ارجاع این مساله به مجلس، آن هم در قالب یک طرح دو فوریتی بیشتر دلایل سیاسی دارد تا صرفه اقتصادی.
اجازه بدهید که وارد این مباحث نشویم. بنده به عنوان یک کارشناس از لزوم تدوین الگوی جدید برای جذب سرمایه و تکنولوژی در صنعت نفت و گاز ایران و منطقی بودن الگوی جدید در شرایط موجود صحبت کردم. نمایندگان محترم مجلس که پیگیر ماجرا هستند ممکن است از دید دیگری این موضوع را مد نظر دارند. من در پایان فقط این جمله را می توانم بگویم که "هر روز تاخیر در جذب سرمایه و به کار گرفتن بهترین تکنولوژی در حوزه های نفت و گاز کشور ضرر جبران ناپذیری را به منافع دراز مدت ایران وارد می کند".
گفت و گو : سید مسعود آریادوست
روزنامه مردم سالاری