گروه سیاسی - حدیث خوشنویس:کمتر از هشت ماه به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم باقی مانده است؛ پایان ریاست جمهوری احمدی نژاد؛ همان فردی که روزی اصولگرایان او را به عنوان نامزد خودشان معرفی و به شدت از او حمایت می کردند تا جایی که برخی خواسته یا ناخواسته او را رجایی دوم معرفی کردند. اکنون پس از گذشت قریب به ۸ سال اصولگرایان نه تنها از او بریده اند بلکه حاضر نیستند او و دولتش را در جناح اصولگرایی بپذیرند و اکثر قریب به اتفاق اصولگرایان وی را سخنگوی حلقه انحرافی می دانند و معتقدند که احمدی نژاد از آرمانهای انقلاب فاصله گرفته است. رییس دولت که زمانی اصولگرایان را خواند تا راهکار ۶+۵ را در طیف اصولگرایی به کار اندازد و خود را داعیه دار وحدت آنها معرفی کرد اکنون به گفته خود اصولگرایان بیشترین استفاده را از اختلاف بین آنها می برد. حمید رضا ترقی عضو ارشد حزب موتلفه اسلامی در گفت و گو با پایگاه خبری فریادگر می گوید: دولت احمدی نژاد دچار تومور مغزی شده است و نیاز به جراحی دارد. معاون امور بین الملل حزب موتلفه معتقد است که دولت اکنون به رقیبی برای اصولگرایان تبدیل شده و سعی در استفاده کردن از امکانات دولتی برای پیروزی در انتخابات آینده را دارد.
در این برهه زمانی به نظر می رسد که اختلافات اصولگرایان دو چندان شده است. قبل از سال ۸۴ که اصلاح طلبها در عرصه قدرت قرار داشتند یک وحدت حداقلی در جناح اصولگرا وجود داشت. بعد از روی کار آمدن دولت اصولگرای آقای احمدی نژاد و در آستانه مجلس هشتم ما با سازو کار ۶+۵ مواجه شدیم. در آن زمان رییس دولت نهم با دعوت از برخی افراد بنام در کابینه خود ساز و کار اولیه این گروه را شکل داد. ولی پس از مدتی با کنار گذاشتن وزرایی از کابینه به نظر می رسید که اختلافات در جناح اصولگرایی در حال شدت گرفتن است تا اینکه اوج این اختلافات در آستانه انتخابات مجلس نهم خود را نشان داد تا جایی که منجر به جدایی جبهه های مختلف از جبهه متحد اصولگرایان شد. شما این اختلافات را چطور می بینید؟
آن چه که شما امروز از دیدگاه های متفاوت اصولگرایان مشاهده می کنید آرایش جدید سیاسی کشور در شرایط عدم حضور جدی و فعال اصلاح طلبان است. در گذشته در عرصه رقابت، آرایش سیاسی بیشتر میان دو جناح اصلی اصولگرا و اصلاح طلب بود. تندروهای اصلاح طلب مشکلاتی را برای کشور به وجود آوردند که دود آن به چشم معتدلین اصلاح طلب نیز رفت و موجب شد که به مرور در ۵ تا ۶ انتخابات اصلاح طلبان از عرصه سیاسی کشور در بسیاری از جاها حذف شوند به همین خاطر باید یک آرایش جدید سیاسی در برای رقابت سیاسی در کشور سامان پیدا می کرد. این آرایش جدید سیاسی در بین اصولگرایان سامان دهی شد به گونه ای که هر دو جریان چه جبهه متحد و چه جبهه پایداری زیر مجموعه روحانیت باشند ولی در روشها بتوانند رقابت جدی تری را در عرصه سیاسی کشور رقم بزنند که بر این اساس خلا وجود اصلاح طلبان را بتوانند در عرصه سیاسی جبران کنند. این اختلافات عمدتا در روشها و شیوه های اجرایی است و شاید بتوان گفت که این اختلافات تاکتیکی و زیر بنایی است. این آرایش زمان انتخابات مجلس نهم شکل گرفت. بنابراین ما داخل مجلس نیز با یک آرایش جدید سیاسی مواجه هستیم. این آرایش در حال حاضر به سمت کامل شدن و رفع نواقص پیش می رود.
در ابتدای شکل گیری آرایش جدید برخی گفتند که اختلاف بین اصولگرایان تاکتیکی است ولی واقع امر این است که در سوم تیرماه سال ۸۴ آرایش جدیدی در حال شکل گیری بود. این آرایش جدید در ابتدا با لیست رایحه خوش خدمت در انتخابات شوراها و فراکسیون انقلاب اسلامی مطرح شد و اکنون به جبهه پایداری تغییر نام داده است. برخی نیز اینطور عنوان کرده اند اختلاف جبهه پایداری و جبهه متحد به دلیل اختلاف میان سران این دو جبهه یعنی آیت الله مهدوی کنی و آیت الله مصباح یزدی است. این مسئله از نظر شما چگونه است؟
ریشه این نوع آرایش سیاسی بر می گردد به نوع برداشت و اجتهاد علمایی که در راس این طیف و دو جریان قرار دارند. نوع برداشت آنها از نوع حکومت، روش اداره حکومت و شیوه هایی که در فعالیتهای سیاسی باید مورد توجه قرار دهند، متفاوت است. این اختلاف نظرها همیشه مبنای این رقابتها بوده است. در زمان حضرت امام(ره) زمانیکه ایشان اجازه انشقاق مجمع روحانیون از جامعه روحانیت دادند به دلیل تفاوت دیدگاه آنها در نوع و اداره حکومت بود. یک طیف دیدگاه مرحوم نایینی را در رابطه با بحث ولایت فقیه داشتند و طیف دیگر دیدگاه حضرت امام(ره) را داشتند. اکنون نیز ما چون به سمت اسلامی تر شدن و جامعه سازی نظام در حال حرکت هستیم یک طیف مانند آیت الله مصباح معتقد است که ما باید شیب حرکت به سمت اسلامی تر شدن نظام را تندتر کنیم و آیت الله مهدوی کنی معتقد است که این شیب باید متناسب با آماده سازی مردم و ظرفیت شناسی مردم صورت بگیرد.
در زمان انتخابات مجلس نهم و حتی قبل تر از آن برخی از افراد که در موتلفه نیز حضور داشتند معتقد بودند اگر این طیف که اکنون زیر نظر آیت الله مصباح سامان دهی نمی شدند، ممکن بود که برای نظام خطر آفرین باشند؟
طبیعی است. اگر این نوع حرکتها توسط روحانیت کنترل نشود و به آن چارچوب داده نشود این امکان وجود دارد که به تندروی و افراطی گری بیانجامد. لذا رقابت با محوریت روحانیت به دلیل نقد پذیری و تعادل بهتر انجام می شود.
ما می دانیم که جبهه پایداری را در حال حاضر افرادی مانند محصولی، لنکرانی، سلیمانی ... و به واقع وزرایی تشکیل می دهند که در مقطعی وزیر آقای احمدی نژاد بودند و اکنون آن پست را عهده دار نیستند و به واقع در زمانی شعار احمدی نژاد بدون مشایی را سر دادند. به این دلیل که این آقایان مشایی
این دو گروه در اصول با یکدیگر تفاوتی ندارند. در حقیقت این دو گروه منشور اصولگرایی و مبانی ای را که مقام معظم رهبری تببین کرده اند قبول دارند. در سالهای قبل مسائلی در کشور اتفاق افتاد که مواضع برخی از افراد در جریان اصولگرایی با یکدیدگر مخالف بود. یکی مسئله فتنه بود که در سال ۸۸ رخ داد و دیگری تومور مغزی که دولت گرفت و جریان انحرافی از آن پدید آمد. این دو مقوله نیاز به این داشت که در طیف جریان اصولگرایی منطبق بر نظرات مقام معظم رهبری عمل شود. برخی از اصولگرایان در جریان فتنه نتوانستند موضع گیری روشنی داشته باشند یا بعضا سکوت و تامل کردند. برخی نیز دچار تردید شدند که نسبت به این جریان چه نوع برخوردی مطلوب و مناسب است. در رابطه با جریان انحرافی نیز ما چنین وضعی داشتیم. برخی وجود چنین جریانی را علامتی برای خط قرمز کشیدن بر روی تمام کارهای مثبت دولت دانستند و عده ای نیز این مسئله را نیز تفکیک کردند و گفتند این توموری است که دولت به آن دچار شده و آن را به انحراف و ضعف کشانده است. در این میان اما نباید نقاط مثبت دولت را نادیده گرفت. اما اکنون عوارض ناشی از این تومور در مواضع، رفتار و عملکرد دولت مشاهده می شود. برخی جریان انحرافی را آنقدر بزرگ کردند که قوه قضاییه با آن همه دستگیریهایی که انجام داد در نهایت نتوانست جریان انحرافی را محکوم کند.
به نظر شما این جریان به چه دلیل به انحرافی موسوم شد؟ برخی می گویند که به دلیل سحر و جادو این جریان به جریان انحرافی موسوم شده که اخیرا این مسئله توسط مشایی تکذیب شد. این اتفاق در دولت اصولگرا اتفاق افتاده است. می خواهیم تمرکز بیشتری در رابطه با جریان انحرافی داشته باشیم.
البته نمی توان به این حلقه انحرافی نام جریان داد به این دلیل که مشخصات جریان را ندارد. برخی افرادی در این جریان شناسایی شده اند که معلوم شده این افراد در این جریان فریب خورده هستند و هیچ نقش و محلی از اعراب در این جریان ندارند. اما برخی از آنها اعضایی هستند که به شکلی زمینه ساز این ابهامات و این برداشتها با این حلقه در جامعه شده اند. این افراد از قبل نیز در ریاست جمهوری حضور داشتند که حال چه اطلاعاتی به دست آورده اند و چه بهره برداری کردند جای خودش را دارد. در این جریان یکسری مشخصه های فکری مانند مکتب ایرانی و دوستی با مردم اسراییل وجود دارد که بر محوریت انسان در توسعه تاکید می کند. این شاخصه ها، شاخصه های ایدئولوژیک در بسیاری از مواقع محسوب نمی شود. به عنوان مثال اگر فمینیست در یک مجموعه تفکری پیش آید، نمی توان گفت که این یک تفکر برانداز است. به واقع باید گفت این مسئله یک انحراف برداشتی است. تا زمانیکه این حلقه انحرافی همه مشکلش همین اختلاف نظرها در رابطه با مکتب ایرانی و دوستی با مردم اسراییل بوده به عنوان یک انحراف فکری در مبانی انقلاب و مسائلی که ما به عنوان یک مکتب فکری به آن معتقد هستیم مطرح است. زمانیکه اینها را گرفتند و اکنون محلی از اعراب به جز تراوشات فکری که گاهی از زبان آقای احمدی نژاد و یکی از افراد دولت منتشر می شود، این مسئله از یک حلقه انحرافی به یک جریان رسمی رقیب در معادلات سیاسی در حال تبدیل شدن است. یعنی جریان انحرافی قبلا یک منشا فکری داشته ولی اکنون با استفاده از امکانات دولت و موقعیتی که در دولت و نفوذی که در کشور در ساختار دولت داشته تبدیل به جریان رقیب می شود که بتواند در چارچوب رقابتهای سیاسی کشور با جریان اصولگرا رقابت کند. ما دولت را به عنوان یک ضلع از رقابتهای سیاسی در کشور به حساب می آوریم که بنا دارد از حمایت آقای احمدی نژاد برای روی کار آوردن کاندیدای مورد نظر خودش استفاده کند که در این مرحله بین جبهه پایداری اتفاق افتاده است.
اخیرا آقای آقا تهرانی این مسئله را تکذیب کرده است؟
گفتن که ملاک نیست؛ عملا این موضوع اتفاق افتاده است. تعدادی از افراد در جبهه پایداری طرفدار دولت هستند و از آن حمایت می کنند و با تعدادی از افرادی که در این جبهه به دلیل جریان انحرافی مخالف دولت هستند و اطمینان ندارند که سپردن مسولیت به این طیف در آینده مشکلاتی به وجود نیاورد با یکدیگر دچار اختلاف هستند. بنابراین در جبهه پایداری ما با دو طیف مواجه هستیم. یک طیف از جبهه پایداری نسب جدیدی پیدا کردند، اساسنامه، استراتژی و شورای روحانیت برای آن تشکیل شده و الهام از آیت الله مصباح یزدی می گیرند و طیفی که به این مسائل اعتقادی ندارند و طرفدار دولت هستند و می خواهند از حمایت احمدی نژاد در رقابت آینده بهره مند شوند.
به نظر می رسد که این جریان خیلی دولت را قبول نداشته باشد؟
فکر نمی کنیم که فاصله ای بین این جریان و دولت وجود داشته باشد. اکنون جریانی که از جبهه پایداری جدا شده جریانی است که به دولت نزدیکتر است. به واقع آنها دنبال مدل پوتین-مددوف هستند.
از مسئله جبهه پایداری کمی فاصله بگیریم و به موضوعاتی که اکنون در جامعه در ارتباط با ارز مطرح است، بپردازیم. برخی معتقدند این اعتراضات از طرف خود اصولگرایان مطرح شده است. آنها این حرف را به این دلیل مطرح می کنند که چندی پیش کریمی اصفهانی نزدیک به موتلفه این موضوع را مطرح کرده بود که اگر گرانیها ادامه یابد مردم اعتراضات خود
انتقادات ما به دولت در مسائل اقتصادی ناشی از بی تدبیری ها و ضعف تدبیر در حل مشکلات اقتصادی کشور است. این بی تدبیریها فشارهایی را به مردم وارد ساخته است. این مسئله به نحوه اجرای برخی از قوانین مانند قانون ارزش افزوده بر می گردد. این مسائل بسیاری از آثار مثبت مانند نحوه هدفندی یارانه ها در مرحله اول را به زیر سوال می برد. همچنین بسیاری از اهداف و شعارهایی که دولت در ابتدای روی کار آمدنش در رابطه با تحقق عدالت و اصلاح وضع اقتصادی کشور داده بود در معرض خطر قرار گرفته است.
سوال من این است که آقای کریمی اصفهانی چند ماه قبل گفته بود که اگر گرانی ادامه پیدا کند مردم اعتراض خود را اعلام خواهند کرد. چرا این اعتراضات بعد از اظهارنظر یکی از اعضایی نزدیک به موتلفه اتفاق افتاد؟ مردم نیز می گویند که اعتراضاتی که در بازار به قوع پیوست از سوی اصولگراها ساماندهی شده است.
پیش بینی این نوع مسائل برای افرادی که در بازار هستند و ارتباط نزدیکی با بازار دارند خیل دور از ذهن نیست. احمد کریمی اصفهانی که خودش در داخل بازار است و فشار را می بیند و نتایج آن را حس می کند کاملا برای او روشن است که اگر این روند ادامه پیدا کند صبر و تحمل بازار تا به چه میزان است.
این مسئله به چه علت بعد از کنفرانس مطبوعاتی احمدی نژاد به وقوع می پیوندد؟
پیش آمدن اعتراض در بازار بعد از کنفرانس آقای احمدی نژاد ارتباطی با موضوع گیری کریمی اصفهانی پیدا نمی کند. افرادی که به دنبال بروز ابراز ناراحتیشان هستند به دنبال بهانه ای می گردند. زمانیکه امید برای حل این مشکلات رییس جمهور است، می بینیم که این فرد در مصاحبه اش همه مشکلات را به گردن افراد دیگر می اندازد و خودش را تبرئه می کند. گویا اتفاقی در کشور نیافتاده است. اگر این اعتراض تحت کنترل باشد جنبه سیاسی پیدا می کند ولی اگر از کنترل خارج شود مورد سواستفاده برخی از اقشار قرار می گیرد.
به بحث اختلافات بر گردیم. چندی پیش یکی از اعضای موتلفه گفته افرادی که به اختلافات اصولگرایی دامن می زنند افرادی خارج از دایره اصولگرایی هستند. بسیاری از فعالین سیاسی اصولگرا نیز چنین دیدگاهی دارند. به نظر شما کدام جریان خارج از دایره اصولگرایی از این مسئله استفاده خواهند کرد؟
منفعت اصلی تشدید اختلاف بین اصولگرایان برای اصلاح طلبان و جریان انحرافی است. یعنی این دو طیف از این جریان نفع می برند. در خط مشی هایی که از سوی سران این طیف نیز مطرح شده کاملا این تاکید روی دامن زدن بر اختلافات بین اصولگرایان بوده است.
قدر مسلم آنکه اصلاح طلبان مدتی است که از عرصه مدیریت کنار رفته اند. بنابراین ما با سه جریان نو اصولگرایی، فرااصولگرایی و اصولگرایان سنتی مواجه هستیم که شامل موتلفه و امثالهم هستیم. به این دلیل که جناح حاکم از صدا و سیما و دستگاهها و سازمانهای مختلف بیشتر در اختیار این سه طیف اصولگرایی قرار گرفته است. به چه دلیل در جریان اصولگرایی این جدایی اتفاق افتاده است؟
اسم این مسئله را نمی توان جدایی گذاشت.
پس چه اسمی برای آن می توان بگذاریم؟
نقد اشکالات به مفهوم جدایی نیست.
شما به اصلاحات هم نقد داشتید. اگر اسم این مسائل را جدایی نمی توان گذاشت پس چه چیزی است؟
ما به مبانی اصلاحات نقد داشتیم. به استراتژی سکولاریزه کردن نظام توسط آنها نقد داشتیم.
استراتژی سکولاریزه در بین اصلاحات جایگاهی ندارد. اخیرا نیز آقای خاتمی و اصلاح طلبان به نقد اصلاحات روی آورده اند. این افراد روحانی هستند. چطور یک روحانی می تواند استراتژی سکولاریزه کردن را در پیش بگیرد؟ شاید برخی از افراد با دیدگاه سکولاریزه کردن موافق باشند ولی آن را نمی توان به کل جریان اصلاح طلبی نسبت داد...
اتفاقا مبانی آنها همین است.
اگر اینطور بود در همان زمان از آنها به عنوان نیروهای خط امامی نام برده نمی شد...
تفکر خط امامی یک شعار غیر واقعی از سوی اصلاح طلبان بود.
به چه علت معتقدید که در اردوگاه اصولگرایان جدایی رخ نداده است؟
این مسئله یک بحث درون گفتمانی است که برای صیانت از اصولی که به آن پایبند هستند انجام می گیرد. زمانیکه فردی در جریان اصولگرایی روشی را اتخاذ می کند که به اردوگاه اصولگرایی آسیب می زند اولین نفراتی که باید آن را نقد کنند اصولگرایان هستند. به این دلیل که فردی با نام اصولگرایی آمده و حالا در نیمه کار بر طبق مبانی اصولگرایی عمل نمی کند. باید تکلیف مشخص شود که او بر مبنای تفکر اصولگرایی عمل می کند یا راه دیگری را رفته است؟ آنچه که باید در اینجا به آن دقت کرد این است که اصولگرایان برخلاف اصلاح طلبان عمل کردند که اگر عملکردشان بد بود یا اشکال داشت بازهم از عملکرد اشتباه به دلیل وابستگی گروهی دفاع کنند.
رییس جمهور اخیرا دوبار در رابطه با ادامه داشتن دولت تاکید کرده و با تغییر استانداران هم برخی اینطور اظهار نظر کرده اند که شانس سایر اصولگرایان برای برد در انتخابات آتی زیر سوال است تا چه برسد به اصلاح طلبان؛ نظر شما چیسـت؟
ما این جریان را به عنوان یک جریان جدی رقیب حساب می کنیم.
با توجه به اینکه اکنون دولت تمام امکانات را در اختیار دارد چطور سایر اصولگرایان می توانند در قدرت قرار گیرند؟
به نظر ما مشکلی وجود ندارد.
شما رقیب خود را دولت می دانید؟
زمانیکه وارد عرصه سیاسی شویم فرقی بین اصلاح طلبان و سایر رقبا برای اصولگرایان وجود ندارد. زیرا با همان جوشش