در روزهای گذشته میزگردی به مناسبت روز جهانی سواد آموزی در
انجمن دیده بان حقوق کودک برگزار شد، حضار تلاش کردند تا به عواملی چند از علل بی سوادی با توجه به نظام آموزش و پرورش بپردازند.
به گزارش
مردم سالاری آنلاین،
اکبر یزدی یکی از سخنرانان این برنامه بود که به مسائلی ریشه ای در خصوص موضوع بحث پرداخت ولی به علت محدودیت لغوی در گزارشات به گفته هایش آنطور که باید و شاید پرداخته نشد. لذا در این مطلب به بازتاب هر چه بیشتر نکات قابل توجه این فعال کهنه کار حقوق کودک خواهیم پرداخت.
یزدی تلاش کرد نگاه ها را به ریشه ها منعطف کند. او اشاره کرد بنا به گفته مسئولین آموزش دولتی آماری برای محصلین خارج شده از چرخه آموزشی وجود ندارد اما تخمین میزنند تعداد این کودکان بیش از چهارمیلیون نفر باشد . تنها دردو سال 144000 کودک ثبت نام نکردند. از طرفی آموزش و پرورش برای طرد شدگان از مدرسه برنامه درستی ندارد به همین دلیل تعداد کودکان بازمانده از تحصیل هر سال افزایش می یابد. البته معمولا آمار دولتی ها در مورد مصائب ازآمار واقعی فاصله دارد.
برنامه هایی که کودکان را پشت دیوار مدرسه نگه می دارد
با وجودی که از خانواده با القاب مقدس در ادبیات دولتی نام برده می شود طبق برنامه ششم تصمیم گرفته شده چنانچه کودکی بیش از ۳ بار توسط اورژانس اجتماعی در خیابان دستگیرو پذیرش شود، حضانت کودک از والدین سلب و در اختیار سازمان قرار گیرد «تا این چرخه به حالت اول برنگردد و ما دوباره کودک را در خیابان نبینیم.»
کشف جدید
اوضاع فقر و فلاکت و تضاد طبقاتی فاحش و نظام مزد بری نیست که کودک کار تولید و باز تولید میکند. بلکه مادران وخانواده اند که کودک کار دنیا می آورند که البته کار خوبی انجام می دهند که نیروی کار فوق ارزان تا یک سوم حداقل حقوق برای سرمایه دار می زایند اما فقط در خیابان نباشند که مبلمان شهری بد منظره میشود.
ازدواج مانع ادامه تحصیل
تصویب ماده 27 «قانون حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان بی سرپرست یا بدسرپرست»، که به سر پرست اجازه میدهد با فرزند خوانده خود ازدواج کند و همچنین مجاز شمردن سن ازدواج برای دختران سیزده و پانزده سال برای پسران این قانون آشکارا کودکان را در معرض ازدواج زودرس و اجباری قرار می دهد که مستقیما غیر انسانی و علیه مصوبات بین المللی است و وجود قانونی«صیغه محرمیت»که به ازدواج زود هنگام کودکان مشروعیت میدهد و کودکان را وارد قرارداد شرعی میکند که روابط دیگری مانند رابطه جنسی از آن بیرون میآید که در بسیاری از موارد به باردار شدن و سقط جنین و در نهایت فشار برای ازدواج منجر میشود و این دست معضلات کم نیستند که کودک را ازکودکی و آموزش محروم می کند.
کار کودک نتیجه نظام اقتصادی و مانع تحصیل
انگيزه فعاليت اقتصادى، توليد مايحتاج انسان ها نيست، بلکه سود آورى سرمايه است. رشد روزافزون تکنولوژى و دانش علمى و فنى که کليد سعادت و رفاه انسان است، در اين نظام به بيکارى و محروميت هرچه بيشتر صدها ميليون انسان ترجمه ميشود. اساس نظام حاکم بر دنیا کسب ارزش اضافه و نیروی کار کارگر است همه ولع تولید کالای ارزان را دارند تا سود بیشتری را به جیب بزنند. وقتی دستمزد یک کارگر یک پنجم خط فقر شد وبیکاری میلیونی حاکم وهزینه خانواده پاسخ گویی برای ادامه حیاتش نشد اجبارا کودک به بازار کار پرتاب میشود براین اساس میتوان اینچنین بیان کرد که چون کودک کار به دلیل دستمزدی برابر یک سوم حداقل حقوق ، نداشتن هزینه بیمه وعدم محدودیت طول ساعت کارو... نیروی کار فوق ارزان به شمار می رود در مشاغل مختلف به کار گرفته میشود . از تحصیل باز میماند فلذا هرچه که نوشته شود تا زمانیکه مسئله مربوط به اقتصاد حل نشود نوشته های قانونی بی پشتوانه است وبه کار نمی آید.
نواقص قانونی در مورد کار اشاره کرد
جامعه جهانی و رهبران دولتی جهان در سازمان ملل جمع شدند و در مورد مساله فقر و رشد جوامع بشری صحبت کردند. بزرگ ترین کنوانسیون به تصویب رسید: "کنوانسیون منع کار پر مخاطره کودکان" که توسط صد و هفتاد و نُه کشور جهان در همان سال با حضور صد و چهل و پنج وزیر از کشور های مختلف در سالن اجتماعات سازمان ملل در ژنو به تصویب رسید. در این اجلاس برای رسیدن به این هدف و جایگزینی کار کودکان با تحصیل سقفی تعیین شد. آن ها قول دادند که اولا تا سال دو هزار و پانزده تعداد مردم فقیر دنیا به نصف برسد و دوما تمامی کودکان جهان در این سال باید از حق آموزش و تحصیل برخوردار شده باشند. مساله دیگر این بود که تعداد کودکان دختر در مدارس باید مساوی تعداد کودکان پسر باشد و این حسن ختام، اهداف جهانی در این زمینه ها بود.که عملا به نتیجه نرسید.
این پدیده ای روشن و زنده در جهان است به طوری که دست اندر کاران سازمان ملل آن را مطرح کرده و بیان داشته که ما در زمینه حقوق کودک موفق بوده ایم غیر از سه بخشِ خشونت علیه کودکان، ازدواج کودکان و کار کودکان این درحالی است که قرار براین بود تا سال 2015 حداقل نیمی از این کودکان از شرایط فقر خارج شوند .
و تمام این مسائل فقر در شرایطی است که به گفته کایلاش ساتیارتی اگر مخارجی که برای ارتش ها می شود، فقط برای دو روز قطع شود، می توان با پول آن همه ی بچه های دنیا را با سواد کرد. و این کار دشواری نیست. دو درصد پولی که دولت آمریکا و انگلیس به بانک ها واریز می کنند، بیش از کل مخارج تحصیل تمامی کودکان جهان است.
منظور از این حرف ها چیست؟ این که تعیین کردن این هدف، یعنی امر تحصیل کودکان جهان تا سال دو هزار و پانزده، کار عجیب و غیر ممکنی نبود. یعنی این که مشکل برای امر تحصیل کودکان ما فقر این جهان نیست، بلکه مشکل در عدم همبستگی ما و در غیر انسانی بودن این جامعه است. در غیر این صورت، چیزی که امروز قولش را داده اند همین امروز ممکن و شدنی است.
متاسفانه نگاه کلان به مسئله در جامعه ما ضعیف است به گونه ای که شرایط، سازمان های مردم نهاد را به سمتی سوق داده که درگیر مسائل مربوط به بهزیستی شده اند به جای آنکه دنبال جذب بین المللی و فعالیت کلان برای حل مسئله کودکان و آموزش باشند یعنی به گونه ای مصائب روز مره مارا از پرداختن به این فعالیت ها بازداشته است.
مطالبات معلمان موثر در کیفیت آموزش
به هر جهت در ارتباط با کودکان خواسته های معلمان برحق بوده و اگر بخواهیم به دنبال احقاق حق کودکان باشیم ارتباط سازمان های مردم نهاد با معلمان ازکلیدهای موفقیت در این راه است.
اعظم السادات داریوش