نمایش «
ماهی سیاه کوچولو» به نویسندگی م
هرنوش علیا و با کارگردانی
محمد عاقبتی از اول تا شانزدهم شهریور ماه امسال در تماشاخانه پالیز روی صحنه رفته است. متن این نمایشنامه با نگاه و الهام گرفتن از داستان صمد بهرنگی نوشته شده و به اهتمام محمد عاقبتی از حیث فرم و محتوا تمامی جنبه های آموزشی و تفکر خلاق برای کودک و نوجوان را در گفتار و بازی ها لحاظ کرده است.
به گزارش
مردم سالاری آنلاین، این نمایش در تابستان ۲۰۱۶ به عنوان یکی از طرح های برگزیده کارگاه تولید پروژه های جدید، توسط کمپانی نیو ویکتوری در نیویورک انتخاب شد و و بهار امسال نیز درTriskelion Arts بروکلین به زبان انگلیسی بهروی صحنه رفته بود.
در مورد نمایش ابتدا باید اشاره کرد که استفاده از راوی و متد قصه گویی برای ورود به متن در عین اینکه کاملا متاثر از هدف گذاری گروه سنی کودک و نوجوان است، اما از حیث مواجهه و بازپرداخت داستان برای مخاطب بزرگسال نیز می تواند در خور تامل باشد؛ چه اینکه تاکید و اگزجره آوایی راوی برابر دیده مخاطب گره گشودن از مهم ترین معانی داستان است. نخستین نقطه وقفه در گفتار راوی و روایت او از زندگی ماهی سیاه و مادرش شروع می شود که با دقت نظر کارگردان و راوی بسیار مناسب ادا م
ی شود و مخاطب را دعوت به سوال و تامل می کند:
« ... یه چند روزی بود که ماهی سیاه کوچولو خیلی بی حوصله بود؛ مادرش فکر می کرد اون مریض شده، اما نگو که درد ماهی سیاه یه چیز دیگه است!»
تقسیم بار تداعی موقعیت و کشمکش میان اجرا و ارائه دو بازیگر و راوی برای وارد کردن مخاطب کودک و نوجوان به متن به مدد این اگزجره متوازن سهل الوصول می شود.
در طول اجرای نمایش اجرای بسیار جذاب و پرمعنای بازی ها و نکات کلیدی دیالوگ ها به خوبی به رده سنی کودک و نوجوان این فرصت را می دهد تا زاویه دید و نقطه نظر متفاوت را هرچه بهتر و عمیق تر درک کند و از ارائه پاسخ های دم دستی فاصله بگیرد. یکی از مهم ترین نقاط طرح سوال در بازی و دیالوگ ها، با گفتار دایی ماهی سیاه به شکل کاملا دقیق مساله را از متن جهان داستان به فضای ذهنی مخاطب متصل می کند: دایی ماهی سیاه در توجیه مخالفت خود با فکر کردن به دریا و هر آنچه خارج از برکه کوچک آنها قابل تصور است می گوید « ما باید مراقب سرمایه هامون باشیم ... » و پررنگ ترین نقطه پیوند ذهنی و زبانی داستان با واقعیت پیرامون مخاطب نوجوان، از همین گفتار می تواند به دهها سوال درباره نمایش و البته زندگی اجتماعی نیز تسری پیدا کند. استفاده درست از ترانه نیز به مثابه تمهید مواجهه ای وسیع تر ذهن نوجوان را هر چه بیشتر با گفتگوها و دلایل ماهی کوچولو و شخصیت های دیگر پیوند می دهد.
از منظری دیگر گفتار و ادله مخالفت مادر با فکر کردن به دریا نیز می تواند پرسش و نقطه نظر مخاطب نوجوان نمایش را به بسیاری از گفتارهای روزمره و تصورات متنوع درباره زندگی و اجتماع مرتبط کند:
«عزیز من، برکه که اول و آخر نداره، همینه که هست!»
ارائه بازی های بعدی بچه قورباغه، قورباغه مادر، خرچنگ، مارمولک و لاک پشت نیز به مدد آوای گفتار و توالی گفتگو در صحنه اثر را داینامیک تر می کنند، اما مشخصا گفتگوی ماهی سیاه کوچولو با لاک پشت صد و یکساله ای که با توهم و رویای زندگی در "دریای بعد از این" هر تلاش و ایده ای درباره حرکت بسوی دریا را رد می کند عمیق ترین بخش نمایش است. به طور مشخص، لاک پشت وقتی سعی می کند ماهی سیاه را از ایده دریا منصرف کند با اشتهایی زایدالوصف و البته حسرت آلود، نه رو به ماهی سیاه بلکه رو به مخاطبان می گوید:
« دریای بعد از این، پر از کاهو و سکنجبینه ...!»
این سیاق بازی و ارائه در آستانه پنجاهمین سالمرگ صمد بهرنگی بهترین ادای دین به او و شاهکار اوست؛ شاهکاری که زمستان 1346 و طی واپسین ایام حیات او نوشته و منتشر شد. طی نیم قرن گذشته، «ماهی سیاه کوچولو» همواره یکی از عمیق ترین متون ادبیات کودک شناخته شده که می تواند روزنه هایی از تفکر خلاق و تصور ایده های انضمامی برای زندگی اجتماعی را برای کودک نوجوان فراهم بیاورد. حفظ فاصله از هر گونه شعار و دیکته کردن و در عین حال اشاره به اراده، تلاش و امید در بطن این داستان باعث شده که نه فقط در ایران، بلکه در انگلستان، کرواسی، آلمان و بسیاری کشورها نیز به عنوان یک داستان پویا و پرمغز برای کودکان و نوجوانان مورد توجه قرار بگیرد.
اجرای نمایشنامه ای که بتواند از سمبولیسم و نمادگرایی خاص اثر پا را فراتر گذاشته و دلالت های نزدیک تری به زندگی واقعی و تصورات مخاطب نوجوان را ارائه کند، تا همزمان با نهم شهریور ماه و پنجاهمین سالمرگ بهرنگی به یک معنا قدرشناسی از قلم و باور این معلم و نویسنده شهیر در نه گفتن به تقدیرگرایی و تسلیم گرایی است که البته به قلم مهرنوش علیا در گفتار حلزون و نیز «ماه» راوی نشسته است:
«زندگی ما وقتی ارزش داره که تاثیری روی زندگی دیگران داشته باشه!».
احمد عسگری