«قسم به خداوند که نسبت به معلم و استاد نهایت قدردانی و از خودگذشتکی انجام شود و نهایت تلاش و تخصص در جهت کمک جهت بیماران و جلوگیری از آسیب به آنها کار گرفته شود و سقط جنین هیچ کسی کمک نشود. راز داری پزشکی حفظ گردد. با هیچ بیماری ناعادلانه رفتار نشود و از هیچ بیماری سوءاستفاده نگردد.»
آنچه خواندید گوشهای ازسوگند نامه بقراط است. پزشکان جوان در هنگام فارغالتحصیلی سوگند یاد میکنند که متعهد و با وجدان کاری، جسم رنجور بیماران را با عنایت پروردگار به سوی سلامتی سوق دهند. پزشکی از جمله مشاغلی است که هر خانواده ای آرزو دارد فرزندش را درلباس سفید طبابت ببیند و عنوان دکتر را به نام فرزندش اضافه کند. یکی از بالاترین حقوق و مزایا و وجه اجتماعی را باید در حرفه پزشکی جستجو کرد. در این میان اما مسائل و معضلات مختلفی وجود دارد که در کنار تمام رشته پزشکی نادیده گرفته میشود.
با 12 پرونده جنجالی اشتباهات و قصورات پزشکی در سال گذشته خواه ناخواه قسمنامه بقراط حکیم به ذهنها خطور میکند؛ اتفاقات جامعه پزشکی در سال 95 جزو یکی از موضوعات داغی بود که جامعه پزشکی را زیر سوال برد!
با پای شکسته وارد مطب شد اما قلبش ایستاد! جای تاسف دارد که دیوار اعتماد بین مردم و جامعه پزشکی سست و لرزان شود. شاید این نظر بدبینانه باشد اما اتفاقات یکسال پیش را نمیتوان فراموش کنیم. اشتباهات و قصورات پزشکی با بخیههای فقر کودکی خبرساز شد و با مرگ هنرمند کشورمان عباس کیارستمی جزو سرتیتر اخبار رسانهها شد و پروندههایی که منجر به فوت یا نقص عضو بیماران شده بود یکی پس از دیگری روی میز محاکمه قرار گرفت، شایان ذکر است که برخی از آنها شبانه نیست و نابود شدهاند.
مرگ نوزادی 45 روزه بر اثر فشار اکسیژن(دستگاه اکسیژن رسانی)، مرگ نوزادی دیگر بر اثر ورود اشتباهی کپسول 2co به جای مدار تنفس در اتاق عمل،تجویز داروی اشتباه به کودکی 5 ساله در خلیج فارس که منجر به مرگ او شد، دختربچه گرگانی به دلیل عمل ساده لوزهالمعده دچار مرگ مغزی شد، پارگی پلک نوزادی در هنگام تولد در حین عمل سزارین و... متاسفانه این گوشهای از خبرها و اشتباهات پزشکی در سال گذشته بود که رسانهای شدهاند.
سونامیاشتباهات پزشکی سال به سال تکرار میشود. آیا نیاز نیست قسمنامه بقراط را هر روز پزشکانمان به یاد بیاورند؟ آیا جریمه مالی تنها راه حل مبارزه با خطاهای پزشکی است؟! آیا سیستم آموزشی کشور مشکل دارد؟! یا نه در تقدیر بیماران بوده که اینگونه آسیب ببینند؟! به راستی علت افزایش اشتباهات پزشکی چیست؟ جریمه نقدی و مالی پزشکان جان از دست رفته را بازمیگرداند؟ خلاصه کلام آیا شکایت از جامعه پزشکی به جایی هم میرسد؟!
ایرج خسرونیا رییس هیات بدوی و عضو هیات مدیره نظام پزشکی تهران، با اشاره به اینکه حدود ۴۵ تا ۴۷ درصد پروندههای شکایت از اشتباهات پزشکی به تبرئه پزشک میانجامد، در این باره در گزارشی سال گذشته عنوان کرد: «گاهی اوقات در دادسرا و یا دادگستری مشکلات با حضور پزشک، شاکی و شاهدان مطرح میشود و با انجام بررسیهای متعدد مشخص میشود عارضه اتفاق افتاده طبیعی بوده و پزشک تبرئه میشود البته گاهی بیمار قانع و پرونده مختومه میشود و گاهی نیز قانع نشده و پرونده با کارشناسی به هیات بدوی میرود.»
شنیده نشدن صدای بیماران، تشخیص اشتباه بیماری، مهارت علمی و عملی پزشکان، بیاحتیاطی در حین طبابت، رعایت نکردن نظامات دولتی و... همه و همه جزو قصورات پزشکی است. زمانی که پزشک زمان کافی برای شنیدن دردهای بیمارش را نداشته باشد مطمئنا نه درد را مییابد نه درمان درد را!
بررسی اشتباهات پزشکی نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا به عنوان یکی از چالشهای نظام سلامت محسوب میشود. انتظار هر بیمار از پزشک، داشتن دقت و مهارت کافی در طبابت است. آیا میتوان علت بروز چنین اتفاقی را نبودن متخصص در ایران بدانیم؟ متخصصانی که به علت نداشتن علم و دانش یا حتی نداشتن زمان کافی برای شنیدن دردهای بیمار مرتکب چنین فاجعههای بزرگی در تاریخ پزشکی میشوند و چرا باید با ورود داروهای بدون مجوز، به عنوان یک مصرفکننده قربانی باشیم؟! هزاران دلیل دیگر همچون خستگی ناشی از چند شیفته بودن کادر پزشکی، نداشتن توجه کافی به سیستم آموزشی در زمینه آموزش پزشکان ماهر و خبره، عدم توجه کافی به بیمارستانهای اکثر شهرستانها، نبود امکانات مناسب پزشکی و عدم تعهد و بیمسئولیتی در بیمارستانها، نبود قوه قهریه و قوانین مدون در این امر، بی نتیجه بودن شکایات مردمی، عدم برخورد مناسب با پزشک خاطی، بیارزش بودن جان انسانها و...همه و همه دست به دست هم میدهند تا اشتباهاتی جبران ناپذیر در این حرفه حساس ایجاد شود. در کشوری که با وجود بوعلی سینا، دکتر قریب، دکتر سمیعی، دکتر نجفی و هزاران الگوی بی بدیل این حرفه، آمار این اشتباهات روز به روز باید بیشتر شود، چه کسی پاسخگوی داغ از دست رفتن جان مردمان و علیالخصوص جوانان تحصیلکرده یا هنرمندان عزیزی همچون عباس کیارستمی است؟ ما به دنبال افزایش جمعیت جوان کشور هستیم چه تدابیری برای سلامت و رشد و حفظ جوانان کرده ایم؟ جوانانی که با هزاران امید و آرزو و با نان حلال و رنج کشیده پدران این سرزمین شکوفا شدند، درس خواندند، به جامعه ایران خدمت کردند، چگونه به سادگی باید رخ در نقاب خاک کشند و کسی هم مطالبه حقوق آنها را نکند! دولت یا جامعه پزشکی؟ کدام یک مسئول فجایع هستند؟ قانون اساسی در این میان مرهمیبرای زخمهای ابدی این خانوادهها میشود؟ پزشکان امروز و پزشکان دیروز کشور ما چه تفاوتهایی با هم دارند؟ جای روانشناسی کار در این معضلات کجاست؟ قوه قضائیه چقدر پیگیر این پروندهها میشود؟ نظام پزشکی چه اقداماتی برای جلوگیری ازاین امر اندیشیده است؟ اساتید پزشکی در مورد آسیب شناسی این معضل چه نظری دارند؟ پاسخ این سوالات و بیشتر را از زبان مردم به مسئولین میرسانیم. باشد که چاره ای اندیشید و مردمان وعلی الخصوص جوانان ایران را دریابیم...
محبوبه اشرفی پیمان