با آغاز به کار دولت حسن روحاني در سال 92 باب جديدي در گفتمان سياست خارجي ايران گشوده شد. آغاز مذاکرات هستهاي به خودي خود نشاندهنده تحول بزرگي در مناسبات سياسي ايران و غرب و به ويژه آمريکا بود. به گزارش پایگاه خبری فریادگر، به سرانجام رسيدن برجام با همه نقاط قوت و ضعف خود، موجب شد بسياري از کارشناسان در پي تحليل روابط ايران و آمريکا در چارچوب اين سند توافق برآيند. نه تنها کارشناسان، بلکه برخي سياستمداران پس از برجام تمايل پيدا کردند اين سند را به ساير حوزهها نيز تسري دهند؛ از اين جمله ميتوان به جنجالهاي برخي مقامات آمريکايي نسبت به فعاليت موشکي ايران اشاره کرد. تمايل به مذاکره در موضوعات امنيت ملي ايران و همچنين محدود کردن توان نظامي ايران به بهانه توافق هستهاي از سوي برخي مقامات آمريکايي مسئله اي است که در ماههاي اخير واکنشهاي بسياري را از سوي طرفهاي درگير در مذاکرات هستهاي در پي داشته است. يکي ديگر از مسائلي که در اين زمينه مطرح ميشود، اظهارنظرهايي است که به دنبال ارائه راهکاري جهت عاديسازي و نهادينه شدن روابط دو کشور است.
در اين زمينه روزنامه نيويورک تايمز در گزارشي به اما و اگرهاي نهادينه شدن روابط ايران و آمريکا پرداخته است. اين روزنامه ضمن تاکيد بر لزوم نهادينه شدن روابط ايران و آمريکا پيش از روي کار آمدن دولت جديد در واشنگتن، نوشت: «هم اکنون بايد روابط کنوني که ميان مقامات بلندپايه دو طرف وجود دارد به سطح مديران و کارشناسان فني انتقال يابد تا براي دولت آينده آمريکا محدوديتهايي ايجاد شود».
اين روزنامه آمريکايي در ادامه با اشاره به مناظرههاي انتخاباتي آمريکا و مسائل مطرح شده در ميان دو کانديداي دموکرات و جمهوري خواه نسبت به ادامه همکاري با ايران در چارچوب برجام نتيجه ميگيرد هنگاميکه اوباما کاخ سفيد را ترک کند، تعاملات سياسي ميان ايران و آمريکا به ناچار تحتالشعاع قرار خواهد گرفت و به عقب خواهد رفت. نيويورک تايمز در ادامه مينويسد: «هردو نامزد کنوني رياستجمهوري خواستار افزايش فشارها بر روي تهران هستند اما در مورد برجام اختلافنظر دارند. ترامپ اعلام کرده است که برجام يکي از بدترين توافقهاي تاريخ است، اما هيلاري کلينتون به نحوي در دستيابي به اين توافق نقش خود را ايفا کرده و متعهد شده که اجراي آن را ادامه خواهد داد. اين در حالي است که او همچنين اعلام کرده که در رابطه با برنامه موشکي بالستيک ايران بسيار سختگيرانه عمل خواهد کرد.»
نيويورک تايمز همچنين با اشاره به کانالهاي ارتباطي ميان ايران و آمريکا در سطح وزراي خارجه و ساير مسئولين دو کشور مينويسد: «وزارت خارجه آمريکا و ايران بايد گفتوگوهاي خود را نه تنها در سطح عالي بلکه در سطح هياتها نيز دنبال کنند». اين گزارش در نهايت نتيجه ميگيرد، دو کشور بايد قادر باشند تا سياست داخلي خود را براي يکديگر توضيح دهند. اين يک اقدام مثبت درجهت تفهيم مشترک در مورد چالشها خواهد بود.
ساده انگاري در حل مشکلات
تحليل اين روزنامه آمريکايي از لزوم نهادينه کردن روابط دو کشور ناشي از اشتباه در درک روابط ايران و آمريکا است. تهران و واشنگتن از زمان پيروزي انقلاب اسلاميبا يکديگر مشکلات زيادي داشته اند. ابعاد چالش ميان ايران و آمريکا محدود به تفاوت ديدگاه دو کشور در مورد مسائل سياسي نيست بلکه، تفاوت آشکار ايدئولوژي دو کشور است که مانع بهبود و توسعه روابط ميشود. پس از گذشت 37 سال از پيروزي انقلاب اسلامي، در گفتمان غالب مسئولين و بخشي از مردم ايران همچنان آمريکا دشمن اصلي اين نظام به حساب ميآيد. همانطور که رهبري در ديدار اخير خود با نخبگان مانند با اشاره به سخنان برخي مسئولان آمريکايي در ديدار با مسئولان ايراني مبني بر بدبيني رهبر انقلاب اسلامي به آمريکا، تصريح کردند: «آيا با اينگونه حرفها، ميشود به شما خوشبين بود؟»
سخنان رهبري و مواضع ايشان درباره بدعهديها و کينهتوزيهاي مقامات آمريکايي در کنار موضعگيريهاي برخي مقامات آمريکايي در مورد بي اعتمادي نسبت به ايران و همچنين تبليغات ضد ايراني و تلاش در جهت ايران هراسي آمريکاييها نشان دهنده آن است که حل مشکل ميان ايران و آمريکا بسيار پيچيده تر و زمانبرتر از آن است که با گسترش کانالهاي ارتباطي ميان مسئولين دو کشور بتوان به نهادينه شدن روابط دو کشور دست يافت.
از اين گذشته، در اين گزارش تلاش شده است همه مشکلات ميان ايران و آمريکا با مدل سازي برجام حل و فصل شود. اما همانطور که گذشت تعميم برجام به ساير حوزههاي روابط خارجي دو کشور به هيچ عنوان مطلوب جمهوري اسلامينيست و ايران برجام را تنها محدود به فعاليت هستهاي ميداند. اين مسئله را ميتوان در موضعگيري سيد عباس عراقچي نسبت به اظهارات جانکري به وضوح ديد. هفته گذشته جان کري مدعي شده بود به دليل دخالت ايران در يمن و حمايت از بشاراسد و حزبالله روند تلاش براي اجراي برجام و برداشته شدن تحريمها دشوار شده است. معاون وزير خارجه ايران نيز در واکنش به اظهارات وزير امور خارجه آمريکا، ادعاي وي را به برجام بي ربط دانست.
عراقچي در اين مورد در گفتوگو با خبرگزاري کيودو ژاپن تصريح کرده بود:« مسائل منطقهاي هيچ ارتباطي به مسائل برجام ندارد و ايران نميتواند بهانههاي غرب نسبت به مسائل منطقه را به عنوان مانعي در مسير اجراي برجام بپذيرد». اين اظهار نظر صريح عراقچي نشان دهنده آن است که مشکلات ايران و آمريکا تنها محدود به مسائل هسته اي نيست که با افزايش سطح اعتماد در مسئله هسته اي همکاري استراتژيک دو کشور را شاهد باشيم.
مسئله اين است که ايران و آمريکا در مسائل منطقه اي و جهاني اختلاف نظرهاي زيادي دارند که با يک معاهده همه مشکلات نميتواند تحت پوشش همکاري قرار گيرد. علاوه بر اين، اعتماد سازي در زمينه فعاليتهاي هستهاي به هيچ عنوان نميتواند دو کشور را در مورد اهداف کلان خود در سياسيت خارجي هم نظر کند.
عمق اختلاف در سياستهاي دو کشور را ميتوان در خطوط قرمز سياست خارجي هر يک از اين دو نظام ديد، به طور مثال حزبالله که يکي از بزرگترين دشمنان استراتژيک اسرائيل به حساب ميآيد، از جمله اصلي ترين شرکاي ايران در منطقه است. در مقابل رژيم صهيونيستي نيز خط قرمز سياست خارجي آمريکا به حساب ميآيد. در مقابل ايران رژيم صهيونيستي را غيرقانوني ميداند. هرچند دولت اوباما نسبت به دولتهاي پيشين آمريکا در سياستهاي خود نسبت به رژيم صهونيستي تعادل بيشتري دارد، اما نميتوان به ادامه اين وضعيت اميدوار بود.
دوستي و دشمنيهاي متغير
باهمه اينها در دنياي امروز نميتوان از دوستي و دشمني هميشگي سخن گفت، چراکه منافع ملي واستراتژيک در هر برهه ميتواند سياست مداران را وادار به تغيير رويه کند. در دکترين سياست خارجي ايران، نظام آپارتايد و رژيم صهيونيستي تنها خط قرمزهاي دائميهستند. با اين ديد آمريکا را نميتوان دشمن هميشگي و دائمي به حساب آورد. عليرغم اختلافات گسترده و پيچيده گفتماني دو کشور، ميتوان آينده اي را متصور شد که منافع تهران و واشنگتن به يکديگر وابسته شود. به طور مثال بسياري از کارشناسان عقيده دارند آمريکا براي تحقق اهداف خود درهارتلند تبت، نيازمند همکاري با ايران است. همچنين يکي ديگر از مواردي که مطرح ميشود اين است که آرامش نسبي خاورميانه تنها در صورتي امکان پذير خواهد بود که دو کشور ايران و آمريکا در سياستهاي خود در اين منطقه به توافقهايي هرچند نسبي برسند.
به طور کلي ميتوان گفت دنياي روابط بينالملل در عين پيچيده بودن گاه ميتواند معادلات ساده اي را ايجاد کند. روابط ايران و آمريکا نيز از جمله مسائلي است که با وجود پيچيدگيهاي خاص خود ميتواند در نقاط حساس به سادگي حرکتي رو به جلو داشته باشد ، اما تحقق اين امر تنهادر صورتي امکان پذير است که اراده اي همزمان ميان دو کشور ايجاد شده باشد. مثال بارز اين امر را ميتوان در توافق برجام ديد؛ البته امکان اراده مشترک در آينده را هم نبايد ناديده گرفت.