«بعضي افراد در مناصب بالاي کشور تفکرشان کاملا با امام (ره) متفاوت است. با همه تبار خود با هواپيماي اختصاصي به کيش و سوئيس ميروند. اينها به دنبال کشوري هستند که زير سايه آمريکا به جايي برسد.» به نوع ادبيات دقت کنيد، به وضوح مشخص است که اين نوع ادبيات يک صاحب دارد و آن هم آيتالله مصباح يزدي است. کسي که پدر معنوي جبهه پايداري شناخته ميشود. خيلي کم پيش ميآيد مصباح يزدي سخنراني داشته باشد و بعضي منصب داران نظام را در لفافه مورد خطاب قرار ندهد.
به گزارش پایگاه خبری فریادگر، جستجويي در صحبتهاي قبلي او مويد اين سخن است. اينکه ميگويد «بايد بررسي کرد چگونه کساني که خدمت کردهاند سر پيري تغيير ميکنند، يکي از عواملي که انسان را به اين شکل تغيير ميدهد دنياگرايي است يعني لذات دنيوي چشم و گوش انسان را پر ميکند از همين رو چنين افرادي يا سخنان گذشته خود را فراموش و يا تکذيب ميکنند.» «آدميکه پايش لب گور است و به قدري دارد که اگر خودش و هفت پشتش بخورند تمام نميشود، حرفهايي نامربوط ميزند و آبروي خود و اطرافيانش را ميبرد. محبت خدا در دل چنين شخصي جاي نميگيرد چرا که اين دو محبت با يکديگر تناسبي ندارد و مثل نور و ظلمت است.»
همه اينها نشان ميدهد سيبل تيرهاي ايشان به سمت چه فرد يا افرادي است. اما سوال اين است که چرا ايشان در دوره هشت ساله دولت احمدينژاد سکوت کرده و صرفا به همان کلاسهاي درس اخلاقش بسنده ميکرد؟ چرا صحبتهاي جنجالي او درست بعد از انتخابات سال 92 شروع شد؟آيتالله مصباح يزدي، عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم به تازگي ديداري با جمعي از سرداران سپاه پاسداران داشته. بد نيست مروري داشته باشيم بر مهمترين حرفهاي او. مصباح يزدي با اشاره به وجه امتياز ايران نسبت به ساير کشورها، گفته است: «در اين کشور يک انقلاب نه با انگيزههاي مادي بلکه با انگيزه دفاع از دين صورت گرفت، که در هيچ کشوري سابقه نداشت.
در کشور ما يک روحاني از شهري نسبتا فقير بهپاخاست و نداي دين سر داد و گفت: من براي اسلام احساس خطر ميکنم و انقلاب هم در همين مسير شروع شد و به پيروزي رسيد. اين در حالي است که در همه انقلابهاي دنيا، سخن از عقبافتادگي و مشکلات اقتصادي، سياسي، صنعتي يا ساير امور دنيوي بود و نه دين.»
استاد اخلاق حوزه علميه قم عامل پيروزي امام (ره) و به ثمر رسيدن انقلاب را اخلاص بينظير امام (ره) دانسته و ادامه داده است: «اين در حالي است که بسياري از افراد که بعضا سابقه تحصيل علوم ديني هم دارند، تفکرشان کاملا با امام (ره) متفاوت است.
به عنوان نمونه يکي از افرادي که اتفاقا امروز در يکي از مناصب بالاي کشور است، گفته بود: از آنجا که امام (ره) در مردم نفوذ دارد، ما به نفوذ ايشان نياز داريم تا شاه را بيرون کنيم؛ وگرنه او نميتواند کشور را اداره کند! يا يکي ديگر از مسئوليني که هم اکنون يکي از مناصب عالي کشور را در اختيار دارد، صراحتا گفت که ميخواهيم کشوري مانند لبنان داشته باشيم تا هر کس هرگونه خواست زندگي و رفتار کند؛ کسي که ميخواهد با چادر بيرون آيد، و کسي که ميخواهد برهنه باشد، آزاد باشد.»
عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم، خاطرنشان کرد: «کساني که ته دلشان با امام يکي باشد، خيلي کم هستند. در آن زمان هم بسياري از کساني که کارهاي شدند و قدرت يا پول داشتند، به يکي از احزاب وابسته بودند و ته دلشان با امام (ره) نبود. اينها هنوز هم هستند و فکرشان هم عوض نشده است؛ آنها اصلا به دنبال کشوري اسلامي نيستند، بلکه به دنبال کشوري هستند که زير سايه آمريکا و حمايتهاي آن، علم و تکنولوژياش پيشرفت کند و به جايي برسند.»
مصباح يزدي با بيان اينکه نبايد تسليم اين ناهنجاري شد و بايد به فکر اصلاح امور بود، ادامه داد: «بايد ديد مردميکه آنگونه صابر و فداکار بودند، چگونه تربيت شده بودند و مسئولين آن چگونه بودند؛ به عنوان نمونه، مقام معظم رهبري در زمان رياست جمهوريشان به بنده فرمودند: من تا کنون گوشت گرم نخريدهام؛ گوشت خانه ما همان گوشت يخزده کوپني است که ساير مردم ميخرند! آيا سياستمداران امروز ما همين راه را ميروند، يا با همه تبار خود با هواپيماي اختصاصي به کيش و سوئيس و لوکزامبورگ ميروند؟!»
وي با اشاره به اينکه ريشه مشکلات، ضعف اعتقاد به دين است، ادامه داد: «امروز اگر به مسئولان بگوييد ربا حرام است، برخي خواهند گفت در شرايط امروز کدام کشور حتي اسلامي، ميتواند بدون ربا اداره شود؟! چگونه ميتوان مردم را از رباخواري نهي کرد، در حالي که سيستم بانکداري ما براساس رباست و حتي برخي نهادهاي مقدس در کشور نيز به آن آلوده شدهاند؟ نهايت کاري که در کشور ما در سيستم بانکداري ربوي انجام شده، اين است که به رباخواري عنوان عقود شرعيه داده شده است.
بگذريم از اينکه فرد وام گيرنده از بانک، اصلا معناي کلمه عقود شرعيه را نميداند و صرفا براي گرفتن وام، طبق دستوربانک برگههايي را امضا ميکند و نتيجه طبيعي اين عملکرد چيزي نيست جز آنچه دارد واقع ميشود.»
بخشي از صحبتهاي او همه مسئولان را شامل ميشود، اما بخش ديگرش، بعضي افراد خاص را که اتفاقا از بزرگان نظام است، مورد اشاره قرار ميدهد.
جالب است که ايشان بدون ذکر منبع و سند معتبر، صحبتهايي از بعضي مسئولان را به زبان ميآورد که نميتواند قابل اعتنا باشد.
اينکه کسي قبل يا اوايل انقلاب چه حرفي زده، چندان مهم نيست چون بعضي از همين افراد بعدها دچار دگرديسي شده و به انقلابيون پيوستهاند. از سوي ديگر اگر پاي صحبت بعضي از همين بزرگان بنشينيد اتفاقا حرفهاي جالبي از آيتالله مصباح به زبان ميآورند که خود نشان از تغيير ايشان در تمام طول اين سالها دارد. همچنين کسي که خود مدرس درس اخلاق است چطور ميتواند حرفهايي را بيان کند که صحت و سقم آن چندان مشخص نيست و شايد با آبروي برخي بازي شود؟ اما چرا اين صحبتها را از زبان ايشان در آن هشت ساله دولت نهم و دهم نميشنيديم. ملاقاتهاي پشت پرده رئيس دولت نهم و دهم با ايشان و حمايتهايي که آيتالله از احمدينژاد داشت، شهره آفاق است. ايشان همان کسي ست که در تاريخ 21 مرداد 1388 بعد از اينکه احمدينژاد دوباره رئيسجمهور شد، گفت: «وقتي رييس جمهوري از جانب رهبري نصب و تاييد مي شود به عامل او تبديل شده و از اين پرتو نور بر او نيز تابيده مي شود.
وقتي رياست جمهوري حکم ولي فقيه را دريافت کرد اطاعت از او نيز چون اطاعت از خداست.» سوال اين است که چرا اين صحبتها را بعد از تحليف حکم حسن روحاني نگفته است و حتي بارها بر عليه صحبتهاي او شوريده؟ آنهم وقتي حکم تمام روساي جمهور توسط رهبري به آنها داده شده است. به نظر ميرسد آيتالله مصباح يزدي خود نيز دچار دگرگوني در نوع بينش شدهاند! گرچه با زير سوال بردن بعضي از بزرگان نظام، به نظر ميرسد اين خود نظام است که مورد هجمه قرار ميگيرد. همان هجمهاي که خود رهبري بارها آن را تقبيح کردهاند.