۰
دوشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۲۲:۰۴
«مردم‌سالاری» بررسی می کند

حسن روحانی؛ مهره سوخته؟!

در سپهر سياسي ايران وقتي عنوان مي‌شود يک چهره سياسي سوخته است بدين معني است که وي ديگر قادر نيست از فيلترهاي نظارتي نظام عبور کند و به عبارت ساده اين شخص در آينده سياسي خود پست مهمي را نخواهد داشت؛ مگر اينکه به لطف سابقه اش يک پست تشريفاتي اختيار کند که چندان بود ونبود آن مهم نيست.
حسن روحانی؛ مهره سوخته؟!
گروه سياسي: در سپهر سياسي ايران وقتي عنوان مي‌شود يک چهره سياسي سوخته است بدين معني است که وي ديگر قادر نيست از فيلترهاي نظارتي نظام عبور کند و به عبارت ساده اين شخص در آينده سياسي خود پست مهمي را نخواهد داشت؛ مگر اينکه به لطف سابقه اش يک پست تشريفاتي اختيار کند که چندان بود ونبود آن مهم نيست.
به گزارش مردم سالاری آنلاین ،به نظر مي‌رسد اکنون نيز بايد حسن روحاني که روزگاري به شيخ ديپلمات معروف بود را به عنوان يک مهره سوخته معرفي کنيم. فکت آخري که براي اين ادعا مي‌توان مطرح کرد نامه ديروز وي است. او اين نامه را خطاب به ملت ايران نوشته و شوراي نگهبان را به باد انتقاد گرفته است.
لازم به يادآوري است که ماجراي نامه نگاري‌ها و انتقادهاي سريالي رئيس جمهور سابق از شوراي نگهبان به عدم احراز صلاحيت وي براي حضور در انتخابات مجلس خبرگان باز مي‌گردد. حسن روحاني بعد از آنکه صلاحيت اش تاييد نشد هفت نامه در اين ارتباط نوشت و رسانه اي کرد. او چهار نامه براي بيان موارد و سه نامه براي اعلام مستندات ردصلاحيت خود  در انتخابات ششمين دوره مجلس خبرگان رهبري، نوشت و اکنون نيز  در نامه‌اي خطاب به ملت ايران، گزارشي از دلايل طرح شده توسط شوراي نگهبان ارائه داد و اعلام کرد: «اين دفاعيه شخصي من نيست، بلکه دفاع از جمهوريت (و اسلاميت) نظام است؛ دفاعيه‌اي براي نهاد رياست‌جمهوري که به‌ عنوان وکيل مستقيم همه ملت ايران نبايد بيش از اين تضعيف شود.»
به نظر مي‌رسد مهمترين بخش نامه رئيس دولت سابق درباره وجود مجلس خبرگان رهبري و حساسيت‌هاي اين دوره اين مجلس است که عمري 8 ساله خواهد داشت.
اما چند نکته را بايستي در مورد حسن روحاني لحاظ کنيم: ابتدا اين موضوع را بايد تبيين کرد تبديل يک چهره سياسي در ايران به «مهره سوخته» لزوما به معني از بين رفتن پايگاه اجتماعي وي نيست. مثال بارز در اين موضوع مرحوم‌هاشمي رفسنجاني است.
او هرچقدر که از پست‌هاي حساس بيشتر کنارگذاشته مي‌شد به موازات آن جايگاه مردمي‌اش تقويت مي‌شد تا جايي که وقتي در انتخابات رياست جمهوري سال 1392 صلاحيت اش احراز نشد به اوج محبوبيت و مقبوليت رسيد و توانست اين پايگاه اجتماعي را به حسن روحاني انتقال داده و وي نيز به رياست جمهوري برسد.
اما خلاف اين موضوع هم وجود دارد. محمود احمدي‌نژاد نيز بعد از آنکه در دور دوم دولت‌اش زاويه آشکاري با برخي نهادهاي حاکميتي گرفت از سوي اصولگرايان طرد و ديگر اجازه حضور در انتخاباتي را نيافت ولي درعين حال پايگاه اجتماعي اش نيز تغييري نکرد. البته او خيلي تمايل داشت به سبک و سياق مرحوم‌هاشمي رفسنجاني عمل کند ولي در واقعيت چنين امکاني وجود نداشت و در حال حاضر به طور کل در حاشيه قرار گرفته و بعضا خبرهايي منتشر مي‌شود مبني بر اينکه به دعوت يک مقام دست چندم يک کشور غير مهم به اجلاسي محيط زيستي و غيره دعوت شده است.
البته بايستي علي لاريجاني را هم به عنوان مثالي روشن و به روز به اين ليست اضافه کنيم. رئيس سابق مجلس شوراي اسلامي نه مثل مرحوم‌هاشمي رفسنجاني بوده و نه مثل محمود احمدي نژاد.او موردي بينابيني است که اگرچه داراي پايگاه مرحوم‌هاشمي رفسنجاني نيست ولي نسبت به محمود احمدي نژاد حداقل در ميان قشر اقليت جامعه وضعيت بهتر و مستحکم تري دارد.
اکنون سوال مهمي که مي‌تواند مطرح شود اين است که سرنوشت حسن روحاني چيست؟
آيا او را ديگر در جايگاهي مهم نخواهيم ديد و يا شايد شرايط تغيير کند و مثل سال 1392 نظام به کسي چون  وي نياز پيدا کند؟ پاسخ به چنين سوالي سخت مي‌تواند باشد ولي عطف به سن رئيس جمهوري سابق و مدل تصميم‌گيري نهادهاي حاکميتي موثر خيلي بعيد به نظر مي‌رسد حسن روحاني راسا در جايگاه خاصي قرار گيرد.
چه بسا او نيز بتواند همانند مرحوم‌هاشمي رفسنجاني با جمع کردن اعتبار اجتماعي به عنوان يک بزرگ سياسي عمل کرده و محل جمع و ائتلاف طيف‌هاي فکري سياسي نزديک به هم مثل اعتدالگرايان و اصلاح‌طلبان باشد. روش و منشي که مرحوم‌هاشمي رفسنجاي سال‌ها عهده دار آن بود و غيبت وي اين خلاء در ميان نيروهاي سياسي اعتدالي و اصلاح‌طلبي ديده مي‌شود.
کد مطلب: 215969
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *