رئیس جمهوری آمریکا از مشارکت و همکاری امنیتی – نظامی جدید «اوکوس» (AUKUS) میان آمریکا، استرالیا و بریتانیا خبر داد. تحلیلگران میگویند این ائتلاف احتمالا مهمترین توافق امنیتی پس از پیمان آتلانتیک شمالی در کوران جنگ سرد است. در نتیجه این پیمان استرالیا هفتمین کشور جهان خواهد بود که به زیردریاییهایی با نیروی محرکه اتمی مجهز میشود.
این پیمان ظاهرا یک همکاری مشترک نظامی است اما در عمل جنجال بزرگی در بلوک غرب به راه افتاده است. واقعیت این است که گسلهای منافع کلان اروپا و آمریکا آنچنان عمیق است که عملا از برگزیت هم فراتر رفت. شاید فهم این اتفاق در نگاه اول غیر قابل باور باشد اما واقعیت این است که اتحادیه اروپایی اتفاقی است که برای ایالات متحده جذابیتی ندارد و در عین حال ناتو هم برای واشنگتن تنها یک میراث پرهزینه از دوران جنگ سرد است. برخی گمان می کردند که «دونالد تراپ» ، «مرد دیوانه» در کاخ سفید به عنوان مصیبت برای اروپاست اما در حکومت ایالات متحده ، رئیس جمهوری تنها یک مجری است. « جو بایدن» هم سیاست اول آمریکا مبتنی بر خانواده واشنگتن را دنبال می کند.
بریتانیا و آمریکا در حقیقت مادر و پسری هستند که همیشه منافع یکدیگر را لحاظ می کنند ؛ بنابراین لندن برای دل واشنگتن ، با برگزیت از اتحادیه اروپایی طلاق گرفت. حالا آمریکا ، بریتانیا و استرالیا که تحت قیمومیت لندن است به بهانه مقابله با تهدیدات چین قرارداد امنیتی- نظامی امضا کرده اند.
قرارداد استراتژیک
به گزارش سیانان ، «جوبایدن» رئیس جمهوری آمریکا در نشست مشترک با «بوریس جانسون» نخستوزیر بریتانیا و«اسکات موریسون» نخست وزیر استرالیا خبر تشکیل ائتلاف امنیتی تازه ای را در حوزه اقیانوس هند و آرام با انگلیس و استرالیا برای همکاری های بیشتر در زمینه توانایی امنیتی اعلان و افزود: «سه کشور در باره تبادل اطلاعات در حوزه های توانایی هوش مصنوعی، سایبری و دفاع زیرسطحی به ویژه کمک به استرالیا برای دستیابی زیردریایی های هسته ای، توافق کرده اند».
واشنگتن تاکنون فناوری ساخت پیشرانه هسته ای خود را تنها در اختیار انگلیس گذاشته بوده است. در چارچوب این معاهده به استرالیا برای دستیابی به زیردریاییهای اتمی کمک خواهد شد. نخست وزیر استرالیا در این رابطه گفت که زیردریایی ها در «آدلاید» با همکاری نزدیک با آمریکا و بریتانیا ساخته می شوند.
سفیر چین عنوان کرد که این توافقنامه خطرناک مغایر اهداف و تعهدات پیمان عدم اشاعه سلاحهای هستهای به شمار میرود و پکن به شدت نگران این مساله است. کوان بر همین اساس از آژانس بین المللی انرژی اتمی به عنوان نهادی که بر حسن اجرای انپیتی توسط اعضای آن نظارت دارد خواست تا موضع خود را نسبت به این توافقنامه که با تعهدات آمریکا، انگلیس و استرالیا ذیل انپیتی مغایرت دارد اعلام کند. این دیپلمات چین با اشاره به تاثیر منفی توافقنامه یادشده بر مذاکرات وین درباره برجام و مناقشه اتمی کره شمالی، از سایر کشورهای عضو شورای حکام خواست تا موضع خود را نسبت اقدام آمریکا، استرالیا و بریتانیا روشن کنند.
آمریکا و انگلیس به گفته وی با در اختیار گذاشتن فناوری حساس تولید زیردریایی با نیروی محرکه اتمی به استرالیا باردیگر سیاست دوگانه در پیش گرفته و منافع ژئوپلیتیک خود را دنبال کردهاند. این درحالیست که وارد کردن فناوری یادشده از سوی استرالیا هم اقدامی غیر مسئولانه به شمار میرود.
«گلوبال تایمز» چاپ پکن با لحن تهدید آمیز نوشت: «به گفته کارشناسان نظامی چین، چنین اقداماتی در صورت بروز یک جنگ اتمی، استرالیا را به یک هدف برای حمله اتمی تبدیل میکند. اگر چه آمریکا اعلام کرده سلاح اتمی در اختیار استرالیا قرار نخواهد داد، اما این کشور به راحتی میتواند زیردریاییهای اتمی استرالیا را به موشکهای هستهای مجهز کند. »
تحقیر فرانسه
نکته اساسی اینجاست که فرانسه به عنوان قدرت نظامی اروپا نسبت به توافق آمریکا – بریتانیا – استرالیا واکنش تندی نشان داد. فرانسه در واکنش به حذف پاریس از قرارداد ۹۰ میلیارد دلاری برنامه زیردریایی با استرالیا در پی امضای معاهده همکاری آمریکا، انگلیس و استرالیا، مراسم گرامیداشت روابط خود با آمریکا را لغو کرد.به نوشته نیویورک پست، این مراسم قرار بود روز جمعه برگزار شود و در آن دویست و چهلمین سالگرد نبرد چساپیک در سفارت فرانسه در آمریکا و بر روی یک کشتی جنگی این کشور در بالتیمور، مریلند، جشن گرفته شود.
نبرد چساپیک همچنین شناخته شده به عنوان نبرد ویرجینیا، یک نبرد دریایی در دوران جنگ انقلاب آمریکا است که در نزدیکی دهانهٔ خلیج چساپیک در ۵ سپتامبر ۱۷۸۱ بین نیروهای انگلیسی و فرانسوی روی داد. لغو این مراسم در حالی انجام میشود که روز گذشته ژان ایو لودریان وزیر خارجه فرانسه گفته بود معاهده آمریکا، بریتانیا و استرالیا موسوم به «اوکوس» اقدامی «بیرحمانه» و «خنجری از پشت» است. لودریان افزود: «این تصمیم ناخوشایند، یکجانبه و غیرقابل پیشبینی من را به یاد بسیاری از اقدامات ترامپ میاندازد.»
در همین حال سفارت فرانسه در آمریکا نیز ضمن انتقاد از آمریکا در بیانیهای اعلام کرد: «تصمیم آمریکا برای حذف یک متحد و شریک اروپایی مانند فرانسه از مشارکت موثر با استرالیا، در زمانی که ما در منطقه هند و اقیانوسیه با چالشهای بیسابقهای روبرو هستیم، چه از نظر ارزشهای مشترک و چه از نظر احترام به چندجانبه گرایی در مورد حاکمیت قانون، عدم انسجام را نشان میدهد که فرانسه فقط میتواند آن را به خاطر سپرده و تاسف بخورد. »
خشم و سرگیجه اروپا
منهای غرور خدشه دار شده فرانسوی ها ، اروپایی ها هم دچار خشم و سرگیجه شده اند. حالا تنها راه اروپاییها این است که روی پای خودشان بایستند و این یعنی پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو ) بیش از پیش تضعیف خواهد شد. بروکسل در ماجرای تخلیه افغانستان هم از آمریکا رودست خورد و حالا در مهمترین پیمان نظامی آمریکا ، هیچ نقشی ندارد.
درسایه خشم و سرگیجه اروپا ، حالا طرفداران «ارتش اروپا» فریاد میزنند که اگر اتحادیه اروپا دستکم یک نیروی متمرکز، آموزش دیده و آماده برای اعزام میداشت، میتوانست امنیت فرودگاه کابل را برای روزهای بیشتری تامین کند و به دست و پای آمریکا نیافتد.
مساله اساسی اینجاست که در ماجرای افغانستان ، اروپا در عمل فهمید که زیر چتر ناتو باید مطیع دستورات آمریکا باشد و پنتاگون برای شرکای اروپایی هیچ ارزشی قائل نیست. طبق برنامه اعلام شده ، اتحادیه اروپا در سال آینده، در دوران ریاست فرانسه، در پاریس یک نشست دفاعی تشکیل خواهد داد. این نشست به ریاست خانم «فندرلاین» و «امانوئل مکرون» برگزار میشود که هر دو از طرفداران تشکیل ارتش اروپا هستند. اگر این ایده یک بار بختی برای عملی شدن داشته، آن یک بار همین نشست است.
بر اساس نظرسنجیهایی که توسط یوروبارومیتر (نهاد افکارسنجی اتحادیه اروپا) منتشر میشود، شهروندان این اتحادیه سالهاست که از فعالتر شدن این نهاد برای تامین امنیت و مقابله با تهدیدها، استقبال میکنند. در این میان تشکیل یک نیروی اروپایی کوچکتر به عنوان واحد «واکنش سریع» از حمایت بیشتری نیز برخوردار است؛ هدفی که ظاهرا طرفداران ارتش اروپا در نخستین گام به دنبالش هستند.
ابهامات زیادی درباره ارتش مشترک اروپایی وجود دارد اما در حال حاضر «پیمان لیسبون» حکم قانون اساسی اتحادیه اروپا را دارد. براساس این پیمان، «سیاست مشترک امنیتی و دفاعی» نه تنها راه را برای تاسیس نیروهای نظامی مخصوص اتحادیه اروپا باز کرده، بلکه در آن از همگرایی ساختاری ارتشهای ملی فعلی نیز صحبت شده است؛ یک ایده بلندپروازانه دیگر که در صورت عملی شدن حداکثری، تحولی تاریخی خواهد بود.
قدرت سیاسی اتحادیه اروپا در سطح بینالمللی به شکل قابل ملاحظهای از قدرت سیاسی ایالات متحده کمتر است. موافقان ارتش اروپا میگویند یکی از دلایل این وضعیت، جای خالی قدرت نظامی اتحادیه اروپاست؛ قدرتی که در درازمدت میتواند این اتحادیه را از یک «نهاد منطقهای» به یک بازیگر فعال بینالمللی و چه بسا یکی از ابرقدرتهای جهان تبدیل کند.
در درون اتحادیه اما، از بیاعتمادیها و رقابتهای منطقهای گرفته تا کینهتوزیهای تاریخی و حتی گاه تضاد منافع ژئوپولتیک بین کشورهای عضو، از موانع اصلی هستند که در پروژه همگرایی اروپایی، بیش از هرچیز سیاست مشترک امنیتی را تحت تاثیر قرار داده و موجب شده تا این بخش از پیمان لیسبون با حداقل توجه و بودجه پیش برود.
علیودایع