بخشی از میراث فرهنگی، فراوردههایی ملموساند، همچون کارهای هنری یا سازههای معماری و ... . بخشی دیگر، اما، ناملموساند و تمرکز میراث فرهنگی ناملموس بر سویههای لمسنشدنیِ فرهنگ است و به آن دسته از فراوردهها و فرایندهای فرهنگی گفته میشود که از نسل پیشین بر جای ماندهاند و گذر زمان آنها را از میان نبرده است. از این میراث ناملموس میتوان به موسیقی، رقص، ترانه، شعر، هنر آشپزی و ... اشاره کرد. اینها شکلهایی از فرهنگاند که هر چند ثبتشدنی و ضبطپذیرند ولی ملموس نبوده و امکان ذخیرهی آنها در جایی فیزیکی، همچون موزه، نیست و از راه ابزارهایی که در آنها به کار رفتهاند تجربهپذیر میشوند. سازمان ملل متحد این میراث را گنجینهی بشری خوانده است.
به گزارش «
مردمسالاری آنلاین»، زردشتیان دیرینهترین مردمانیاند که در این سرزمین زیستهاند. آنان نه تنها روزگار شکوه و سرفرازی و سربلندیِ ایرانزمین را در روزگار هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان رقم زدهاند که زیر بنای فرهنگِ ایران را نیز پی ریختهاند، تا آن جا که جدا کردنِ آن فرهنگ کهن از فرهنگ ایرانی همچون ستاندن جان از کالبد است که دستاوردش بر جای ماندن تنها مشتی پوست و استخوان است.
میراث ناملموس زردشتیان بخشی مهم از پیکرهی میراث فرهنگی ایرانیان است و زین رو در واپسین نشست شورای ملی ثبت میراث فرهنگی ناملموس «مهارت کُشتیبافی و آیین سدرهپوشی زردشتیان» به ثبت ملی رسیده است.
کنون ببینیم که این میراث ناملوس تازه ثبت شده چیستند و از چه سخن میگویند.
کُشتی: کمربند آیینی
کُشتی که «کُستی» هم گفته و نوشته میشود در نوشتههای پارسیگ (پهلوی) به ریختِ «کُسْتیگ» آمده و از مادهی «کُسْت» است که در پارسیگ به معنی سو، کنار و پهلوست و در پارسی نیز کُسْت و کُشْت به همین معنی است، مانندِ کُستِ خوراسان (سوی شرق)، کُستِ خْوروَران (سوی غرب)، کُستِ اَپاختر (سوی شمال) و کُستِ نیمروز (سوی جنوب)؛ اینها واژههای پارسی چهار جهت جغرافیاییاند که در فارسی امروز فراموش شدهاند و واژههای عربی جای آنها نشستهاند.
واژهی کُشتی و کُستی در پارسی به کمر و نیز رشته و بندی که به میان بندند گفته شده است. کشتی هم که نام ورزشی است که ایرانیان سرآمدِ آن در جهاناند، هماوردیِ دو تن با یکدیگر و گرفتن کمربند همدیگر برای چیره شدن و بر زمین زدن رقیب است. ناصر خسرو گفته است:
به کُستی با فلک بیرون چرا رفتی
کجا داری تو با او طاقتِ کُستی ...
کُشتیبافی
کُشتی از ۷۲ نخ از پشم سفید گوسفند است. ۷۲ نخ به ۶ رشته بخش شده و هر رشته دارای ۱۲ نخ است. شمارهی ۷۲ نیز نشانگر ۷۲ بخش یسنا، از بخشهای اوستا، است. ۱۲ نشانگر ۱۲ ماه سال است و ۶ نیز نمایندهی ۶ گاهنبار (گاهنبار نام ۶ جشن کهن ایرانی است). زردشتیان این کشتی را سه بار به نشانهی اندیشهی نیک، گفتار نیک و کردار نیک به کمر میبندند. در بار دوم، دو گره در پیش و در دور سوم که واپسین دور است دو گره دیگر در پشت میزنند و این چهار گره نیز به چهار مفهوم دینی زردشتیان اشاره دارد.
سدره و آیین سدرهپوشی
سِدْرِه نیز پیراهنی است آیینی از پارچهی سفید پنبهای. سدره همچون زیرپوش روی جامهای دیگر پوشیده نمیشود و کُشتی روی آن بسته میشود.
آیین سدرهپوشی و کُشتیبستن با هم انجام میشود. این آیین که تا ۱۵ سالگی فرد انجام میشود، یکی از بزرگترین پیشامدهای زندگی یک زردشتی است. زیرا از آن روز، آن نوجوان به جمع بهدینان افزوده شده است و به نوشتهی کتاب «سد در» در هر جای جهان که کرداری نیک از بهدینی سر زند همهی کسانی که کشتی بستهاند از آن نیکی بهرهمند میگردند. بر این پایه، پژوهندگان کشتی را رشتهای دانستهاند که همهی کشتیبستگان را به هم پیوند میدهد.
کشتی: یادگار آریاییان باستان
بستن کشتی از سنتهای کهن ایرانی است که زردشتیان پاسبان و نگهدار آن بودهاند، زیرا گمانی در این نیست که بستن کشتی به کمر از آیینهای کهن آریاییان است و در سنت زردشتیان نیز این آیین به زمان پیش از زردشت نسبت داده شده. برای نمونه، در کتابهای «دادستان دینی» و «سد در نثر» و «سد در بُندهش» آمده که جمشید آیین کشتی بستن را نهاده است. همچنین، از نوشتههای کهن چنین برمیآید که آریاییانِ باستان در ۱۵ سالگی کُشتی به میان میبستند که نشانگر آغاز روزگار فرخندهی جوانی بوده است. گفتنی است که در شاخهای دیگر از آرییاییان، هندوان، آیین کشتی بستن رواج داشته و هنوز نیز هندوان رشتهای همچون کشتی زردشتیان در بر دارند.
علاوه بر این، نخستین ایرانیان خداهای زیادی داشتند. آیین میترائیسم و پرستش الههها مانند آناهیتا نسبت به دین زرتشتیان قدمت بیشتری دارند.
بدرود