در هفتههای اخیر خبرها حاکی از این بود که دولت در حالی بودجه سال آینده کشور را تدوین میکند که هیچ اعتباری برای اجرای قانون جدیدالتصویب حمایت از حقوق معلولان منظور نکرده است.
این امر
اعتراض جامعه معلولان را برانگیخت و موجب تجمع دسته جمعی آنها مقابل سازمان برنامه و بودجه شد.
نتیجه این تجمع چند ساعته این بود که محمدباقر نوبخت، رئیس سازمان برنامه و بودجه افراد معترض را به نشست و گفتوگو دعوت کرد و به دنبال آن منابع خبری از تخصیص هزار و ۱۰۰ میلیارد تومان اعتبار برای اجرای قانون مذکور خبر دادند.
تا اینجای کار تا حدودی از اشکال به دور است. دولت در تحقق یک وعده غفلت میکند و اعتراض مدنی جامعه هدف به توجه دولت و تلاش برای رفع مشکل منجر میشود -هر چند این غفلت چه عمدی بوده باشد و چه سهوی، در هر دو حالت مُهر تأییدی بر بیتدبیری مسئولان مربوطه محسوب میشود و در این مهم شکی نیست- اما نکته اساسی چیز دیگری است.
نکته دردآور این است که چرا این غفلت بزرگ و بستن چشم به روی بزرگترین اقلیت کشور در این برهه زمانی باید اتفاق بیفتد؟
چرا درست وقتی که هزینههای زندگی افراد عادی چند برابر شده و درآمدها تغییر نداشته، افراد دارای معلولیت ندیده گرفته میشود؟ افرادی که حتی پیش از تورم و تحریمهای اخیر نیز دخلشان از عهده خرجشان برنمیآمد!
قانون جامع حمایت از افراد دارای معلولیت سال گذشته -البته پس از سالها بازی سیاسی- بالاخره توسط دولت راهی مجلس شد و به تصویب نمایندگان مردم در خانه ملت درآمد.
سال گذشته بهانه عدم تخصیص اعتبار برای اجرای این قانون، تصویب آن پس از پایان فصل بودجه بود، اما امسال نیز در کمال ناباوری دیدیم دولت که همواره داد رسیدگی به گروههای مختلف بهخصوص اقشار آسیبپذیر را سر میداد در تعیین بودجه مورد نیاز خود این قشر را از فهرست اولویتهای خویش حذف میکند!
بیانصافی نیست اگر بگوییم شاید ارسال این قانون به مجلس نمایشی بیش نبوده و دولت با این نگاه که لایحه مذکور مورد توجه نمایندگان مجلس قرار نخواهد گرفت آن را روانه مجلس کرده است! وگرنه اگر تصویب آن خواسته حقیقی دولت میبود زمامداران امر چگونه میتوانستند بودجه لازم برای اجرایِ قانونی که برایش دوندگی کردهاند را فراموش کنند؟
باید پرسید اگر تصویب این قانون خواست دولت نبود پس چرا آن را به مجلس تقدیم کرد و حالا اگر تصویب آن از اولویتهای دولت بوده، پس چرا با عدم تخصیص اعتبار، کمر به حذف آن بسته بودند؟
آیا حتماً باید این قشر مظلوم با بدنهای رنجور و جسمهای آسیبدیده خود به خیابانها میریختند تا حواس آقایان متوجه ته ماندههای عدالت اجتماعی شود؟ تا مدیرانی که سرنوشت زندگی مردم به نگاه سلیقهای آنها دوخته شده چندغاز منظور کنند و دل به علوم مدیریتی که فرا گرفتهاند خوش دارند؟
آیا محرومان و دردمندان جامعه را اینگونه از ثمره انقلاب بهرهمند میسازند؟
پس از گذشت 4 دهه از انقلابی که بزرگترین آرمانش رسیدگی به مستضعفان و اقشار آسیبپذیر بود، این طیف سزاوار این نوع رفتارها هستند؟
آن هم افراد آسیبپذیری که در این سالها با هر گونه سختی کنار آمدهاند و با هر نوع کم و کاست حاکمیت از سالهای جنگ جبهه گرفته تا جنگهای روانی و نرمافزاری و... مدارا کردهاند به این امید که پس از سختیها، روزهای راحت از راه برسد و اما دریغ و درد که روزهای راحت حالا سالهاست که با تأخیر همراه است...
*خبرنگار حوزه معلولان