ترسیم تصویری حقیقی از وضعیت کسب وکار افراد معلول در سراسر جهان کار راحتی به حساب نمیآید. با اینحال برخی کشورها در دستهبندی مشاغلی که با توان معلولان و نوع معلولیت آنها انطباق داشته باشد به نقاط قابل قبولی رسیدهاند.
در کشور ایران با اینکه هنوز هیچ دستگاهی بر نوع مشاغل سازگار با توان معلولان تمرکز نکرده اما معلولان با تکیه بر اراده خود و البته حمایت طیفی از کارفرمایان دغدغهمند موفق به بروز خود و پتانسیلشان شدهاند.
امروز افراد دارای معلولیت توانایی و استعداد خود را در عرصه کار و اشتغال اثبات کردهاند و شمار زیادی از معلولان اکنون در بخش دولتی و خصوصی فعالیت میکنند و رونق بخش تحرک سازمانهای خویشاند.
واحدهای تولیدی و صنعتی زیادی در سطح کشور در مقیاس خرد و کلان از پتانسیل کارکنان دارای معلولیت بهره میبرند و میتوان گفت: بخشهای مهمی از صنعت بر شانههای این طیف از کارکنان تکیه کرده است.
با این حال این توانایی هنوز آنگونه که باید مورد توجه قرار نگرفته. هنوز شناخت درستی از بنگاههای کارآفرین معلولان ایجاد نشده و کارفرمایان – با اینکه در مسیر ایجاد شغل برای معلولان متحمل زحمات زیادی هستند - همچنان مهجور و منزوی باقیماندهاند.
در اینکه اساس برنامهریزی داشتن شناخت واقعی است پس تا زمانیکه از حوزه کار و اشتغال برای معلولان شناخت درستی در دست نیست میتوان گفت یا برنامهریزی برای بسط و حمایت از این طیف وجود ندارد و یا برنامهریزیها اصولا مبنا و پایه نادرست دارند.
بنابراین طبیعی است که برنامهریزی نادرست هیچ طرح و پروژهای را به مقصد نخواهد رسانید.
بهعبارتی سازمان بهزیستی به نمایندگی از دولت هنوز سیاست درستی برای کسب و کار و اشتغال معلولان اتخاذ نکرده و چه بسا شمار زیادی از معلولان توانمند در نتیجه این بیبرنامگی منزوی شده و رشته زندگی را از کف دادهاند.
علیرغم تخصیص برخی مشوقها و امتیازات برای حمایت از اشتغال معلولان؛ سرگردانی دولت در اتخاذ تدابیر لازم برای بهکارگیری برخی طیفهای معلولان از جمله کمتوانان ذهنی مشهود است.
سالیان سال است انرژی هزاران فرد کمتوان ذهنی که از نعمت تنی تندرست برخوردار هستند هدر میرود و این افراد را مبتلا به کلافگی و حتی ابتلا به بیماریهای ناشی از بیکاری مداوم میکند، در حالیکه ایجاد شغل پارهوقت برای این جمعیت، تنها نیازمند ایده و اندیشه و همت است.
همچنین دستهای دولت هنوز از تدوین برنامه کارآفرینی برای طیف نابینا که بیشترین افراد تحصیلکرده در میان معلولان را به خود اختصاص دادهاند خالی است.
در حالیکه این طیف به جز نعمت بینایی در باقی اعضای بدن و به موازات آن توانمندیها با افراد تندرست تفاوتی ندارند. بنابراین بخش اعظم بحران اشتغال معلولان را میتوان ناشی از دو مورد زیر دانست:
اول عدم شناخت و دستهبندی کارفرمایان ایجاد کننده شغل برای معلولان و دوم بیبرنامگی دولت در شناخت استعدادها و توانایی معلولان که به این بحران بزرگ دامن میزنند.
تعداد قابل توجهی از معلولان دچار بیکاری و تبعات ناشی از آن هستند، تعداد زیادی از معلولان صاحب شغل نیز در نتیجه عدم قوام قوانین عموما با چالش امنیت شغلی مواجهاند.
از سوی دیگر کارآفرینانی که به توان معلول باور دارند نیز در نتیجه عدم ضمانت اجرایی قوانین و ناکارآمدی مشوقها رفته رفته خودآگاه یا ناخودآگاه مجبورند با باورهای خود خداحافظی کنند و در اینصورت جامعه دوباره با مشاهده عدم اشتغال معلولان در خصوص شایستگی آنها دچار سست ایمانی میشود که در اینجا دیگر باید این بحران را مدیریت شده دانست.
اشتغال معلولان در معرض خطر است و سازمان متولی هنوز اراده چندانی در راستای رفع این بحران از خود نشان نمیدهد حال آنکه از سازمان بهزیستی انتظار میرود تا با دست شستن از روشهای مندرس گذشته و به روز رسانی حال فعلی خود در کاستن دامنه بحرانها کوشاتر و تازهنفستر ظاهر شود.
به امید آن روز...
*خبرنگار حوزه معلولین