بحمدالله برخی مسئولان از خواب زمستانی برخاسته و در اقدامی مسرت بخش و امیدوارکننده، در حال شناسایی یکایک اختلاسگرانِ قانونگریزِ مردمستیز برآمدهاند. در همین راستا و در عملیاتی پیچیده و با همکاری بانک مرکزی و صندوق رفاه دانشجویی، یک مورد خبرنگار مشکوک، بعد از سرباز زدن از پرداخت وام دریافتی دوران دانشجویی خویش، ضمن ارسال چند کرور تذکر از طریق اس ام اس (پیامک)، به بانک مرکزی معرفی و از فعالیتهای بانکی او ممانعت به عمل آمد!
خاطر نشان میشود این خبرنگار اختلاسگر به جهت اینکه در دوران دانشجویی به رشته فلسفه غرب تلمذ داشته، با عدم بازپرداخت بدهی خویش، قصد لطمات اساسی به نظام بانکداری اسلامی کشور را داشته است. اما خوشبختانه هووشیاری مسئولان مربوطه مانع از اجرایی شدن اهداف شوم این خبرنگار خودخوانده شد.
همزمان با این اقدام غرورآفرین و به موقع دستگاههای اجرایی کشور، چند تن از دانشجویان جوشدار به صورت خودجوش مقابل ساختمان وزارت علوم جمع شدند و به رقص و پایکوبی پرداختند. خبرها حکایت از کاهش نرخ 50 درصدی دلار در بازار ارز دارد. برخی از سران کشورهای همسایه این پیروزی بزرگ را به ملت خیلی بزرگ ایران تبریک و تهنیت گفتند.
محمود احمدینژاد رییس جمهور سابق کشورمان نیز در پیامی اعلام کرد اگه من بودم سه روز تعطیلی اعلام میکردم. محمد خاتمی نیز با ابراز خرسندی ابراز داشت خداییش الان دیگه وقت آشتی ملیه. علمالهدی هم تصریح کرد دیگه دوران اشکنه خوردن به سر رسیده...
اما جریان چیست؟ جریان این است که چند سال پیش بنده (نویسنده متن پیشرو) رشته فلسفه را انتخاب کردم و سراغش رفتم... فارغ از اینکه برخی ابراز میکنند در کشوری که فقه حکمفرماست، فلسفه جایی ندارد؛ حقا که چنین است... کافی است که این فلسفهخوانده از اقلیت هم باشد. سختیهای چنین زندگی را یک اقل از اکثر میداند.
حال برخی قلمِ پلاسیده خود را در شیربرنج بزنند و با فشار کف دست بنویسند "اقلیت و اکثریت با یک چوب رانده میشوند؛" تا اینگونه رضایت والیان خویش را جلب کنند. ولیکن زندگی برای اقلیت سختتر است از سایرین؛ بخصوص که کرد و اهل سنت باشی.
در دوران کارشناسی ارشد، درخواست وام دانشجویی کردم. با هزار و 100 منت پذیرفتند که وام بدهند. انگار از ارث پدرشان میبخشیدند. مدتها گذشت. هر از چندگاهی اقساط را پرداخت میکردم. یک سال اخیر یارای پرداخت نداشتم؛ بیشتر اوقات هم فراموش میشد. تا اینکه پیامی ارسال شد که اگر اقساط را پرداخت نکنی میایم برات... قصد پرداخت کل وام را کردم. چراکه پولی دستم رسیده بود.
به سایت صندوق رفاه دانشجویان مراجعه کردم تا مبلغ را پرداخت کنم؛ شاید دردی از دانشجوی دیگری که درخواست وام دارد رفع شود. اما پیامی دردناک دیدم. در مملکتی که برخی دزدان اختلاسگر رها هستند و هزار میلیاردی به سیستم بانکداری اسلامی بدهکارند، ولی کسی عین خیالش هم نیست، باید خطاب به من و امثال من بنویسند: "با توجه به عدم پرداخت به موقع اقساط، مطابق قوانین به عنوان بدهکار معوق بانکی محسوب شده و نام شما در سامانه بدهکاران بد حساب بانک مرکزی جهت جلوگیری از دریافت هر گونه تسهیلات و خدمات بانکی ثبت گردیده است." مجموع بدهی من حدودا 600 هزار تومان بود.
البته هشدار فوق از نشانههای محروم بودن از ژن خوب است. وقتی ژن خوب نداشته باشی با 600 هزار تومان به عنوان فرد بد حساب شناخته میشوی؛ ولی وقتی "خوشژن" باشی، ... بگذریم.
یک بخش از این هشدار برایم غیرقابل درک بود. نوشتهاند که از خدمات بانکی محروم هستم. راستش چند مدت پیش برای افتتاح حساب، به بانکی مراجعه کردم. کسی هم نگفت ممنوع المعامله و مجادله و مخامصه و مرافعه و ...هستی. تازه چون که طرف آشنا بود، از سرویس بهداشتی بانک هم به صورت رایگان و نامحدود استفاده کردم. بانک سرویس کامل به من داد! پیشنهاد میکنم بخش محروم ماندن از خدمات را حذف کنید؛ حداقل یک تبصره کوچولو (مثلا تبصره شماره یک) بدان اضافه کنید. به این صورت هشدارهای نظام بانکداری هم زیر سوال نمیروند. چه معنایی دارد در سیستم بنویسید از سرویس محرومید و من به راحتی از سرویس بانک استفاده کنم؟!
ولی باید از خوبی مسئولان هم بگوییم؛ چراکه طرح بخشودگی را در سامانه مربوطه تعبیه کردهاند. با رنگ سبز هم منور شده. اشک شوق از چشمانم
سرازیر شد. الهی شکر...حدود 57 هزار تومان جریمه دیرکرد داشتم. گفتن به شرط اینکه کل وام رو بدی 57 تومنت را نمیبریم! چه پیشنهاد قشنگی...
12 قسط آخر واریز شد. نبینم تا 12 قسط بعدی اس ام اس بدید... پیامک هم ندهید.