۰
جمعه ۱۱ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۱۸:۱۳

توسعه سیاسی در گرو نهادینه شدن «تحزب»

علامه عزیزی
هر نظام سياسي با توجه به ساختار خود نيازمند برخي از ابزارهاست. پارلمان، دولت، قوه‌قضاييه‌، احزاب و مطبوعات آزاد از آن دست مقولاتي هستند که در اکثر نظام‌هاي سياسي امروزي جزو ضروريات محسوب مي‌شوند.
توسعه سیاسی در گرو نهادینه شدن «تحزب»
هر نظام سياسي با توجه به ساختار خود نيازمند برخي از ابزارهاست. پارلمان، دولت، قوه‌قضاييه‌، احزاب و مطبوعات آزاد از آن دست مقولاتي هستند که در اکثر نظام‌هاي سياسي امروزي جزو ضروريات محسوب مي‌شوند. نظام سياسي ايران نيز مستثني از اين امر نيست و در کشورمان پارلمان، دولت، قوه قضاييه، حزب و مطبوعات‌ داريم اما براي کارآمدي و بهينگي بيشتر هر کدام از اين ساختارها، نياز به تلاش بيشتري احساس مي‌شود که در اين ميان‌، اوضاع تحزب و فعاليت حزبي با موانع و مشکلات جدي‌تري روبرو است به‌طوري‌که با وجود تاکيد اصل 26 قانون اساسي درباره آزادي احزاب و آزادي انتخاب احزاب از سوي مردم، اين موضوع با مشکلات فراواني دست و پنجه نرم مي‌کند. به نظر نگارنده مشکل احزاب در کشورمان بيش‌از آنکه مشکل قانوني باشد مشکل بينش جامعه نسبت به حزب و برخورد کارگزاران نظام با تحزب است. زيرا ما در اين مقوله دچار يک خلاء بنيادي به نام «موجوديت تحزب» هستيم. پرواضح است در تاريخ صدساله مشروطيت در ايران کارگزاران و کنشگران سياسي نتوانستند نياز به تحزب را در فرهنگ سياسي کشور نهادينه کنند و همين امر باعث شده است بعد از گذشت صدسال در جا انداختن مقوله تحزب با موانع بسياري روبرو باشيم و همين امر باعث شده است بهينگي سياست در کشورمان در سطح پاييني قرار گيرد. با وجود تلاش‌هاي فراوان پيش‌قراولان احزاب‌، کم‌کاري‌هاي کارگزاران نظام باعث شده است فعاليت‌هاي تشکيلاتي سياسي در قالب «حزب» به جايگاه واقعي خود نرسند.کارگزاراني که وظيفه داشتند در جهت نهادينه کردن اين فعاليت‌ها‌، فرهنگ‌سازي کنند و نگاه‌ها را به سمت خانه امن سياست تغيير دهند و حوزه عمومي‌ را به سمت حزب ترغيب کنند اما خواسته يا ناخواسته اسير حزب گريزيي شدند که از افکار عمومي‌ به آنها القا شده است. اين افراد در خوش‌بينانه‌ترين حالت تلاشي در جهت تقويت متحرک سياست انجام ندادند و بدتر از آن وقتي از مسند قدرت کنار رفته و با عنوان کنشگر سياسي يا فعال سياسي به عالم سياست ورود پيدا کردند نيز باز راه گذشته را در پيش گرفته و اين بار با سهم‌خواهي از جريان‌هاي سياسي موجوديت احزاب را زير سوال بردند.
از آنجاييکه فعاليت‌هاي تشکيلاتي‌، قوه‌سياسي انسان را فعال مي‌کند و در آن افراد در چارچوب‌هاي مشخص اصول زيست‌سياسي را آموزش ديده و تجربه مي‌کنند‌، لازم است رويه‌هاي اشتباه گذشته را کنار گذاشته و سياست را از مجراي اصلي خود يعني «احزاب» پيگيري کنيم.
در اين بين وظيفه اصلاح‌طلبان در جا انداختن تحزب در سپهر سياسي کشورمان بيشتر از جريان‌هاي سياسي ديگر است. زيرا توسعه سياسي‌، دموکراسي‌‌، آزادي‌هاي مشروع و پايبندي به قانون جزو اصول و اهداف جريان اصلاحات است و دست يافتن به آنها بدون توجه به تحزب بعيد به نظر مي‌رسد.
فلذا لازم است در جبهه‌بندی‌های سیاسی موجود، اصلاح‌طلبان پيش‌قدم شوند و با تاکید بر احزاب شتاب توسعه سیاسی در کشور را بیشتر کنند تا از این مجرا برخی از مسائل کشور که ناشی از ضعف تحزب است را حل کرد.
کد مطلب: 83250
برچسب ها: علامه عزیزی
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *