چند هفته پیش زنی در خیابان انقلاب ، شال سفید خود را از سر در آورده و به عنوان اعتراض سر چوبی نگه داشته باشد . تصویر او بلافاصله در شبکه های مجازی منتشر شد و پس از آن ، پیگیری اینکه او کیست و چه بر سر او آمده ، آغاز شد . حالا بعد از چند هفته ، تصویر دختر یا دخترانی دیگر ، که همان کار را تکرار کرده اند ، منتشر شده است .
این اقدام صرف نظر از اینکه آن را بپسندیم یا نپسندیم ، آن را محکوم کنیم یا خوشمان بیاید ؛ نمایش عریان واقعیتی است که در ذهن بسیاری از افراد جامعه وجود دارد . شاهد این ادعا ، همین که تصویر این اقدام به سرعت دست به دست می چرخد و فراگیر می شود . جز آن ، هر کدام از ما شواهدی دال بر توجه جامعه به مسائلی از این قبیل دارد . دخترم کلاس هشتم است و گاهگاهی برایم تعریف می کند که همکلاسی هایش چقدر سوال درباره مسائل حقوقی زنان به طور عام و مساله حجاب به طور خاص دارند و در کلاس ، هر بار که بحث سر می گیرد ، چه حجمی از پرسشگری درباره این مسائل بر سر معلمشان می ریزد .
«حجاب » در طول تاریخ این مرز و بوم ، همیشه بخشی از هویت دینی و فرهنگی مردم ما بوده است و برای همین هم «کشف حجاب» اجباری رضاشاه ، نتوانست راه به جایی ببرد و نهایتا شکست خورد . درعموم کشورهای اسلامی ، حتی کشورهایی با حکومت لائیک مثل ترکیه ، حجاب همچنان همین حکم را دارد ؛ اما متاسفانه باید اذعان کرد که در وضعیت امروز ایران ، این تلقی برای بسیاری شکل گرفته که حجاب ، بیش از آنکه نمادی از هویت دینی و فرهنگی باشد ، نمادی سیاسی است که طرفداران حاکمیت و منتقدان آن را از هم جدا می کند .
مطمئنا یکی از مهمترین عواملی که به این ذهنیت دامن زده ، اصرار حاکمیت بر الزام حجاب است ؛ در واقع با شکل گیری حکومت دینی ، حجابی که از طرف عمده مردم ایران به عنوان عنصری از هویت دینی و فرهنگی شان ،«انتخاب» شده بود و ارزشمند تلقی می شد، به «اجباری» دینی – حکومتی بدل شد ؛ و پس از آن ، حتی برای کسانی که مقید به مسائل دینی و حجاب بودند ، ذهنیتی علیه حجاب شکل گرفت . برای درک بهتر این موضوع ، تصور کنید کسی در کشوری مثل ترکیه ، مالزی یا مصر ، کاری شبیه آن چه دختران خیابان انقلاب – تقاطع وصال کرده اند ، بکند . این کار در آن کشورها نه تنها توجهی را جلب نمی کند ، چه بسا رهگذران تصور کنند این دختران اختلال مشاعر دارند!
با این وصف ، نمی شود پیش بینی کرد که پایان داستان این دختران کجاست ؛ اما می شود این درخواست را عاجزانه از همه مدیران و مسئولان داشت که لطف کنید و به آنچه وظیفه اصلی حکومت است ؛ یعنی مدیریت و تامین نیازهای اجتماعی ، اقتصادی و ملی جامعه بپردازند ؛ و بگذارند مردم بنا به فطرت خویش و راهنمایی عالمان مستقل دینی ، راه حق را انتخاب کنند و بر مبنای آن زندگی کنند.