دوستانی که در مناطق زلزله زده بوده اند، یک کلام مشترک دارند : بی نظمی در کمک رسانی و در عین حال حضور پررنگ کمکهای مردمی. این دو البته بی ارتباط با هم نیستند.
من اندک کمکهایم را که در توانم بود به هلال احمر دادم و به بقیه هم پیشنهاد دادم کمکهایشان را به هلال احمر بسپارند. دلیلش تجربه بالاتر هلال احمر در کمک رسانی به مناطق زلزله زده است. اما دو نکته مهم وجود دارد که نمی توان از کنارش با بی تفاوتی عبور کرد. دو نکته ای که موجب شد سلبریتی ها و چهره های سرشناس، نقش مهمی در جمع آوری کمکهای مردمی داشته باشند و حتی خیلی از مردم عادی هم ترجیح دهند کمکهایشان را خودشان به دست زلزله زدگان برسانند. به این ترتیب که هر دسته از همکاران یک سازمان یا نهاد یا یک شرکت یا حتی جمع های دوستانه، یک نفر را مسوول جمع آوری کمکهای مردمی کردند و در نهایت هم با چند خودروی سواری یا وانت یا بعضا کامیون کمکهای خود را به زلزله زدگان رساندند.
دلیل اول بی نظمی در کمک رسانی به زلزله زدگان بود. دوستانم که در مناطق زلزله زده بودند می گفتند کمکها خیلی دیر به زلزله زدگان رسید و کمک رسانی به روستاها هم بسیار دیرتر از شهرها صورت گرفت. حداقل تا دو روز پس از وقوع زلزله، کمک رسانی به زلزله زدگان بسیار ضعیف بود. صحنه های تاسف بار پرت کردن کمکها به سمت زلزله زدگان از پشت کامیونها را هم همگی در فضای مجازی دیده ایم. نیروهای نظامی و مردمی که تجربه کمتری دارند حضور پررنگی داشتند اما حضور نیروهای هلال احمر که تخصص بیشتری داشتند کمرنگ بود. زلزله زدگان در مناطق دورتر و روستاها از کمبود کمکها گلایه داشتند. همه اینها در دو روز اول وقوع زلزله کافی بود تا مردم نتیجه بگیرند باید خودشان دست به کار شوند.
اما دلیل دوم بی اعتمادی به نهادهای مسوول است. بخشی از مردم که ترجیح می دادند کمکهای مردمی را خودشان به زلزله زدگان برسانند، علاوه بر انتقاد به ضعف نهادهای دولتی در کمک رسانی به زلزله زدگان، دلیل کارشان را بی اعتمادی به این نهادها ذکر می کردند. می گفتند معلوم نیست هلال احمر، کمکها را به موقع تحویل دهد و حتی برخی می گفتند بخشی از این کمکها در انبارها می ماند و بعدها از سوریه و عراق و یمن سر در می آورد، درحالیکه نیت کسانی که کمکها را جمع آوری کرده اند، زلزله زدگان کرمانشاه است. البته هیچ سندی که موید این ادعا باشد وجود ندارد، اما این اعتقاد در ذهن برخی از مردم نهادینه شده است.
اما حاصل این بی اعتمادی چه بود؟ صف طویل خودروهای شخصی و وانت ها و کامیون ها در ورودی های شهر سرپل ذهاب و مناطق زلزله زده که می خواستند خودشان کمکهایشان را به زلزله زدگان برسانند و همین هم سرعت کمک رسانی را کاهش می داد. به مردم هم ایرادی وارد نیست چراکه به همان دو دلیلی که ذکر کردم و بر اساس شواهد موجود، حداقل دلیل اول آنها صحیح است، خودشان ترجیح دادند کمک رسانی کنند.
ایراد اصلی به مجموعه نهادهایی است که قرار است در مواقع بحران کمک رسانی کنند. همه آنها زحمت کشیدند. ارتش و سپاه، نیروهای هلال احمر و ... همکارم که به مناطق زلزله زده رفته بود می گفت نیروهایی از هلال احمر دیده که شیفت کاری آنها به پایان رسیده بود اما همراه با افرادی که شیفت بعدی بودند شبانه روز تلاش می کردند. اما این همه زحمت، حاصلش چه بود؟ سرازیر شدن کمکهای مردمی توسط خودروهای شخصی به مناطق زلزله زده.
هر چه فکر کردم دیدم ساماندهی کمکهای مردمی، حتی همان کمکهایی که با خودروهای شخصی به مناطق سرازیر شده بود چندان دشوار نبود. تعداد شهرها و روستاهای زلزله زده و ساکنان آنها مشخص بود و طبیعتا استانداری، آمار دقیقی از آنها دارد. فقط لازم بود تقسیم بندی مناسبی از کمکها اعم از چادر و آب معدنی و مواد خوراکی و مواد بهداشتی و ....انجام شود و در عین حال وظیفه توزیع هر دسته از این اقلام، بین نهادهای امدادی و نظامی و نیروهای مردمی حاضر در مناطق زلزله زده تقسیم شود. البته طبیعتا عمل کردن به این موضوع دشوارتر از حرف زدن درباره آن است، اما برای کشوری مثل ایران که مرکز وقوع حوادث و بلایای طبیعی است، این آمادگی برای تقسیم وظایف برای کمک رسانی چندان هم دشوار نیست.
من همچنان ترجیح می دهم کمکهایم را به هلال احمر که تجربه و تخصص بیشتری دارد بسپارم تا به زلزله زدگان برساند، اما تا وقتی که این نابسامانی و موازی کاری ها بین نهادهای حاکمیتی در کمک به زلزله زدگان در این حادثه و حوادث مشابه وجود داشته باشد، به دیگران حق می دهم اگر خودشان وسایلشان را بار خودروهای شخصی خود کنند و عازم مناطق زلزله زده و سیل زده و .... شوند.